//
کد خبر: 150785

یادداشت/ قاسم جعفری

از قربانی شدن جنبش دانشجویی تا ایجاد رخوت و ناامیدی بر جو دانشگاه‌

ما به عینه می بینیم دولت فعلی در ساماندهی جنبش دانشجویی و ارائه طریق و کمک در جهت شکوفایی این قشر فرهیخته چنان بی توفیق بوده که نوعی رخوت و روحیه نا امیدی بر جو دانشگاه‌ها سایه افکنده است.

قاسم جعفری عضو هیات علمی دانشگاه و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی به مناسبت روز دانشجو نوشت: ما به عینه می بینیم دولت فعلی در ساماندهی جنبش دانشجویی و ارائه طریق  و کمک در جهت شکوفایی این قشر فرهیخته چنان بی توفیق بوده که نوعی رخوت و روحیه نا امیدی بر جو دانشگاه‌ها سایه افکنده است.

متن کامل یادداشت به شرح زیر است: « اگر بنا به احصای ارزش ها باشد برخی ارزش ها اعتباری و اقتضایی است و برخی ارزش ها ذاتی . علم ، عالم ، متعلم و محب این ها دارای ارزش ذاتی هستند . « .. یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» ( المجادلة 11) تو گویی در ذات و جبلت  آدمی  احترام به عالم و متعلم نهاده شده است .

قرآن کریم با صیغه استفهام انکاری تفاوت پرمعنای دانایی و نادانی را به رخ صاحبان خلایق می کشد. « .. هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (الزمر 9) و تنها راه نجاح و فلاح و رسیدن به مقام خشیت الهی را در دانایی و تحلی به علم و حکمت نافع می داند . «.. ۗ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» ( فاطر 28)

علی (ع) به عنوان سرسلسله قرائت اهل البیتی اسلام ، بهترین وصف و خصیصه  پیشوایان دینی را حیات علم و مرگ  جهالت برمی شمارد. "هم عیش العلم ، و موت الجهل " در این میان بسیار جالب است که در اعصار و قرون اخیر جوامع بشری به دلایلی عاطفی ، اجتماعی و کارکردی برای متعلمان  مراکز رسمی آموزش عالی که در ادبیات امروزی  " دانشجو " نامیده می شوند. حساب خاص تر و حرمت ویژه تری قائل است. تا جایی که مقوله ای به نام " جنبش های دانشجویی " سرتاسر دنیا و فکر و ذهن ملت ها را به خود مشغول کرده است . ویژگی هایی چون:

۱- جوانی و نشاط 

۲ - آرمان گرایی و حق طلبی 

۳ -  ریشه در حب دنیا نداشتن 

۴ - برنتافتن هرگونه ظلم و تبعیض 

۵ - اهل اقدام و عمل بودن 

۶ - قدرت ریسک بالا و اسیر قیود مختلف نبودن و..

و از سویی همه این ها را  به صفت علم جویی و معرفت طلبی آراستن ، راستی که از دانشجو موجودی اهورایی ساخته است؛ آنچنان که مرحوم دکتر شریعتی سه قربانی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دانشگاه تهران را چنین می ستاید:« ..در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته‌اند، هنوز از تحصیل‌شان فراغت نیافته اند .. آن‌ها هرگز نمی‌روند، همیشه خواهند ماند. آن‌ها «شهید»ند. این «سه‌ قطره خون» بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی می‌توانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکسترشده‌ام بپوشانم، تا در این سموم که می‌وزد، نفسرند...» 

جنبش های دانشجویی واقعی همیشه در مسیر تعالی و پیشرفت مردم خود پیشرو بوده اند. یکی از اساسی ترین اوصاف آنان پرسش گری و مطالبه جویی است. با جرات می شود گفت هرگاه جنبش دانشجویی قوی، متین توام با اندیشه و تفکر و برخوردار از نقشه راه آگاهانه و حرکت های پرشور و در عین حال شعور مدار ظاهر شده است، استادان دانشگاه ها و مراکز علمی را نیز به تکاپو و تحرک موثر واداشته اند. 

اجمالا باید پذیرفت که جنبش های دانشجویی ایران از دهه بیست شمسی آغاز شده است و در این حدود ۸ دهه مدام دچار تحول در اندیشه شده و یا فراز و فرود فعالیت و بروز و ظهور اجتماعی و احیانا دگردیسی های چند بعدی را تجربه کرده است.

