"خصوصیسازی" به آموزش ضمنخدمت معلمان هم رسید/ پول بدهید و در آزمون قبول شوید!
در کشور ما گویی دولت برای اجرای با کیفیتِ آموزشهای ضمن خدمت، اعتقادی به هزینهکردن از بودجه عمومی ندارد! در برخی از دورههای آموزشی، در صورت عدم کسب حدنصاب نمره لازم، فرد شرکتکننده میتواند مابه ازای مالیِ آن را بپردازد و نمره قبولی بگیرد!!
یکی از روشهای توانمندسازی معلمان برگزاری دورههای بازآموزی در حین خدمت است تا آنها را با روشهای نوین تدریس آشنا کند؛ بیتوجهی به "آموزشهای ضمن خدمت" برای به روزرسانی و توانمندسازی معلمان در نهایت منجر به حضور معلمانی در کلاس درس میشود که نه اطلاعاتی بهروز دارند و نه مهارتهایی قابل اعتنا، در حالیکه معلم توانمند میتواند جریان آموزش را کیفی و در نهایت نسلی را تربیت کند که برای کشور منشأاثر باشد.
البته آموزشوپرورش آنقدر درگیر مسائل و چالشهای مختلف به ویژه مسائل بودجهای شده که تمام برنامههای کیفی این وزارتخانه از جمله آموزشهای ضمن خدمت معلمان تحتالشعاع این مقوله قرار گرفته است.
آموزشهای ضمن خدمت معلمان در ایران و سایر کشورها
در همین رابطه با شهرام جمالی؛ معلم و کارشناس آموزشی درباره دورههای ضمن خدمت معلمان و میزان کارآمدی آن در توانمندسازی و بهروزرسانی این قشر به گفتوگو پرداختیم.
محورهای مهمی که او در این مصاحبه اشاره میکند، بدین شرح است:
* توسعه حرفهای معلمان، تعهداتی را متوجه دولت و نظام آموزش و پرورش میکند و تردیدی نیست که چنین امری، بدون انجام اصلاحات در نظام پرداخت حقوق و مزایای معلمان و به کارگیری مشوقهای موثر در نظام پاداشها، انگیزه لازم را برای معلمان ایجاد نخواهد کرد.
* وقتی از سوی بالاترین مسئولان اجرایی کشور به صراحت عنوان میشود که " آموزش و پرورش گران تمام میشود و باید هزینههای آموزش را هدفمند کرد" منظور آن است که هدفمندی هزینهها را به معنای "کمتر هزینهکردن" یا "هزینه نکردن" باید در نظر گرفت.
* در کشور ما گویی دولت برای اجرای با کیفیتِ آموزشهای ضمن خدمت، اعتقادی به هزینهکردن از بودجه عمومی ندارد و اگر هم در جاهایی هزینه میکند، مدام به دنبال راهکارهایی است که این هزینهها را به قول خودش هدفمند کند! یعنی یا آنها را به حداقل رسانده یا اگر بتواند حذف کند متاسفانه پولیسازی دورههای ضمن خدمت و پرداخت هزینهها از جیب معلمان هم به همین دلیل در حال گسترش است.
* به این صورت که یکسری افراد خاص و بانفوذ که از رانتهای ویژهای برخوردارند، به واسطه ایجاد موسسات خصوصی، مجریِ برگزاری این دورهها شدهاند و البته جالب آنکه آموزش و پرورش هم در این مورد خاص نه در تعیین استانداردها دخالتی دارد و نه نظارت جدی بر فرآیند اجرای دورهها.
* با روندی که آموزش و پرورش در پیش گرفته، احتمال توسعه چنین راهکاری در آینده و برای موضوعات دیگر چندان هم دور از ذهن نیست برای مثال در فرآیند رتبهبندی معلمان، از آنجا که حضور در دورههای آموزش ضمن خدمت، مبنای ارزشیابیهای سالانه و ارتقای شغلی و البته برخورداری معلمان از مزایا و مشوقهایی حداقلی قرار میگیرد، همین موضوع فرصتی ایجاد خواهد کرد که اخذ گواهینامه صلاحیتهای حرفهای معلمان مشروط به گذراندن اجباری دورههایی شود که چه بسا مورد استقبال و حتی حمایت مالی معلمان نیز واقع شود.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
جمالی؛ کارشناس آموزشی معتقد است که امروزه دیگر نه فقط معلمان و کارشناسان آموزشی حتی برخی متولیان و مجریان دورههای ضمن خدمت معلمان نیز ناکارآمدی دورههای ضمن خدمت را بواسطۀ عدم نیازسنجی و بیارتباط بودن به نیازهای بهروز آموزشی پذیرفتهاند اما برای آنکه آموزشهای ضمن خدمت متناسب با دانش، نگرش، مهارتهای لازم و در راستای رفع نیازهای به روزِ معلمان باشد باید به معلمان آزادیِ عمل و انتخاب داد و اختیار را به دست آنان سپرد.
