این زن در ایران مرد شد! / رقیه در هرسین به دنیا آمد!
اسمش رقیه بود، حالا مهدی است. نوشتنش آسان است اما نشان دادن یا بیان کردنش، سخت. ۲۲سال با رقیه زندگی کرده، و حالا مهدی درونش را به ظاهرش کشانده است.
بچگی و نوجوانیاش را با تنفر به دخترانگیها گذرانده است. دوست نداشته ظرف بشوید، با دخترهای همسایه بازی کند. میگوید درونش «پسر» بوده و ظاهر «دخترانه»، زندگی را برایش حرام کرده بود.
پزشکها به رسمیت میشناسندش: «او فردی تراجنسیتی است.» این اصطلاح برای فردی به کار میرود که از جنسیت خود احساس رضایت نمیکند و با نقشهای جنسیتی تخصیص داده شده براساس جنسیت بیولوژیکی خود تطابق و پایبندی ندارد.
«آماده بودم تمام اطرافیانم را از دست بدهم اما زیر تیغ این عمل بروم.» منظورش عمل جراحی تغییر جنسیت است: «افسرده بودم، با کسی حرف نمیزدم، از زندگیام لذت نمیبردم و میدانستم که در درون من جنسیتی مذکر وجود دارد.»
میگوید کسی مشکلش را باور نمیکرده است: «چون مثل سرطان قابل رویت نیست» اما به اندازه سرطان رنجآور است: «عدهای به این اختلال علم ندارند و عدهای دوست ندارند باور کنند که چنین چیزی میتواند وجود داشته باشد.»
در روستایی در شهرستان هریس آذربایجان شرقی به دنیا آمده و زندگی کرده است. حالا تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مطالعات خانواده ادامه داده و در روستایی در قم همراه برادرانش فرش میبافد و همانجا بعد از ۲۲سال زندگی با اسم رقیه، تصمیم میگیرد تغییر جنسیت بدهد و به «آرزویش» برسد، آنچه او «خود واقعیاش» میداند.
این عمل با عملهای دیگر فرق میکند، این عمل حکم قاضی را میخواهد. مهدی میگوید برای گرفتن حکم قاضی «سختی کشیده است.»
«یا فرد دوجنسه میشود یا مونث یا مذکر، چنین چیزی نداریم.» این حرف قاضی بود. مهدی فتوای امام خمینی (ره) را برای قاضی آورده است و مثالهایی از دوستانش آورده که با حکم قاضی این عمل را انجام دادهاند. بالاخره بعد از آمدن و رفتنهای زیاد توانسته قاضی را راضی کند.
عمل تغییر جنسیت ۳مرحله دارد: عمل بالاتنه، عمل رحم و عمل آخر که سختترین و مهمترین است. عمل مرحله اول ۹ساعت بیهوشی دارد. هزینه عمل دوم بالاست چون از کشورهای خارجی پروتزهایی سفارش میدهند.
او عملهایش را در بیمارستانهای دولتی انجام داده است: «در بیمارستان دولتی عملی با ۳۰۰هزار تومان انجام میشود درحالی که همین عمل در یک بیمارستان خصوصی با هزینه ۲۰ یا ۳۰میلیون تومان انجام میشود، البته واقعا تفاوت زیادی دارند. من هنوز هم بابت عمل اولم درد میکشم.»
هر ۱۰روز یک بار آمپول هورمون میزند و قرار است تا آخر هم این آمپول را تزریق کند، اما «راضی» است. میگوید: «روحیات و اخلاقم زمین تا آسمان عوض شده است. اصلا ناراحتی ندارم. همیشه آرزویم این بود که مثل برادر دو قلویم زندگی کنم و حالا به این آرزویم رسیدهام.»
علم پزشکی این اختلال را با عنوان TS یا «ترانس سکشوال» هم میشناسد که جزو اختلالات هویت جنسی محسوب میشود. اختلالات هویت جنسی یعنی مشکلاتی که یک فرد در باور و پذیرفتن جنسیت خودش دارد و در واقع با رفتار و منش اجتماعی جنس دیگری در اجتماع زندگی میکند.
