//
کد خبر: 113914

نسبت سینماگران با فیلم کودک و نوجوان

کودک که فیلم ‌نمی‌خواهد

وضعیت سینمای کودک و نوجوان این روزها ما به‌قدری ناخوش احوال است که احساس می شود اگر درباره آن از مدیران سینمایی سوال شود، بگویند: هیس! کودک که فیلم ‌نمی‌خواهد.

 صاحب‌نظران و کارشناسان سینما معتقد به تقسیم‌بندی کلی در حوزه فیلم کودک و نوجوان هستند به این مضمون که فیلم‌ها یا برای کودکان ساخته می‌شود و یا آثاری هستند که کودکان در آن حضور دارند. در واقع به زعم این کارشناسان در نوع دوم کودکان حتی از تماشای آن فیلم ها باید منع شوند.

فیلم‌هایی مانند «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» ساخته پوران درخشنده در نمونه داخلی و «جن گیر» و «حس ششم» در نمونه خارجی که هرچند کودکان نقش تاثیرگذار و مهمی در آنها دارند اما تماشای این آثار هیچ‌گاه برای کودکان توصیه نمی‌شود.

از طرف دیگر با توجه به اینکه تصویر کودک در سینمای هر کشور در واقع مفهوم و نگاه آن کشور به کودکان را بازتاب می‌دهد، از این رو این سینمای کودک از یک کشور به کشوری دیگری عموماً منتقل نمی شود و حتی آثار این گونه سینمایی بین نسل‌ها و دوره‌های مختلف یک کشور نیز متفاوت است.

اما در بررسی سینمای ایران قبل از انقلاب تقریباً هیچ اثر قابل تاملی برای کودک و نوجوان آن دوران ساخته نشده است؛ کودکان عموما نقش پُررنگی در سینما نداشته‌اند و در واقع سینمایِ کودکی اصلاً شکل نگرفته بود، بنابراین کودکان و نوجوانان پیش از انقلاب به تماشای فیلم‌هایی می‌نشستند که سایر سینماروهای آن دوران می‌دیدند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در دهه 60 و 70 سینمای شکل نگرفته کودک و نوجوان در ایران رنگ تازه‌ای گرفت. یعنی در سال‌هایی که چندان دور هم نیست بسیاری از چهره های بزرگ سینمای ایران شهرت و جایگاه حرفه‌ای خود را مدیون فعالیت در ژانر کودک بودند. از ایرج طهماسب و حمید جبلی گرفته تا کامبوزیا پرتوی و مسعود کرامتی. البته باید به این فهرست محمدرضا هنرمند، مرضیه برومند و بسیاری اسم‌های دیگر را نیز اضافه کرد که با فعالیت در ژانر کودک برای خود شهرت بسیاری کسب کردند.

بنابراین کم نبوده‌اند سینماگرانی که بخش پُررنگ و باارزشی از کارنامه‌ خود را فیلم‌های مخصوص کودک و نوجوان تشکیل می‌داد. همان سال‌هایی که بین اسامی فیلم‌های مهم سال حتماً اسم چند فیلم کودک از «کلاه قرمزی و بچه ننه» تا «الو الو من جوجوام»، از «گلنار» تا «پاتال و آرزوهای کوچک» و از «بهترین بابا دنیا» تا «مربای شیرین» دیده می‌شد.

اما حال و روز سینمای کودک و نوجوان در ایران از اواسط دهه 80 رو به ناخوشی گذاشت. قهر سینماگران ایرانی با کودکان حکایت تلخی بود که باعث شد حالا بین فهرست فیلم‌های اکران شده در سال خیلی خبری از ژانر کودک نباشد و آثار بی‌شمار اجتماعی با یک علامت سوال بزرگ تولید می‌شود. علامت سوالی با این مضمون که اگر این فیلم تولید نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ و حالا که تولید شده چه تاثیرات منفی داشته است؟

امروزه سهم سینما کودک و نوجوان از چرخه این صنعت در ایران به جز چند انیمیشن پُرفروش چون «فیلشاه» و «شاهزاده روم» یا فیلم «شهر موش‌های 2» که به جای مخاطب کودک بیشتر روی حِس نوستالژیک جوان‌ترها سرمایه گذاری کرده بود سالی دو سه فیلم کم سر و صدا است که عموما برای اینکه برای همیشه بایگانی نشوند به آرام‌ترین و ساکت‌ترین شکل روی پرده‌های سینمایی کم تعداد نمایش داده می‌شوند و بعد از چند روز پرونده نمایش آنها برای همیشه بسته می‌شود.

شاید ساختن فیلمی که بیشتر بینندگان آن را ، تعدادی کودک تشکیل بدهند برای برخی فیلمسازها نشانه کم بودن شان و مقام آنها باشد، اما اگر سینما همان کارخانه رویا سازی باشد که روزگاری به خاطر آن به وجود آمد، نباید فراموش کرد که هیچ کسی به اندازه بچه‌ها رویا را با تمام وجودش حس نمی‌کند.

حالا سینمایِ کودکِ بی‌اقبالِ این روزهای ما که هر روز نحیف‌تر و بی‌توجه‌تر می‌شود تنها یک جشنواره دارد که آن هم در آستانه برگزاری‌اش با حمایت دولت، برخی آثار شتابزده تولید می‌شود و بعد از جشنواره می‌روند در آرشیو تا دوره بعدی برگزاری، بنابراین زنگ خطر توجه و احیای سینمای کودک به گوش رسیده است که باید زودتر فکری به حال آن کرد و امیدوار بود که دوباره برسیم به زمانی که یک کودک را، زمان خارج شدن از سالن سینما دید که در رویای شخصیت‌های فیلمی که دیده، غرق شده باشد.

 

منبع: ایرنا