او به وضعیت آموزشهای ضمن خدمت معلمان در سایر کشورها و اهمیت این مقوله در کشورهای توسعهیافته گُریزی زد و عنوان کرد: در نظامهای آموزشی کشورهای توسعه یافته، دورههای ضمن خدمت معلمان به شکلی منطقی و بر اساس نیازسنجی واقعی معلمان ارائه میشود در این کشورها با پذیرش این واقعیت که توسعه حرفهای معلمان در یک چهارچوب بستهای به نام شرح وظایف و بدون اختیار و استقلال عمل اساساً ممکن نیست، معلمان را در تمام فرآیند آموزشهای ضمن خدمت از تعریف و تعیین استاندارها و انتخاب موضوعات و تولید محتوای آموزشی گرفته تا اجرا و ارزشیابی و نظارت بر تمام این فرآیند، مشارکت میدهند.
اما در کشور ما متاسفانه این دورهها بیشتر از آنکه محصول نیازسنجی و خواستههای واقعی معلمان باشد، منشاء بیرونی دارد؛ این مشکل ساختاری در واقع از جایی ناشی میشود که نظام آموزش و پرورش ما سعی دارد در تمامی مراحل فرآیند آموزشهای ضمن خدمت معلمان،(همانند بسیاری از موارد دیگر) به شکلی متمرکز ایفای نقش کرده و دخالت کند.
بهترین نوع توسعه حرفهای معلمان با مشارکت آنها
یافتههای پژوهشی و بررسی مقایسهای در نظامهای آموزشی کشورهای مختلف که چند سال پیش توسط سازمان جهانی آموزش بینالملل (EI) انجام گرفته است در بحث توسعه حرفهای معلمان نتایج خوبی را روایت میکند؛ این معلم با اشاره به نتایج این یافتهها گفت: این نتایج نشان میدهد، چنانچه مفهوم و گستره توسعه حرفهای معلمان، تعیین کننده نیازهای حداکثری معلمان در مدارس نباشد و تنها به فرصتهای آموزشی و آموزشهای شغلی از پیش تعیین شده برای آنها محدود شود، نمیتواند به بهبود مهارتها، شایستگی ها و دانش معلمان بیانجامد. بر اساس این یافتهها، بهترین نوع توسعه حرفهای برای معلمان آن است که خودشان در انتخاب آن مشارکت داشته باشند برای مثال در آموزشهای ضمن خدمت، پربازدهترین حالت هنگامی است که معلمان تجارب یکدیگر، روشهای تدریس و بازخوردهای خودشان را از سوی همکارانشان مشاهده میکنند.
بنابراین توسعه حرفهای زمانی به عنوان برنامهای مبتنی بر نیازهای واقعی معلمان خواهد بود که این نیازها در یک فرآیند مشارکتی و توسط خود معلمان شناسایی شده باشند.