« من در هوا بودم.» این توصیفی است که مهدی از روزهای رقیه بودنش به زبان میآورد: «اگر قبول میکردم که دخترم و اگر باطنم هم دختر بود، ازدواج میکردم و تشکیل خانواده میدادم، اگر از ابتدا پسر بودم، سربازی میرفتم و کار خوبی پیدا میکردم… .»
او میگوید: «پدر و مادرمان ما را بیعار به بار نیاوردهاند که برای تفریح یا هر علت دیگری دست به چنین کاری بزنم. واقعا زندگی با جنسیتی که داشتم برایم امکانناپذیر بود و این را فقط کسی میتواند درک کند که در شرایط و اختلال من قرار بگیرد.»
مهدی از سربازی معاف شده است. معافیتی که برایش گران تمام میشود: «نوشتهاند معاف به علت بند روانی.» او میگوید «این آیندهام را تباه میکند، هیچکجا نمیتوانم استخدام بشوم.» در شناسنامهاش هم اسم قبلی و نظر دادگاه درج شده است.
البته وقتی خواستار انجام دادن عمل تغییر جنسیت شده بود، او را راهی تیمارستان هم کرده بودند. حالا قانون Law از سویی او را زیر فشار قرار داده و جامعه از سویی دیگر: «حرف درمیآورند که فلانی خجالت نمیکشد اسمش را مهدی گذاشته است؟»
میگوید: «بعضی از فامیلها و آشنایان تکه میپرانند. اما من سعی میکنم با تمام کسانی که گذشتهام را یادآوری میکنند قطع رابطه کنم. حتی در دانشگاه تنها با اساتیدی رابطه دارم که هیچ بینش دیگری نسبت به من ندارند.»
مهدی دیگر به روستایشان رفت و آمد نمیکند. اگر برود هم شب را نمیماند. تنها پشیمانیاش این است که چرا دیر به اختلالاش پی برده و دیر اقدام کرده است: «اگر کسی زود پیگیر شود مثلا قبل از بلوغ، پزشکان به راحتی رشد هورمون زنانه را متوقف میکنند و هورمون مردانه میزنند.»
او تنها نیست. ارشدزاده مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی میگوید سال گذشته ۲۱نفر و ۶ماهه اول سال جاری نیز ۶ نفر از حمایتهای بهزیستی برای عمل در این زمینه بهره بردهاند. ارشدزاده میگوید که سقف کمک بهزیستی ۲۰میلیون تومان برای هرنفر است.
اما مهدی این هزینهها را صرفا برای عمل میداند: «بعد از عمل که جامعه من را روانی میشناسد، چگونه از پس هزینههای زندگی بربیایم؟»
علیرغم تمام محدودیتها و عدم وجود قوانین، بعد از انقلاب اسلامی با فتوای امام خمینی(ره) در زمانی که هنوز در بسیاری از کشورها حتی پرداختن به این موضوع امری بعید بود، بصورت شرعی و قانونی امکان تعیین هویت جنسی در پی اختلال تراجنسیتی میسر شد و از این بعد، ایران یکی از کشورهای پیشگام در رفع مشکلات افراد تراجنسیتی بوده است.
درمان های این اختلال از روش های غیرجراحی از جمله هورمون درمانی تا موثرترین و کارآمدترین درمان یعنی جراحی تعریف شده است.
هم اکنون فرآیند درمان در ایران شامل ۱۳ جلسه روانشناختی برای دستیابی فرد به هویت جنسی می باشد و پس از تعیین نتیجه، افراد به سازمان پزشکی قانونی جهت انجام امور حقوقی و پزشکی قانونی معرفی می شوند.
مهدی سختیهای زیادی کشیده است تا بتواند اختلالش را از بین ببرد و به تعبیر خودش «آنگونه که میخواهد زندگی کند»، اما درد آنجاست که پس از عمل، سختیهایش بیشتری پیش روی او قرار میگیرد. آیا او خواهد توانست «مردانه» پای سختیها بایستد؟