تحریم اقتصادی ایران، تداوم خوی استعمارگری آمریکا
واکاوی تحریمهای اقتصادی از سوی دولتهای سلطهگر علیه کشورهای دیگر بویژه در سالیان اخیر نشانگر یک هدف اصلی است: «منفعتطلبی یکجانبه، تمامیتخواهی و تلاش برای تحت سلطه درآوردن یک ملت.»
قرنها دولتهای استعماگر، ملتهای زیادی را در سلطه خود گرفته و برای منافعشان، از هر اقدامی کوتاهی نکردند. در قرن بیستم جنبش استعمارزدایی بسیاری از ملت ها را از یوغ استبداد رهانید و آنها را به استقلال رساند اما روند طی شده بر سرنوشت بسیاری از این کشورها، گویای شیوه جدیدی از استعمارگری نوین است.
تسلط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... بر ملت ها به شیوههای مختلف، سیاست جدید قدرتهای استعماری بعد از استقلال سرزمینی ملت ها بوده که در این میان، کشورهای اندکی توانستهاند خود را از قید و بند ابزارهای سلطه برهانند.
اکنون در قرن بیست و یکم، نظامهای سرمایهداری سلطهگر از همه ابزارها برای در دست گرفتن سرنوشت یک کشور استفاده میکنند. این ابزارها به طور عمده یا از طریق دخالت نظامی بوده، همچون افغانستان در سال 2001 میلادی و عراق در سال 2003 و یا تحریمهای اقتصادی.
تحریم را «فعالیتی که به وسیله یک یا چند بازیگر بینالمللی (مجری تحریم) علیه یک یا چند کشور دیگر (هدف تحریم) برای مجازات این کشورها با هدف محروم ساختن آنها از انجام برخی مبادلات یا وادار ساختن آنها به پذیرش هنجارهایی معین و مهم (از دید مجریان تحریم) تعریف کردهاند.
از زمان فعالیت شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشورهای عضو این نهاد بویژه آمریکا با بهانههای مختلفی همچون حمایت از مردمان یک ملت، دموکراسیخواهی، حقوق بشر، امنیت بینالمللی و ... تحریمهای اقتصادی علیه کشورها اعمال کردهاند. این تحریمها یا طبق رای اعضای شورای امنیت براساس فصل هفتم منشور سازمان ملل بوده و یا همچون سالیان اخیر، از سوی یک دولت عضو، آن هم با فشار و تهدید دیگر کشورها برای همسویی با آن.
تحریمهای اقتصادی غالباً ابزاری با ماهیت سیاست بینالملل شناخته میشود اما آنچه اکنون جامعه جهانی شاهد آن است، سمت و سوی «منفعت طلبی، باجگیری و سطلهگری» در این تحریمهاست.
در نگاه نخست، تحریم اقتصادی بهانهای برای فشار بر دولتمردان یک کشور عنوان میشود اما در عمل خسارت اصلی به ملتها وارد میشود.
تحریمها به سه دسته کلی تقسیمبندی میشوند، «چندجانبه همچون تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیهٔ اروپا و تکجانبه از سوی کشورهای مختلف همانند آمریکا.»
داشتن مزیت حق وتو برای 5 عضو دائم شورای امنیت سبب شده تا چیزی که بعنوان یکسان بودن همه کشورها در تبعیت از مقررات حقوق بینالملل و نظم عمومی بینالمللی گفته میشود، در حد حرف باشد.
این امتیاز ناحق وتو، مسیری برای قدرتمندان هموار کرده تا آنها با سوءاستفاده از آن، توجهی به قوانین بینالمللی و منشور سازمان ملل متحد نداشته و هر زمان که بخواهند، برای فشار بر کشورهایی که با سیاستهایشان همسو نیستند، از شیوههای گوناگون همچون تحریمهای اقتصادی استفاده کنند.
در میان کشورهای دارای حق وتو، آمریکا بزرگترین سوءاستفادهگر در این زمینه است که سالیان زیادی کشورهایی همچون ایران را به بهانههای مختلف تحت فشار سیاسی و تحریم اقتصادی قرار داده است؛ این سیاستهای تحریمی اکنون به وضعیتی رسیده که صدای اعتراض دولتمردان اروپایی را نیز درآورده و اقدامات آمریکا را «یکجانبهگرایی» برای تامین منافع خاص خود و خلاف قوانین بینالمللی میدانند.
** آمریکا، سردمدار سلطهگری با حربه تحریمها
بررسی پیشینیه تحریمهای مهم در جهان به دوران بعد از جنگ جهانی باز میگردد؛ بین جنگ جهانی اول تا سال 199، یعنی در مدت نزدیک به 75 سال 115 تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد که بطور متوسط ، سالانه 1.5 تحریم بوده است.
«گری هافباور» و همکارانش در انستیتوی «پترسون» در اقتصاد بینالملل (PIIE) در آمریکا از سال 1990 دست به تهیه بانک اطلاعاتی بزرگی درباره تحریمها زدند.