چرا معلمان برای حضور در دورههای ضمن خدمت حضوری در مضیقه هستند؟
جمالی به صحبتهای علی الهیار ترکمن؛ معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش میپردازد که اخیراً گفته بود "با توجه به اینکه فرهنگیان به لحاظ زمانی در مضیقه هستند، دورههای حضوری ضمن خدمت چندان مورد توجه فرهنگیان نیست." اما درباره صحبتهای او باید دو نکته را مدنظر قرار داد: نخست باید ببینیم که چرا فرهنگیان برای حضور در دورههای ضمن خدمت، به لحاظ زمانی در مضیقه هستند؟ به نظرم حداقل یک دلیلش روشن است، چون نظام آموزشی آنها را مجبور کرده که کل زمان حضور خود در مدرسه را تدریس کنند و این در حالی است که در بسیاری از آموزشهای پیشرفته، اختصاص حداقل 20 درصد زمان برای پرداختن به فعالیتهای توسعه حرفهای برای معلمان پیشنهاد شده است بنابراین چنانچه آموزشهای ضمن خدمت حضوری در مدارس به عنوان بخشی از برنامه کاری و جزو ساعات اشتغال موظف معلمان محسوب شود، مشکل ضیق وقت دیگر معنا نخواهد داشت اما وقتی معلمان حتی در ساعات غیرموظف خود هم فقط مجبور به تدریس هستند، بدیهی است دیگر فرصتی برای فعالیتهای خودارتقاییِ حرفهایِ حضوری باقی نمیماند.
اتفاقاً در دورهای که هنوز استفاده از بستر فضای مجازی برای اجرای آموزشهای ضمن خدمت آنلاین فراهم نبود و این دوره ها عمدتاً بهصورت حضوری برگزار میشد، استقبال نسبتاً خوبی توسط معلمان از این دورهها صورت میگرفت و بیگمان یکی از دلایل این استقبال را باید وجود مشوقهای مالی مثل تعجیل در اخذ طبقه شغلی و پاداش یک ماه حقوق و مزایا به ازای گذراندن 176 ساعت آموزشهای ضمن خدمت دانست حتی با اینکه بسیاری از دورههای ضمن خدمت حضوری در مراکز استانها برگزار میشد، امکان بهرهمندی از مرخصی، حق ماموریت و وسیله ایاب ذهاب برای معلمان شاغل در سایر مناطق استان فراهم بود اما به تدریج و با حذف این مزایا و پاداشها که فقط با هدف کاهش هزینهها صورت گرفت، انگیزه معلمان هم برای شرکت در این دوره ها کاهش یافت.
جمالی براین نکته تأکید دارد که دلیل عدم توجه معلمان به دورههای حضوری را باید بیشتر از منظر حذف پاداشها و مشوقهای مالی و رفاهی بررسی کرد تا ضیق وقت.
برگزاری دورههای ضمن خدمت معلمان بهصورت مجازی یکی از مواردی است که کیفیت این دورهها را با چالشهایی مواجه ساخته است، در همین رابطه این معلم معتقد است که "مجازیمحور کردنِ آموزش های ضمن خدمت" را هم باید ذیل سیاستهای کاهش هزینهها ارزیابی کرد نه مضیقه زمانیِ معلمان! چرا که شرکت در دورههای ضمن خدمت مجازی هم به نوبه خود وقتگیر است با این تفاوت که معلمان باید در منزل برای این دورهها وقت بگذارند اما نکته دوم این است که دوره های ضمن خدمت «حضوری» اغلب مبتنی بر ارائه آموزش به صورت «عمومی» است که معمولاً در آنها بهصورت سنتی از فردی به عنوان مدرس دوره آموزشیِ خاصی دعوت میشود که در یک یا چند جلسه برای معلمان سخنرانی کند.
اما امروزه این شیوه سنتی، کارآیی و اثربخشی چندانی در آموزش نوین ندارد چرا که از یک سو آموزشهای ارائه شده در این دورهها معمولاً برای تعداد محدودی از معلمان معنادار و مرتبط است و نه همه شرکتکنندگان و از سوی دیگر برای همان گروههای هدف نیز امروزه دیگر مسائلی عمومی در آموزش، دغدغه اصلی محسوب نمیشود، امروزه هر یک از معلمان به دنبال آنند که نیازها و مسائل خاص خودشان در این دورهها مورد توجه قرار گیرد و از این رو در آموزشهای نوین ضمن خدمت، شیوههایی نظیر «شخصیسازی توسعه حرفهای معلمان» مورد توجه ویژه بسیاری از نظامهای پیشرفته آموزشی دنیا قرار گرفته است.
اگر آموزشوپرورش واقعا به دنبال تحول در روشهای تدریس است...
