گفتوگو با غلامحسین پیروانی، مربی فوتبال
اشعار مذهبی درباره ائمه میخوانم
به او میگویند شاغلام. شاید بیشتر از شهرتش در کسوت یک مربی با اخلاق، او را با مرام مشتی و صفای باطن و صدالبته اشعار و ضربالمثلهای شیرینش میشناسند.
غلامحسین پیروانی مربی پیشکسوت کشورمان از آن شیرازیهای خوشسخن است. در همین گفتوگو هم ما را از شعرها و ضربالمثلهایش بینصیب نگذاشت و تقریبا برای هر حرفش یک شعر رو کرد. او میگوید در اوقات فراغتش اشعار مذهبی در رابطه با ائمه میخواند.
میگوید پهلوانی مهم است و نه قهرمانی. میگوید به بازیکنانش جز نکات فنی این را هم میگوید که درخت هرچه پربارتر باشد شاخ و برگش بیشتر میافتد.
مشروح گفتوگو با این مربی را در زیر بخوانید.
برای مردم ضربالمثلهای شما خیلی جالب است. این همه ضربالمثل و اصطلاح و شعر را از کجا فرا گرفتید؟
من از مادرم یاد گرفتم. مادرم به این چیزها خیلی وارد است و من اینها را از ایشان یاد گرفتم.
مادرتان در قید حیات هستند؟
بله.
خدا حفظشان کند. البته شما شیرازی هم هستید که شهر شاعران است.
ما شیرازی اصیل هستیم و در محله دروازه کازرون به دنیا آمدم.
این شعرها و اصطلاحات و ضربالمثلها را وقتی در جمع به کار میبرید چه بازخوردی میگیرید؟
من وقتی جایی میروم اول میگذارم دیگران حرف بزنند و خودم سکوت میکنم. بعد ضربالمثلهایی که میگویم فکر میکنم ضربالمثلهای خوبی است. مثلا میگویند: «رطب خور منع رطب نکند.» من لذت میبرم از گفتن اینها و البته باید حرفهای با ادب زد. میگوید: «پوریای ولی گفت که فیضم به کمند است / از همت داوود نبی بخت بلند است/ افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است».
شما که اینقدر به ادب و مردانگی توجه دارید آیا در جامعه ورزشی امروز ما این مسائل را میبینید؟
متاسفانه ما برد را به هر قیمتی میخواهیم؛ با تحقیر کردن داور، تحقیر کردن تیم مقابل. باید بدانیم این عنوانها ماندگار نیست. «تو گر بر سر نفس خود امیری مردی/ گر برزگری خرده نگیری مردی/ مردی نبود فتادهای پای زدن / گر دست فتادهای بگیری مردی» اما در ورزشمان این مسائل کمرنگ شدهاست.
شما به عنوان یک مربی چقدر سعی میکنید این مفاهیم را علاوه بر مسائل فنی به بازیکنانتان منتقل کنید؟
صد در صد به بازیکنانم میگویم. باید به آنها بگویم حواستان باشد درخت هرچه پربارتر باشد افتادهتر است. شاخه میشکند. پهلوان بودن درست است نه قهرمان بودن. واقعا باید از دل باشد نه زبانی. «مینشیند به دل آن ناله که از دل خیزد/ تا نسوزد دل ما ناله ما بیاثر است».
شما ماشاءالله یک پا شاعرید.
قربانتان بروم. باید هر کاری میکنیم از دل باشد. محفلی بودم سخنرانی داشتم و همه بودند. گفتم: «یکی حاجی بگفت یا رب چه کردم/ که باید دور سنگ و گل بگردم / به کعبه گفتم تو از خاک و منم خاک / چرا باید دور تو بگردم / ندا آمد که با پا آمدی باید بگردی/ برو با دل بیا تا من بگردم/ هر آن حاجی کند با دل زیارت/ شبانه روز من دورش بگردم» .همه با چشم دل ببینیم.
اوقات فراغت چه میکنید؟
اشعار مذهبی در رابطه با ائمه میخوانم. فیلمهای ورزشی مخصوصا فوتبال میبینم.
تعطیلات عید چه کردید؟
یک باغچهای دارم 15 کیلومتری شیراز است. البته مال من نیست، مال خداست. مال آخرت نیست، مال دنیاست. «ای دل تو چرا از این جهان بیخبری/ روزان و شبان در طلب سیم و زری / سرمایه تو از این جهان یک کفن است/ آن هم به گمانم ببری یا نبری»، این باغچه هم مال خداست. میروم استراحت میکنم. بچههای پیشکسوت هم میآیند دور هم هستیم.
چقدر با خانواده وقت میگذرانید؟
بد نیستیم. البته مرا تحمل میکنند. دوران جوانی که فوتبال میکردم در جام تخت جمشید و جام آزادگان و بعد هم شدم مربی برق و فجر، همهاش در سفر بودیم. باید حلالمان کنند. مادر بچهها هم حق به گردن من دارد هم به گردن بچه ها. من آن طور که باید به خانواده برسم از لحاظ معنوی نرسیدم. از نظر مالی رسیدم اما معنوی چیز دیگری است.
چند فرزند دارید؟
دو فرزند دارم؛ یکی زهرا و یکی علی.
علیآقا هم فوتبالیست هستند؟
تا 30 سالگی فوتبال بازی میکرد و الان مربی است.