بازخوانی خاطرات جنایی:
رنگ جوراب دختر برای شب یلدا جان مادرش را گرفت
دعوای کودکانه زوج جوان در شب یلدا مرگ مادرزن را رقم زد.
رسم خانواده این بود که شب یلدای هر سال را در خانه پدری جمع می شدند تا هم احوالی از پدر و مادر خود بپرسند و هم دید و بازدیدی کرده باشند. اما امسال ظاهراً قرار است این سنت خانوادگی عمل نشود. برادر بزرگ که در جریان قضیه قرار می گیرد سعی می کند با پادرمیانی مشکل را حل کند. شوهر خواهر کوچک او به لحاظ اختلافی که با همسرش پیدا کرده بود تهدید می کند که اگر امسال به خانه پدری برود او را طلاق خواهد داد. و زن می گوید که « هر کاری خواستی بکن من مثل هر سال خواهم رفت.» حتی حضور برادر بزرگ برای حل اختلاف آن ها نیز بی نتیجه ماند.
مادر که در جریان قرار می گیرد سری به خانه دخترش می زند و به او می گوید:« حالا که شوهرت لجبازی می کند تو کمی کوتاه بیا من خودم شب یلدا می آیم منزل شما» اما دختر توجهی به حرف مادر نمی کند و اصرار دارد که شب یلدا اگر شوهرش هم نیاید او به تنهایی در مراسم شب یلدای خانه پدر شرکت کند.
گرچه اکثر اعضای خانواده در آنجا جمع و مشغول گفت و گو و خنده هستند اما اضطراب از قیافه مادر خانواده پیداست. با صدای زنگ در رنگ از چهره او می پرد به سوی در رفته و آن را باز می کند. دخترش را می بیند که تنها آمده است.
-من که گفتم نیا فدات شم مادر، الان شوهرت پشت سر تو می آید و الم شنگه به پا می شود تو را به خدا برگرد.
-نه مادر نگران نباش اگه بیاد و حرفی بزنه، خودم جوابشو میدم.
نیم ساعت بعد داماد کوچک خانواده با داد و بیداد وارد خانه می شود. همه حاضران را مورد خطاب قرار می دهد که به چه اجازه ای همسر او را بدون همراهی شوهر به خانه راه داده اند مگر نمی دانستند که او راضی به آمدن زنش برای مراسم شب یلدا نبوده است؟
کم کم با صدای بلند او بقیه نیز به دادن پاسخ می پردازند. داد و بیدادها به درگیری می کشد، داماد کوچک بیشتر از همه کتک می خورد او ول کن دعوا نیست. دعوای آن ها به داخل خیابان کشیده می شود. تعدادی از همسایه ها که دخالتشان مانع دعوا نشده، موضوع را به حوزه انتظامی محل خبر می دهند. با حضور مأموران افراد درگیر جهت تحقیق به حوزه هدایت می شوند. هنوز ماشین حوزه راه نیفتاده که با صدای فریاد دختر کوچک خانواده همه نگاه ها به سوی کنار دیوار خانه می افتد. مادر خانواده آنجا نشسته و به گوشه ای خیره شده، ولی به هیچ سؤالی پاسخ نمی دهد. او در آخرین مراسم شب یلدای عمر چند ساله اش قربانی بی توجهی دختر و دامادش شده بود. اختلاف زن و شوهر جوان به خاطر رنگ جورابی بود که زن بی اجازه شوهر برای خودش خریده بود.