او پیشنهاد میدهد که اگر آموزش و پرورش واقعاً به دنبال این است که براساس سند تحول، معلمان را از جایگاه «متکلمان وحده» در امر آموزش خارج کرده و نقش تسهیلگری آنان را تقویت کند و اگر آموزش دانشآموزان بر اساس تکنیکهای کار جمعی و مدلهای مشارکتی مبتنی بر استانداردهای علمیِ روز، برای نظام آموزشی، موضوعی جدی و نه در حد حرف و شعار مطرح است، لازم است ابتدا خودِ معلمان، خارج از جایگاه معلمیِ خود این تکنیکها را در کارگاههای مشارکتی که تسهیلگران آن افراد مجرب و توانمندی هستند، بیاموزند ضمن اینکه معلمان در این کارگاهها قادر خواهند بود از طریق تکنیکهای مختلف، نیازها و اولویتهای شخصی خود را به کمک تسهیلگران مجرب دستهبندی کنند.
آموزشهای مجازی برای معلمان در ایران و سایر کشورها
این معلم درباره چگونگی استفاده از بستر فضای مجازی برای آموزشهای ضمن خدمت معتقد است که در نظام آموزشی ضمن خدمت کارکنان دولت صرفاً به آموزشهای الکترونیکی تحت وب و با الگوهای سنتی محدود شده است و نه آموزشهای مبتنی بر فناوریهای روز به این صورت که مثلاً دوره آموزشی توسط ارائهدهندگان به سرفصلهایی تقسیم میشود و برای هر سرفصل محتوایی در قالب چندرسانهای تحت وب تولید و در تارنمای مورد نظر بارگذاری میشود حال معلمان فرصت دارند تا در بازه زمانی تعیین شده توسط ارائهدهندگان دوره، با ورود به تارنمای مورد نظر و مشاهده فیلمها یا مطالعه محتوای متنی برای یک یا چند آزمون تستی آنلاین آماده شوند شرکت موفقیتآمیزِ معلمان در چنین دورههایی نیز با کسب یک حدنصاب نمره از شرکت در آزمونها و انجام تکالیف تعیین شده، ارزیابی میشود که بدیهی است این نوع ارزیابی را نمیتوان شاخص درست و دقیقی برای اندازهگیری و سنجش مهارت و دانستههای معلمان به حساب آورد.
این در حالی است که در بسیاری از کشورها استفاده از بستر فضای مجازی برای آموزشهای ضمن خدمت معلمان به آموزشهای الکترونیکی تحت وب محدود نبوده و ظرفیتهای دیگری از این فضا و خارج از محیط وب مثل «اپلیکیشنهای تلفن همراه» و حتی اخیراً «شبکههای اجتماعی» نیز مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفته است در این روشها معلمان به پایگاه داده گسترده و متنوعی از محتوای آموزشی و استانداردهای معلمی دسترسی داشته و در استفاده از آن آزادی عمل دارند و میتوانند خودشان را بسنجند و همچنین برای ارتقا به سطوح بالاتر حرفهای خود را آماده سازند.
این کارشناس آموزشی به این نکته اشاره دارد که اخیراً برخی کشورها با دعوت از تمام معلمان کشور، یک پایگاه داده بزرگ از تجربیات و اندوختههای آنان در خصوص محتوای مورد نیاز برای آموزشهای ضمن خدمت به تفکیک مقطع تحصیلی و رشته درسی مورد نظر ایجاد کردهاند، به طوریکه معلمان بتوانند علاوه بر دانش، مهارتها و تجربیات خودشان، ایدهها، ابتکارات و خلاقیتهای خود را نیز در زمینههای مختلف آموزشی در معرض دید یکدیگر قرار دهند در چنین سیستمی معلمان اجازه خواهند داشت که در تعاملی چند سویه ایدههای یکدیگر را بهینه و تکمیل کنند براساس بازدیدها، نظرات، پیشنهادات و بازخوردهایی که نسبت به چنین طرحهایی در این پایگاه داده پیشنهادی ارائه میشود، فردی که چنین ایدهای را مطرح کرده است، امتیاز میگیرد این امتیازها هم میتواند باعث بیشتر دیده شدن ایده مورد نظر و فرد طراح ایده شود و هم اینکه به نحوی میتوان افرادی را که مشارکت و خلاقیت بیشتری از خود نشان میدهند مورد تشویق و تقدیر قرار داد و به این ترتیب این خود باعث انگیزش بیشتر کارکنان و تقویت چنین سیستمی خواهد شد.