نباید فراموش کرد که جنبش دانشجویی دینی که بذر آن از اوایل دهه چهل با آغاز نهضت امام خمینی ره کاشته شد و رفته ، رفته رشد کرد یکی از ارکان مهم اثرگذار در بسط و نشر اندیشه های امام ره و انقلاب به شمار می رود . جنبش ها و تشکل های دانشجویی متدین در دهه اول انقلاب کارهای بزرگ و شگرفی را به ثمر نشاندند. تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط آنان انقلاب دوم در امتداد انقلاب اول نامیده شد. حضور پر معنا و سرنوشت ساز آنان در دفاع مقدس تقدیم شهیدان و جانبازان و آزادگان فراوان، شاهدی گویا بر زنده بودن، فهیم و بصیر بودن و حضور دل انگیز و مسوولیت پذیرانه این قشر در کنار مردم خویش می باشد. 

فی الجمله شاید بشود گفت جنبش های دانشجویی هرگاه خود بوده اند و بر مدار خصلت های برشمرده سیر کرده اند توفیقات بزرگی در کارنامه خود ثبت و ضبط کرده اند اما با شروع دهه هفتاد شمسی و بویژه از اواسط آن دهه کانون های فکری و اندیشه ای و ایستگاه های قدرت و ثروت بخش اعظمی از این جنبش را هیبنوتیزم وار در اختیار خویش گرفتند و از آنان به عنوان پیاده نظام های تحقق بخشی به قول و قرارها و تصمیمات گرفته شده در دهلیزهای سیاست عاری از دین محوری که بخش مهمی از آن نیز دیکته هژمونی قدرت های فرامرزی و بین المللی بود سوء بهره ها جستند.

در تیر ماه ۱۳۷۸ شاهد قربانی شدن جنبش دانشجویی در قالب شعارهای دهن پرکن جامعه مدنی، در پای اهداف غیر دینی و درعین حال غیر ملی و عاری از مصلحت مردم و نظام اسلامی و برخاسته از قانون اساسی مورد تایید ملت بودیم. احساسات دانشجویان را با کشته سازی های جعلی برانگیختند و کار را به جایی رساندند که این جوانان پاک خشم  فروخورده و مقدس خویش را به جای آن که بر سر دشمنان واقعی خارج و داخل ملت آتشفشان شوند بر سر کسانی فرو ریختند که از جنس خود آنان می باشند.

یادم نمی رود دوستی می گفت در همان روزها از همه جا بی خبر  طبق معمول  به طرف خانه می رفتم که عده ای مرا نیز چون سایر خودروها متوقف کردند که  تا نگویید  مرگ بر فلان،  اجازه حرکت ندارید. پس از آن که با هیچ زبانی راضی به بازکردن راه نشدند با صلابت و جدیت بر سرشان داد زدم که من ۸ سال در اسارت دیکتاتور بغداد شکنجه و رنج و مرارت تحمل کردم اما مرگ بر فلان نگفتم ، شما در چهارراه امیرآباد تهران چنین توقعی دارید ؟!

این حرف ها معادلات آن جوان را بر هم ریخت و پس از نگاهی که اعتذار را در چشمانش می خواندم به همراهانش گفت بگذارید برود ؛ او یک آزاده است و برای ما حرمت دارد. با اطمینان  می شود گفت این عارضه که چون خوره به جان  جنبش دانشجویی افتاد  نتیجه شعار وارداتی " توسعه سیاسی " عصر معروف به اصلاحات بود.

کسانی که فکر و روحشان در چنبره افکار ترجمه ای فرنگیان گرفتار بود اما در اوج جهل مرکب گفتمان آزادی خواهی و رهایی فرهنگی  در اجتماع را سودا می کردند. البته شکی نیست که مهره های اصلی این حرکت،  آگاهانه در پی عملیاتی کردن نقشه های پی ریزی شده گردانندگان نظام سلطه برای خاموش کردن شراره های دامنگیر و فزاینده انقلاب بودند. ( اینک واژه هایی چون شبیخون فرهنگی ، انقلاب مخملی ، جنگ نرم ، نافرمانی مدنی و.. برای مردم ما کاملا روشن و تجربه شده است ) 

موسم حج ۱۳۷۵ را به یاد دارم که بین نماز مغرب و عشاء در پشت بام مسجد الحرام  با مهندسی الجزایری بازنشسته و مقیم پاریس ، مشغول گفتگو شدم و او چند بار با تعجب گفت شما با این همه اطلاعات باید کاره ای باشید مثلا در وزارت خارجه یا امثال آن . به او گفتم من یک دانشجو بیش نیستم و  این چیزها را نیز تقریبا همه زائران ایرانی می دانند. او کمی تامل کرد و گفت یادم آمد که پس از انقلاب ضد استعماری الجزایر  مردم ما نیز همینگونه بودند و ما خوشحال بودیم که چقدر رشد کرده ایم ؛ اما حالا که دچار جنگ داخلی هستیم می فهمیم که به جای رشد دچار تورم سیاسی بوده ایم. " لم یکن ذالک التطور بل کان التضخم السیاسی " پشت بند سخنش افزود برای ملت شما هم نگرانم که دچار این آسیب نشوید. معنای سخنان او را سال ها بعد در جریان اصلاحات و بویژه حوادث کوی دانشگاه بهتر فهمیدم.

