ادبیات کلاسیک فارسی و زنان: آیا سعدی زنستیز بوده است؟
این روزها که گفتگوها در مورد حقوق زنان بالا گرفته است، بد نیست نگاهی به ادبیات کلاسیک فارسی داشته باشیم و ببینیم که آیا شاعران بزرگ ما زنستیز بودهاند یا نه.

حرف و حدیثها در مورد زنستیز بودن یا نبودن بزرگان ادبیات فارسی تمامی ندارد. عدهای معتقدند زنستیزی از موضوعات پرتکرار ادبیات فارسی است و عدهای به شکل دیگری فکر میکنند.
برای این که پاسخ سوالاتمان در مورد زنستیزبودن یا نبودن شاعران بزرگ برسیم، ابتدا باید برای لحظاتی تعصب را در هر مورد کنار گذاشته و مسئله را به جدالهای بیسر و ته بدل نکنیم. ما در این مقاله فرهنگی هنری سعی میکنیم نگاه بدون تعصبی به این مسئله داشته باشیم.
آیا سعدی زنستیز بود؟
پیش از این که به پاسخ این سوال بپردازیم، باید اول این نکته را روشن کنیم که اصلا چرا این مسئله مطرح شده است و نشانهها زن ستیزی در تفکر سعدی را بررسی کنیم.
نشانههای زن ستیزی در اشعار سعدی
معمولا برای محکومکردن سعدی به زنستیزی به حکایتی در بوستان تحت عنوان « گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان» استناد میشود. سعدی در این حکایت سخنانی در مورد زنان دارد که امروزه آنها را به مثابه زنستیزی قلمداد میکنند. مثلا سعدی در این حکایت میگوید:
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
نسبتدادن فرمانبری به زن از نگاه امروز مسئلهای زن ستیزانه است. همچنین ابیات دیگری نیز در این حکایت وجود دارد از قبیل:
چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
یا
در خرمی بر سرایی ببند
که بانگ زن از وی برآید بلند
و یا
ز بیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد
از این دست ابیات الحق و الانصاف در ادبیا کلاسیک ما کم یافت نمیشود. به هر حال نمیتوان انکار کرد که این ابیات چندان به مذاق زن امروزی خوش نخواهد آمد که حق هم با ایشان است. اما نباید تند رفت و بدون سنجش دست به صدور رای کرد. مشخص است که این ابیات فقط متعلق به سعدی نیستند و در دیوان دیگر شعرای ایرانی نیز نمونههای دیگری وجود دارد. اما حقیقت به همین خلاصه نمیشود.
ادبیات فارسی یا ادبیات جهان؟
در وهله اول باید بدانید که این دست گفتهها صرفا متعلق به ادبیات فارسی نیستند و در سرتاسر ادبیات کلاسیک جهان میتوان به همچین موضوعاتی برخورد. در نتیجه نسبتدادن آن به ادبیات فارسی به شکل اخص به هیچ عنوان منطقی نیست.
فقط نباید نکات منفی را دید
تعمیمدادن این مسائل به کلیت ادبیات فارسی به نظر چندان درست نمیرسد. چرا که در آبشخور همین ادبیات است که زنانی چون گردآفرید نیز توصیف شدهاند که در آزادگی و دلاوری و آزادی یگانگان زمانه خود بودهاند. تعداد اشعار زنستایانه خود سعدی هم به هیچ عنوان کم نیست و چه بسا که از این منظر بارها و بارها بیشتر از آن که با همچین ابیاتی در دیوان او طرف باشیم با ابیاتی زنستایانه طرفیم.
آیا سعدی زنستیز است؟
اگر صرفا بخواهیم به ابیاتی که در بالا ذکر شدند نگاه کنیم، نمیتوان انکار کرد که این ابیات چندان نشان از انصاف در حق زنان ندارند. اما سوال اصلی این است که چطور میشود چیزی را به کسی نسبت داد که بهوجودآمدن آن چیز به سالها پس از فرد مورد نظر باز میگردد. اصطلاح «زنستیزی» عمری بیشتر از 100 سال هم ندارد. چطور میتوان این عبارت را در مورد فردی که 700 سال پیش زندگی میکرده است به کار برد؟ آیا این نادیدهگرفتن موقعیت زمانی نیست؟ این نگاه، تنها نگاه سعدی نیست. اکثر مردان جهان در آن سالها احتمالا با سعدی همسو و همنظر بودهاند و این خود نشان میدهد که نمیتوان چندان هم بر سعدی با ترشرویی نگریست. به نظر میرسد که پیش از آن که بخواهیم برچسبی را به سعدی و ادبیات کلاسیک فارسی بچسبانیم، باید این نکته را درک کنیم که زمانه سعدی زمانه دیگری بوده است و این نگاه مختص نیست و حتی مختص ادبیات فارسی و ایران هم نیست و در همه جای جهان این مسئله با همین قوت و چه بسا با قدرت بیشتری در جریان بوده است.
البته که همانطور که پیشتر گفته شد باید دانست که نمونههای معکوس این مسئله و زنستایی نیز کم در ادبیات فارسی و در ایران وجود ندارد. به هر حال اگر بخواهیم منصفانه به مسئله نگاه کنیم باید بدانیم که همه چیز را همگان دانند و چه بسا که این نگاه سعدی نیز از پس نادانی نسبت به روزگاران آینده و بنا به ذات زمانهاش به وجود آمده است و صرفا باید از آنها گذر کرد و با انصاف به نقدشان کشید. با تمام این تفاسیر میتوان مدعی شد که اگر چه که نمیتوان به معنی امروزی سعدی را زنستیز دانست، اما میتوان با رجا واثق این بخش از گفتههای او را نقد کرد و یا نادیده گرفت و از دیگر بخشهای هنری و حکمی سعدی لذت و استفاده برد.