کیفیسازی آموزشهای ضمن خدمت نادیده گرفته میشود، چون...
او بر این باور است که با روشهای فعلی، کیفیسازی آموزشهای ضمن خدمت تا حد زیادی نادیده گرفته میشود چون سیستمی که صلاحیتهای حرفهای معلمان را ارزیابی میکند برای امتیازدهی به معلمان روی آیتمهای کمّی متمرکز است در چنین سیستمی، برای مثال میزان ساعات گذرانده شده دورهها توسط معلمان طی یک یا چندین سال متوالی، یک شاخص مهم و تاثیرگذار در ارزیابی میزان صلاحیت و تعیین رتبه حرفهای آنان محسوب میشود و آیتمهایی نظیر موضوعات و محتوای دورهها و میزان ارتباط آنها با تخصص معلمان اهمیت چندانی نمییابداز این رو قطعاً بدون بازنگری و اصلاح این فرآیند معیوب نمیتوان بر روی ارتقای کیفی آموزشهای ضمن خدمت متمرکز شد.
جمالی به این مقوله مهم میپردازد که توسعه حرفهای معلمان، تعهداتی را متوجه دولت و نظام آموزش و پرورش میکند و تردیدی نیست که چنین امری، بدون انجام اصلاحات در نظام پرداخت حقوق و مزایای معلمان و به کارگیری مشوقهای موثر در نظام پاداشها، انگیزه لازم را برای معلمان ایجاد نخواهد کرد.
توسعه حرفهای معلمان به عنوان فرآیندی مداوم و مستمر به حمایت و منابع نیاز دارد و در صورتی موجب ارتقا و بهسازی نیروی انسانی خواهد شد که به طور نظاممند طراحی، حمایت، بودجهبندی و بررسی شود.بنابراین از این جهت باید گفت موضوع مهم دیگر، پذیرفتن آموزشهای ضمن خدمت معلمان به معنای یک «فرآیند هزینهبَر» برای آموزش و پرورش و دولت است پذیرش این موضوع نیز تا حدی زیادی به رویکرد دولت به توسعه حرفهای معلمان و میزان تاثیر آن در توسعه و بهسازی جامعه وابسته است.
نگاه بالاترین مسئولان اجرایی کشور به آموزشوپرورش: گران تمام میشود!
وقتی از سوی بالاترین مسئولان اجرایی کشور به صراحت عنوان میشود که " آموزش و پرورش گران تمام میشود و باید هزینههای آموزش را هدفمند کرد" منظور آن است که هدفمندی هزینهها را به معنای "کمترهزینهکردن" یا "هزینه نکردن" باید در نظر گرفت!!
او ادامه داد: در چنین رویکردی، توانمندسازی معلمان و کیفیت کار آنها مسئله سیاستگذار نیست بلکه رفع نیازهای مقطعی، جبران ضعف و سوء مدیریت برنامهریزان کلان آموزشی مانند گذر از بحران کمبود معلم آن هم با کمترین هزینه مساله اصلی است و بنابراین انتظار تحولی اساسی در توسعه حرفهای معلمان و بهسازی و کیفیسازی نیروی انسانی، چندان منطقی به نظر نمیرسد.
خصوصیسازی به دورههای ضمن خدمت معلمان هم رسید!
خصوصیسازی دورههای ضمن خدمت معلمان نیز مقوله مهم دیگری است که این معلم با پرداختن به آن اینگونه شرح داد: این سیاست که که اخیراً مورد توجه و عنایت ویژه آموزش و پرورش قرار گرفته است را باید از همین منظر کاهش هزینهها تحلیل کرد البته در کشورهای دارای نظام آموزشی توسعه یافته، چنین راهکاری در واقع مبتنی بر یک پیش فرض واقع بینانه است و آن پیش فرض این است که اگر قرار باشد آموزشهای ضمن خدمت از حالت عمومی خارج شده و بر پایه سلایق افراد و مسائل مورد توجه آنها، در گسترهای وسیع و متنوع ارائه شوند دیگر دولتها از عهده این کار بر نمیآیند.
