بهشت پرسپولیسی ها تا کی ماندگار است؟
هیچ مربی ایرانی نتوانسته است لیگ برتر فوتبال کشور را سه بار متوالی فتح کند.
از سه قهرمانی پیاپی سپاهان در سالهای واپسین دهه 80 و شروع دهه 90 دو تا با هدایت امیر قلعهنویی حاصل آمد اما سومی صاحب و طراح دیگری داشت و سه فقره قهرمانی ژنرال با لباس آبیهای تهرانی نیز پیوسته و در سالهای پیاپی نبود. بنابراین اگر برانکو ایوانکوویچ امروز و در هفته ماقبل آخر لیگ برتر و یا 25 اردیبهشت در روز پایانی لیگ، پرسپولیس را به یک قهرمانی تازه برساند، به نخستین مربی شاغل در ایران تبدیل میشود که سهبار متوالی بر تارک لیگ برتر نشسته است.
سرخها همیشه این ترس بنیادین و شاید هم واقعی را داشتهاند که سرانجام مسأله بازگرداندن برانکو به تیم ملی ایران تحقق یابد و از آنجا که فرد «برند» گونه مورد اشاره مهدی تاج شاید اصلاً به ایران نیاید، این ترس همین امروز هم برای قرمزها عینیت دارد و اگر ایوانکوویچ پای قرارداد سه ساله تازهاش را امضا کند، میتواند پایانی نسبی بر ترسهای جدایی وی و پرهیز سران پرسپولیس از چنین امکان و احتمالی باشد. نسبی بودن این ماجرا نیز به این خاطر است که حتی در صورت امضای قرارداد فوق شرایطی برای شکستن آن و کوچ برانکو به مکانی دیگر وجود دارد و مادامی که پای یک مربی بنشینند و برای او پیشنهادهایی را بیاورند که فریبند باشد، امکان کوچ وی وجود دارد.
آیا ایوانکوویچ ابزاری را در پرسپولیس در اختیار دارد که وی را برای مدت موردنظر سران «سرخ» در این باشگاه ماندگار سازد؟ پیش از آنکه جواب این سوال را بدهیم، باید بپرسیم آیا اصل خدشهناپذیر کهنه شدن یک مربی ولو بسیار موفق برای باشگاهی که چند سالی در آن کار کرده، ناگزیر و لاجرم میزان کارآیی مربی متین و کروات قرمزها را هم در فصول بعدی در معرض کاهش بیشتری قرار نخواهد داد؟ آیا پس از چهار فصل حکومت سرخها و برانکو بر لیگ کشور امکان تضعیف این سلطه در آینده بیشتر از امروز نیست و آیا قهرمانی احتمالی امسالشان نیز برخلاف دو قهرمانی قبلی قدری سست و نامطمئن و نشأت گرفته از ضعفهای رقبا نیست؟ تیمی که قهرمانیاش را در لیگهای شانزدهم و هفدهم عملاً از هفتههای بیست و یکم و یا بیست و دوم به بعد محرز کرده بود (و در لیگ هفدهم فرصت داشت که 10 اسفند یعنی 75 روز قبل از پایان فصل نیز کار را تمام کند) در لیگ هجدهم حرکتی بسیار کندتر به سوی عنوان نخست داشته و در دیدارهای اخیرش چنان از ضعف در گلزنی متضرر و رنجور شده که رقبایش را به رغم ضعفهای خودشان به کسب قهرمانی تا آخرین روزها امیدوار نگه داشته است.