متاسفانه  بخشی از جریان دانشجویی ایران پس از دهه هفتاد دچار سطحی گرایی و اسیر تحریکات و خواسته های خارج از دانشگاه شد. همین مساله انشقاق و اشعاب های متعدد را در پی داشت چون گروه های زیادی هم بودند که با پایبندی به ارزش های انقلاب و ملت راه خود را جدا کردند.

آن ها پارادوکس پیش روی مدعیان جنبش را درک می کردند. مثلا از خود می پرسیدند هیچ شکی نیست که  خون سه دانشجوی قربانی شده در  ۱۶ آذر ۱۳۳۲ برای اعتراض به حضور نیکسون ،  معاون رییس جمهور امریکا و در نفی کودتای استعماری  و استبدادی  ۲۸ مرداد بر زمین ریخته شده است . حال چگونه است که به اسم گرامیداشت آنان ، جشن تکریم و تجلیل مقام دانشجو برگزار می کنند و در آن به جای  نفی استعمار و استکبار بر سر ارزش های انقلابی ، دینی و بومی این ملت فریاد می کشند ! 

باید سوگمندانه بنویسیم که جنبش دانشجویی را به جای آموزش سیاست ورزی، اول سیاست زده کردند و بعد هم در اثر ناکامی های طبیعی ناشی از چنین بی راهه ای دچار یاس و  سرخوردگی و خمودی ساختند. سیاست بازان حرفه ای، از حسن سریره و صاف و سادگی جوانان دانشجو سوء استفاده کروند و به حسن ظن آن  پای در ره نهادگان که فکر می کردند با افراد صادقی روبرویند خیانت نمودند. اوج این ظلم به جنبش دانشجو را یک بار دیگر در قضایای فتنه ۱۳۸۸ همگان دیدند که چه بلایی بر سر وحدت ملت آورد و از جمله چسان روح لطیف دانشجویان را ترک خورده کرد که ترمیم آن در کنار تلفات و خسارات مادی و معنوی چیزی شبیه معجزه می طلبد گر چه از لطف خداوند نا امید نباید بود اما  هنوز هم رگه هایی از همان روحیه تهاجمی و بدبین به ملت و کشور و نظام خود در جاهایی دیده می شود که بی شک از جانب جریانات دین گریز و دین ستیز شارژ می شوند.

برای مثال چندی پیش برای میزگردی علمی (فقهی و حقوقی ) در یکی از دانشگاه های تهران دعوت بودم و با بیان شاهد مثال های قرآنی و روایات نبوی سعی کردم نظرم را در خصوص موضوع مورد بحث تبیین کنم که دانشجویی در حلقه حمایت برخی دوستانش با ادبیاتی به دور از آداب محیط علم پرخاشگرانه گفت ؛ آقای فلانی ! شما برای اثبات نظر خود همه اش از قرآنتان و پیامبرتان نقل قول کردید خوب ، قرآن و پیامبرشما به ما چی ؟ ما که نیامده ایم تا این حرف ها را بشنویم ! البته من به زعم خود جواب در خوری به او دادم و اکثریت دانشجویان حاضر هم گفتار و رفتار خارج از نزاکتش را تقبیح کردند اما مهم آن بود که پس از ختم جلسه تعدادی  از میزبانان به من گفتند :  جریانی  در این دانشگاه به دفاع از سوسیالیست و لادینی شهرت دارند.! 

نکته دیگری را نباید از نظر دور داشت که دولت های مختلف که بر اثر انتخابات متولی قوه مجریه شده اند نیز در مجموع با همه فراز و فرود ها و کم و بیش ها  کارنامه  قابل قبولی در حمایت و هدایت واقعی و کمک به فرایند رشد و تحول رو به پیش جنبش دانشجو نداشته اند. بلکه بعضا در تبدیل جوانان معصوم و جنبش قابل اعتنای دانشجویی که می توانست کارکردهای مثبت فراوان داشته باشد  به ابزار پیشبرد اهداف سیاسی خود کارنامه  طولانی دارند. نمونه بارز آن شعار فشار از پایین و چانه زنی در بالای دوران اصلاحات که اصلی ترین پیاده نظامش همین دانشجویان عزیز بودند.