از سال 1990با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، کاربرد سیاست تحریم اقتصادی رو به فزونی گذاشت که در این میان، آمریکا بیشترین سهم را در اعمال سیاستهای تحریم اقتصادی در پیش گرفته به طوری که آمارها نشان میدهد دوسوم تحریمهای اقتصادی جهان توسط دولتمردان آمریکایی اعمال شده است.
گزارشهای منتشر شده از دوره 1918تا 1990 نشان میدهد، 77 مورد از مجموع 115 تحریمهای اقتصادی جهان(67 درصد)
را دولتمردان کاخ سفید اعمال کردهاند و از 1990 تا 1999، سهم آمریکا از مجموع تحریمهای اقتصادی علیه کشورها به 92 درصد رسید.
به طور نمونه، در دوره نخست ریاست جمهوری 'بیل کلینتون' آمریکا 61 تحریم اقتصادی علیه 35 کشور جهان با جمعیت بیش از 2.3 میلیارد نفر(42 درصد کل جمعیت جهان) و 790 میلیارد دلار صادرات(19درصد صادرات جهان) به اجرا گذاشت.
همه این تحریمها، تکرار مکررات همیشگی بهانههای آمریکا همچون «جلوگیری از نقض حقوق بشر، مبارزه با تروریسم بینالمللی، منع گسترش سلاحهای هستهای، جلوگیری از گسترش مناقشات و جنگ های داخلی و ...» بوده است.
** پیشینه تحریمها علیه ایران
سیاستهای تحریمی آمریکا علیه بسیاری از کشورها به دوران بعد از جنگ جهانی میرسد اما درخصوص ایران به دوران معاصردر زمان مصدق بازمیگردد. نخستین تحریم جامع سراسری علیه ایران با اقدام انگلیس علیه ایران در زمان نخست وزیری محمد مصدق و با هدف واکنش علیه ملی شدن صنعت نفت، با قطعنامه شورای امنیت علیه ایران صادر شد.
بعد از انقلاب، دور جدید تحریمهای غرب بویژه آمریکا علیه کشورمان کلید خورد. آمریکا در سال 1358 خورشیدی در واکنش به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، تحریمهای اقتصادی شدیدی علیه ایران وضع کرد.
زمانی که ایران درگیر جنگ تحمیلی بود، آمریکا به تعریف سیاستهای تحریمی پرداخت که بتواند بر نتیجه جنگ به سود طرف بعثی کند.
بعد از پایان جنگ تحمیلی، به موازات تحریمهای گذشته، سیاست اعمال فشار و تحریم بر ضد ایران در دوران ریاست جمهوری کلینتون، شدت یافت. این روند در دوران جورج بوش بویژه با واقعه 11 سپتامبر در سال 2001 رو به فزونی نهاد.
شدت تحریمها علیه ایران با بهانهتراشی درباره فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران کلید خورد. غرب با عناوین مختلف «ایرانهراسی» تحریمهای گوناگون اقتصادی و فناوری برضد ایران اعمال کرد. آنها به سردمداری آمریکا همه تلاش خود را برای ناکامی ایران در اجرای فعالیتهای هستهای صلحآمیز و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به کار گرفتند.
تصویب قطعنامههای مختلف در شورای امنیت سازمان ملل برای فشار مضاعف جهت توقف فعالیتهای هستهای، از دیگر اقدامات دولتهای استعماری به سردمداری واشنگتن بود. البته همسو با اقدامات آمریکا، همپیمانان کاخ سفید در اتحادیه اروپا همچون انگلیس نیز سیاستهای تحریمی برضد ایران را شدت بخشیدند.
تداوم این تحریمها در دولت اوباما نیز ادامه داشت و آنها بهترین راه برای فشار به ایران را از این طریق میدانستند و از هیچ کوششی در این زمینه فروگذار نکردند تا سرانجام در دولت روحانی با مذاکرات هستهای، به توافق برجام منتهی شد.
این توافق سبب شد تا بسیاری از تحریمها علیه ایران لغو و دور جدیدی از مناسبات اقتصادی ایران با جهان کلید خورد.
با روی کار آمدن دولت ترامپ در مسند ریاست جمهوری آمریکا، با توجه به سیاست یکجانبهگرایی کاخ سفید بر مدار منافع یک سویه، وی اردیبهشت 97 با وجود هشدارهای دولتمردان اروپایی از این توافق خارج شد و دور جدیدی از تحریمهای یکجانبه علیه ایران را کلید زد.
با توجه به همراهی چند کشور معدود از این سیاست ترامپ، دولتمردان کاخ سفید با تهدید و تطمیع، اقدام به فشار به دیگر کشورها و شرکتها برای قطع مناسبات تجاری – مالی با ایران کردند و اکنون به طور صریح این روند را به شیوههای مختلف ادامه داده و هیچ ابایی از مطرح کردن سیاستهای سلطهگرانه استعماری خود ندارند.