پرسپولیس به واقع در 5 بازی اخیرش حتی یک بار هم برنده نشده و سه تساوی در لیگ داخلی و دو ناکامی در آسیا کار قرمزها را با دشواریهای اساسی مواجه کرده و حذف از میدان دوم را موجب شده است. معضلاتی که شاید با حتمی شدن قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر در یکی دو هفته باقیمانده از لیگ و یا نخستین قهرمانی احتمالی سرخها در جام حذفی به گونهای از یادها برود اما وجود دارد و جدی است و باید با آن برخورد و راهحلی برایش اندیشیده شود و در غیر این صورت کار قرمزها در لیگ نوزدهم بسیار سختتر و احتمال قهرمانیشان اندکتر خواهد بود، زیرا حریفان نیز ترس سابق را از آنها ندارند و با تقویت خود و به لطف شل شدن برخی پیچ و مهرههای بازی پرسپولیس، با امید و توانایی بیشتری به میدان میآیند و به تبع آن نتایج بهتری هم میگیرند و مصداق آن را به روشنی در لیگ فعلی نیز دیدهایم.
نقاطی که در بازی پرسپولیس باید ترسیم شود، چگونگی اجرای حملات و البته یافتن مردانی کارآمدتر برای پیشانی خط حمله و در جمع کسانی است که مقابل دروازه حریفان ضربه آخر را میزنند. علی علیپور که در لیگ هفدهم جانشینی شایسته برای مهدی طارمی نشان داده بود امسال با نزولی آشکار مهاجمی جلوه میکند که برای پرسپولیس و سقف پروازی که دارد، پرندهای کوچک است و تکلیف ماریو بودیمیر بر اثر همان چوب خطها مشخص است. اینکه تساوی با ذوبآهن در اصفهان نتیجهای خوب و کسب نتیجه مساوی مقابل سپاهان در تهران نتیجهای قابل قبول است و به تبع آن بر تساوی یک-یک در تبریز مقابل تراکتوریها هم باید مهر تأیید زد، هیچیک این واقعیت را نقض و بیرنگ نمیکند که تواناییهای اندک تهاجمی قرمزها در این میدانها امکانها و احتمالهای آشکار و متعددی را از پرسپولیس گرفت. در این سه بازی پرسپولیس فقط یک گل زد و آن را هم نه یک مهاجم بلکه یک هافبک تدافعی پیشتاخته (کامیابینیا) در تبریز زد و در دیدار توأم با ناکامی این هفته در خاک ازبکستان (در بر دارنده مجوز صعود پاختاکور) باز هم عدم کارآیی حملهوران سرخها به شکل آشکاری خودنمایی میکرد.
در دیدارهایی از این دست حداکثر یک یا دو فرصت گلزنی و در خوشبینانهترین نگاه سه فرصت نصیبتان میشود و یا مهاجمان توان استفاده از آنها را دارند و یا بهتر است با در پیش گرفتن واقعبینی به فکر جذب فورواردهایی تازه بیفتد.
مسأله دیگری که پرسپولیس باید درباره آن تعیین تکلیف و اتخاذ تصمیم کند، ماندن سیدجلال حسینی و یا احتمال بازنشستگی وی در پایان فصل است و در حالت دوم استخدام حداقل یک مدافع وسط برجسته وظیفه اصلی و مهم مربیان پرسپولیس خواهد بود.
سرخها به لحاظ داشتن خط هافبکی با بازیکنانی متنوع، از این بابت احساس نیاز عمیق و عاجل نمیکنند اما هر خرید احتمالی دیگری برای این خط و جذب هر مدافعی اضافه بر یک جانشین برای سیدجلال نیز کاری ضروری برای تیمی است که به سبب درگیر بودن با سه جام به جمع پرشماری از بازیکنان واجد شرایط نیاز دارد تا دچار مشکل کمبود بازیکنی نشود که در لیگ هفدهم پرسپولیس را بسیار رنج داد. اگر برانکو بماند و تأثیرگذاری فعلیاش را حفظ کند، برای این تیم و هوادارانش نوعی بهشت و زندگی در میان آرزوهای شیرین خواهد بود اما در صورت عدم تأمین نیازهای فنی مورد اشاره، این بهشت دیرپایی چندانی نخواهد داشت.