//
کد خبر: 157059

نمی دانم به همسرم چه بگویم او بچه مرا در شکم دارد

هوسرانی های مرد متاهل کار دستش داد / شکوفه او را وارد منجلاب خودش کرد

مستاصل شده و به گفته خودش در منگنه قرار گرفته است. نه راه پس دارد و نه راه پیش و سرگردان و بی قرار مدام به عاقبت کار نسنجیده و البته پیروی از هوای نفس اش می اندیشد.

مرد جوان که آینده کاری و زندگی مشترکش را در آستانه نابودی می بیند از واقعیت تلخی روایت می کند که خودش مسبب آن بوده است. او می گوید: متاهل و دارای یک فرزند بودم و زندگی نسبتاً شادی در کنار همسرم داشتم. همه چیز از یک دورهمی با دوستانم شروع شد و در آن جلسه با گرفتن شماره تلفن از یک زن مطلقه به نام شکوفه در واقع خودم را وارد منجلاب فساد اخلاقی کردم. در روزهای اول پیامک و حرف های عاشقانه بین ما رد و بدل می شد تا این که وارد فاز غیر اخلاقی شد.

زن حیله گر با ترفندهای خاصی مرا در دام هوس رانی خودش انداخت و البته من هم بی علاقه به ادامه این اتفاق نبودم. به دور از چشم همسرم بعضی از شب ها کار را بهانه می کردم و به خانه زن مطلقه می رفتم و تا پاسی از شب آن جا بودم و بعد از آن هم بی حوصله به خانه برمی گشتم.

این داستان ادامه پیدا کرد تا این که روزی یک خبر تکان دهنده و شوک آور از زن مطلقه و غریبه شنیدم.

زن مطلقه در کمال تعجب به من گفت که از من باردار شده است و باید فکری برایش بکنم و تمام عواقب و هزینه آن را متقبل شوم. اول حرفش را باور نکردم و یک بازی قلمداد کردم اما زن غریبه که به گفته دوستانم گویا این اولین بارش نبود و قبل از من مردهای هوس ران دیگری را سرکیسه کرده بود وقتی دید ماجرا را جدی نمی گیرم مرا تهدید کرد که اگر مبلغ و درخواست های مورد نظرش را هر بار که می خواهد اجابت نکنم همه چیز را به همسرم و خانواده همسرم خواهد گفت و زندگی ام را دگرگون خواهد کرد. بعد از شنیدن این جملات برق از سرم پرید و تازه متوجه عمق فاجعه هوس رانی هایم شدم. در دو راهی عجیبی گیر افتاده بودم؛ یا باید به درخواست و باج خواهی زن مطلقه تن می دادم یا نظاره گر از هم پاشیدن زندگی و همچنین بر باد رفتن آبرویم می شدم. اوایل به ناچار به این زن باج دادم اما او هر بار بعد از مدتی دوباره درخواست دیگری از من داشت و مرا تهدید می کرد اگر مکث کنم به محل کارم خواهد آمد و حیثیت ام را جلوی همکارانم خواهد برد. بعد از این اتفاق زندگی ام به هم ریخت و هر چه پس انداز داشتم به زن فریبکار دادم تا دست از سر من بردارد اما فایده ای نداشت و از من تقاضای خودرو کرد.

الان بعد از گذشت مدتی از این ملاقات شوم ذهنم مدام درگیر این موضوع است و در خانه به خاطر عوض شدن اخلاق و رفتارم با همسرم درگیر هستیم. هر بار که زنگ خانه مان به صدا در می آید دلم می لرزد و وحشت تمام وجودم را فرا می گیرد که مبادا زن باج گیر پشت در باشد و آبروی مرا جلوی همسر و فرزندم ببرد. با ندانم کاری ام خودم را داخل چاهی انداخته ام که برای بیرون آمدن از آن قطعاً باید هزینه زیادی پرداخت کنم. البته این عاقبت افراد خیانتکار و هوس ران است که مدام دنبال خوشگذرانی و روابط خارج از شرع و قانون هستند. الان باید بسوزم و بسازم و هر روز با به صدا درآمدن زنگ تلفن یا خانه از ترس تمام وجودم بلرزد