سیاست یک بام و دوهوای آمریکا در تحریم ایران، صدای بسیاری از دولتمردان و مقامهای کشورهای دیگر را درآورده است. بهانه این تحریمها، فعالیتهای هستهای ایران است اما سازمان انرژی اتمی، همچنان بعد از توافق برجام، بر صلحآمیز بودن آن صحه گذاشته است.
منتقدان اروپایی ترامپ بارها این نگاه یکسویه کاخ سفید و چشمپوشی به فعالیتهای هستهای کشورهایی همچون هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی را مطرح کرده و میگویند آنها بدون تحریم به سلاح اتمی دست یافتند اما تلاش فعالیت صلحآمیز هستهای ایران دستاویزی برای واشنگتن شده تا بتوان این کشور را به دایره استعماری خود بازگرداند.
'ماهاتیر محمد' نخست وزیر مالزی بارها نسبت به سیاستهای تحریمی آمریکا علیه ایران و تهدیدهای واشنگتن درقبال همکاری دیگر کشورها با تهران واکنش نشان داده و تصریح کرده است که این اقدامات نشان میدهد که سیاستهای استعماری همچنان بر روابط بین المللی حاکم است.
وی تاکید کرد که غرب و استعمارگران قدیمی رویاهای امپریالیستی خود را رها نکرده و همچنان آرزوی تسلط بر جهان را دارند و با استفاده از سلطه اقتصادی و تهدید نظامی برای ادامه سلطه بر جهان تلاش میکنند.
وی با انتقاد از سیاستهای یکجانبهگرایی کاخ سفید، تصریح کرد که آمریکا از حقی برخوردار نیست که یک طرفه نسبت به تحریم علیه کشور دیگری اعمال کند.
** پایمال شدن حقوق انسانی و افزایش بینظمی جهان
قدرتهای سلطهگر بعد از اعمال تحریمهای اقتصادی علیه یک کشور، برای فرار از فشار افکار عمومی جهان و توجیه اقدامات خود، گاها از مستثی شدن بحث غذایی و دارویی یک ملت سخن میگوید تا خود را مدافع و نگران مردم آن کشور جلوه دهد اما در عمل به گونهای اقدام می کند که همه منافذ مناسبات مالی – تجاری و دارویی بسته شود.
چنین رفتاری را می توان به تحریمهای غرب علیه عراق اشاره کرد که پیامد آن قربانی شدن صدها هزار کودک از گرسنگی و نبود دارو بود.
یکی از توجیهات تحریمکنندگان، بحثهای حقوق بشری و انسانی است، اما وقتی از دولتمردان آمریکا درباره پیامدهای این اقدمات استعمارگونه پرسیده میشود، همانند «مادلین آلبرایت»، وزیر خارجه وقت آمریکا با این پاسخ مواجه میشویم: «هزینهای بود که باید پرداخت میشد تا صدام حسین به سلاحی دست پیدا نکند که امنیت آمریکا را به خطر بیاندازد!!»
این رویکرد ستیزهجویی آمریکا علیه ملتها سبب شده تا سازمانهای مردم نهاد رویکرد آمریکا برای فشار به یک ملت را بازی ضد بشری و انسانی و زیرپا گذاشتن همه اصول اخلاقی درجهان دانسته که دامنه آن، گریبان این کشورها را خواهد گرفت.
به اعتقاد کارشناسان و مسئولان بسیاری از کشورها، رفتارهای دولتمردان کنونی کاخ سفید خطرات زیادی برای جهان بوجود آورده زیرا ترامپ با سیاست در پیش گرفته از جمله خروج از معاهدههای مختلف بینالمللی آمریکاییها، هیچ تعهدی به صلح و سازمانهای بینالمللی ندارد و سبب شده تا کشورها به دنبال راهکاری برای حفظ منافع خود از این اقدمات واشنگتن باشند.
به باور کارشناسان بینالملل، تحریمها همچون «شمشیر داموکلس» قدرتهای استعماری بر سر کشورها چمبره زده تا بتوانند خون ملتها را برای رسیدن به اهداف سلطهگرانه خود در شیشه کنند. آمریکا با مسلط شدن بر اقتصاد جهانی، از این فضا بعنوان ابزاری برای رسیدن خواستهای استعماری خود استفاده کرده و نشان داده برای کسب منافع خود، کشور همپیمانش در اروپا را نیز تحت فشار مضاعف خواهد گذاشت، حتی به قیمت تشدید بینظمی جهانی و شروع جنگ سرد.
'پیروز مجتهدزاده' کارشناس مسائل بینالملل، پشت پرده همه این رخدادها را «صهیونیسم بین الملل» دانسته و تاکید دارد، سیاست دولت ترامپ ادامه همان برنامه «جورج بوش» است که سرانجام آن پشیمانی و سرخوردگی خواهد بود.