//
کد خبر: 103914

پرده از راز قتل زن جوان برداشته شد!

وقتی جسد زنی جوان میان برف‌ها پیدا شد، مأموران ردپایی را که روی برف‌ها جا مانده بود دنبال کردند تا اینکه مظنون اصلی این حادثه شناسایی شد.

سحرگاه یکی از روزهای بهمن سال 96رهگذری در حال عبور از کوچه‌ای در جنوب شرق تهران بود که چشمش به پیکرزنی جوان افتاد که روی برف‌ها افتاده بود. او وقتی نزدیک‌تر رفت متوجه شد که زن جوان جان باخته و نفس نمی‌کشد. به این ترتیب با پلیس تماس گرفت و طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند. بررسی‌های اولیه نشان می‌داد که 4تا 5ساعت از مرگ زن جوان می‌گذرد اما علت آن مشخص نبود.

کارآگاهان جنایی برای کشف حقیقت ماجرا به بررسی در اطراف محل کشف جسد پرداختند و چشمشان به ردپایی روی برف‌ها افتاد که نشان می‌داد شخصی، قربانی را روی برف‌ها با خود کشیده و آنجا رها کرده است. به همین دلیل ردپا را دنبال کردند و به ساختمانی در انتهای کوچه رسیدند.کارآگاهان به تحقیق از ساکنان ساختمان پرداختند و دریافتند که دو پسرجوان به‌صورت مجردی در یکی از آپارتمان‌ها زندگی می‌کنند و معمولا افراد مشکوکی به آنجا رفت‌وآمد دارند.

همین کافی بود تا مأموران به تحقیق از این دو پسر جوان بپردازند و به سرنخ‌های خوبی دست یابند. آنها می‌گفتند شب قبل مهمانی گرفته بودند و زن جوان به همراه یکی از دوستانشان که مردی به نام حبیب است، ‌ در مهمانی حاضر شد. اما گویا آخر شب حالش خراب شده و حبیب به همراه وی مهمانی را ترک کرده بود و دیگر خبری از آنها نداشتند. در چنین شرایطی، تحقیقات برای دستگیری حبیب آغاز شد.

من بی‌گناهم

با گذشت 4‌ماه از زمان حادثه، کارآگاهان مخفیگاه حبیب را شناسایی و او را بازداشت کردند. او دیروز برای انجام تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به قاضی مدیرروستا گفت: من بی‌گناهم و نقشی در مرگ زن جوان ندارم. وی ادامه داد: چند‌ماه پیش از حادثه با نسرین (قربانی) آشنا شدم.

من مغازه دار هستم و نسرین برای خرید به مغازه‌ام آمد. ارتباط ما ادامه داشت تا اینکه شب حادثه یکی از دوستانم مرا به مهمانی دعوت کرد. به نسرین زنگ زدم تا تنها به مهمانی نروم او هم پذیرفت تا همراه من بیاید. آن شب وقتی به مهمانی رسیدیم نسرین هیچ مشکلی نداشت اما ناگهان آخر شب حالش خراب شد اما تا چند دقیقه قبل از آن هیچ مشکلی نداشت. من هم او را از ساختمان بیرون آوردم تا وی را به بیمارستان ببرم. اما متوجه شدم جانش را از دست داده است. همین شد که جسد وی را همانجا میان برف‌ها رها کردم و متواری شدم.با وجود اینکه وی خودش را بی‌گناه می‌دانست قاضی جنایی دستور بازداشت وی را صادر کرد تا راز این حادثه آشکار شود.

 

منبع: همشهری