آن سال ها  در حین سفر به مناسبتی در یکی از استان های شمالی به دیدار امام جمعه ای رفتم که  معلوم شد  روز قبل رییس جمهور وقت مهمان شهرشان بوده است . پیرفرزانه ای از همان دیار نیز بر حسب اتفاق به محضر امام جمعه آمده بود و امام جمعه محترم پس از نقل قول هایی از برخوردهای نامناسب و هنجارشکنانه برخی به آن پیر گفت چرا دیروز به مراسم استقبال نیامدید .پاسخ داد به دلیل همین درد دل هایی که بیان کردید . از او پرسید اگر می بودید روی سخنتان با رییس جمهور چه بود ؟ گفت همان که خواجه شیراز گفته است ؛

باغبانا ز خزان بی خبرت می می بینم 

آه از آن دم که بادت گل رعنا ببرد

رهزن دهر نمردست مشو ایمن از او

اگر امروز نبردست که فردا ببرد.

خلاصه سخنش این بود که تزریق و تلقین روحیه گستاخی و پرخاشگری به جوانان، و این که آنان را بر این باور برسانیم که سرتاسر مطالبه ی به دور از آداب باشند و یاد نگیرند که در عوض مسوولیت و وظایفی هم دارند  آتشی است که به زودی دامن رییس جمهور و اطرافیانش را نیز گر می زند. مدت ها بعد وقتی عده ای از همان تیپ دانشجویان در تالار علامه امینی دانشگاه تهران در مقابل رییس جمهور شوریدند و به درخواست های او برای سکوت وقعی ننهادند تا جایی که تهدید به اخراجشان از جلسه کرد ، به یاد حرف های حکیمانه آن پیر ناشناخته افتادم. 

اما این همه را نوشتیم که بگوییم ما یقین داریم کف های روی آب می رود و آنچه برای مردم مفید است زلال جاری است که می ماند. « .. ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ» (الرعد 17)

ما مطئن هستیم جریان سالم دانشجویی چون بسیج، برخی تشکل ها و انجمن‌های مستقل با تمسک به فکر و ضمیر روشن و حق جو  از بدنه گروهی گرفتار در چنگال ناکجاآبادی ، راه خویش را جدا کردند. بی راهه رفتگانی که روزی داعیه دار جنبش دانشجویی و آزادی خواهی و آرمان طلبی بودند و اینک از کیسه دشمنان مردم خود ارتزاق می کنند و در آپارتمان های اهدایی عدو می آسایند و از بلندگوهای آنان مانیفست اپوزیسیونی علیه بوم و بر  و مردم خویش القا می کنند. ما به عینه می بینیم دولت فعلی در ساماندهی جنبش دانشجویی و ارائه طریق  و کمک در جهت شکوفایی این قشر فرهیخته چنان بی توفیق بوده است که نوعی رخوت و روحیه نا امیدی بر جو دانشگاه ها سایه افکنده است .

اما باور عمیق داریم که این شرایط خیل عظیم دانشجویان را بر آن می دارد که به جای اتکا به این گروه های قدرت و ثروت  که در حال آیند و روند هستند بر توانمندی های خود تکیه زند و گام های سازنده برای خویش و ملک و ملتش بردارد.

آنچه معارف دینی از یک جوان دانشجو انتظار دارد و مردم می خواهند در فرزندانشان بروز و ظهور یابد و امام راحل (ره) و رهبر بزرگوار انقلاب بارها تبیین کرده اند و بر آن تاکید نموده اند همین است. علم جویی، عدالت خواهی، پرسش گری و مطالبه، عمل جهادی و حرکت بر مدار نظریه مقاومت که قطعا در گرو همدلی و همراهی اندشمندانه و اقدام  برنامه ریزی شده و عالمانه،  توام با پشتکار و پی گیری به احیای تمدن نوین اسلامی و تشکیل جامعه نمونه منجر خواهد شد. 

 البته بر این نکته نیز تاکید می کنیم دانشجو باید همتش بلند باشد به جشنی مرسوم که سالی یک بار برگزار می شود قانع نگردد و از همه شایسته تر خود او است که به آسیب شناسی بپردازد و گذشته را با تمسک به علم و عبرت گیری از آن چراغی فرا روی آینده اش قرار دهد.

آری دانشجو می تواند با جنب و جوش خود استادان خود را نیز بر سر ذوق آورد تا با روحیه بهتری به ایفای رسالت هایی که شرعا و قانونا بر دوششان هست بپردازند. اگر اینگونه شد قطعا جامعه دانشگاهی تبدیل به پیشران خواهد شد. ان شاء الله.«