بنابراین پذیرش خصوصیسازی دورههای ضمن خدمت در این کشورها مبتنی بر دو اصل اساسی است: نخست آنکه معلمان در انتخاب این دورهها از آزادی و استقلال عمل کافی برخوردار باشند و دوم آنکه تمام هزینهها از بودجه عمومی پرداخت شود هم اکنون وزارت آموزش و پرورش در برخی از این کشورها کالابرگهای ویژهای را در اختیار معلمان قرار میدهد که معلمان میتوانند آنها را برای شرکت در دورههای آموزشی به مراکز و موسسات تحت نظارت آموزش و پرورش ارائه داده و با توجه به نیازهای خودشان این دورهها را انتخاب و در آن شرکت کنند، رویکرد نظام آموزشی برخی کشورها حتی از این هم آزادانهتر است به این صورت که تعیین استانداردها و نظارت بر فرآیند آموزشهای ضمن خدمت را هم به مدارس و معلمان سپردهاند.
جمالی گفت: اما در کشور ما گویی دولت برای اجرای باکیفیتِ آموزشهای ضمن خدمت، اعتقادی به هزینهکردن از بودجه عمومی ندارد و اگر هم در جاهایی هزینه میکند، مدام به دنبال راهکارهایی است که این هزینهها را به قول خودش هدفمند کند یعنی یا آنها را به حداقل رسانده یا اگر بتواند حذف کند متاسفانه پولیسازی دورههای ضمن خدمت و پرداخت هزینهها از جیب معلمان هم به همین دلیل در حال گسترش است.
به این صورت که یکسری افراد خاص و بانفوذ که از رانتهای ویژهای برخوردارند، به واسطه ایجاد موسسات خصوصی، مجریِ برگزاری این دورهها شدهاند و البته جالب آنکه آموزش و پرورش هم در این مورد خاص نه در تعیین استانداردها دخالتی دارد و نه نظارت جدی بر فرآیند اجرای دورهها!
از سوی دیگر معلمان در انتخاب این دورهها آزادی عمل ندارند و حتی برخی از آنها نیز اجباری است و هزینه آنها هم باید توسط معلمان پرداخت شود! برای نمونه به تازگی دورههای دهگانهای بر اساس بخشنامه اخیر وزارت آموزش و پرورش برای استمرار فعالیت مدیران مدارس یا صدور ابلاغ جدید مدیریت مدارس در سال تحصیلی آینده و به منظور اخذ گواهینامه مدیریت، معرفی شده که همگی آنها الزامی است و در حال حاضر نیز چندین موسسه مجریِ این دورهها هستند و البته همگی آنها نیز پولی است؛ برخی از این دورهها که در ظاهر نیز رایگان هستند، برای درآمدزایی نوآوری جالبی را ذیل عنوان «حمایت مالی» ارائه دادهاند به این شکل که در صورت عدم کسب حدنصاب نمره لازم، فرد شرکتکننده میتواند مابه ازای مالیِ آن را بپردازد و نمره قبولی بگیرد!!
او گفت: مثلاً یکی از موسسات مشهور برگزار کننده دورههای ضمن خدمت مجازی، در ازای پرداخت هر 1000 تومان، یک صدم نمره برای فرد شرکتکننده منظور میکند!! با این روش، فردی که نمرهکل آزمونش مثلاً 50 از 100 شده و حدنصاب نمره قبولی در آن آزمون 60 تعیین شده است، میتواند با پرداخت 10 هزار تومان و کسب 10 نمره، حدنصاب نمره قبولی در آزمون را بگیرد!! البته این نوع حمایت مالی مزایای دیگری نیز برای شرکتکنندگان دارد، از جمله اینکه آنها میتوانند در صورت پرداخت مبلغ مشخصی، به بانک سؤالات آزمون نیز دسترسی داشته باشد ! و تاسف بارتر آنکه اینگونه انحرافات با چراغ سبز، آموزش و پرورش رخ میدهد.
جمالی در پایان متذکر میشود: قاعدتاً با این روندی که آموزش و پرورش در پیش گرفته، احتمال توسعه چنین راهکاری در آینده و برای موضوعات دیگر چندان هم دور از ذهن نیست برای مثال در فرآیند رتبهبندی معلمان، از آنجا که حضور در دورههای آموزش ضمن خدمت، مبنای ارزشیابیهای سالانه و ارتقای شغلی و البته برخورداری معلمان از مزایا و مشوقهایی حداقلی قرار میگیرد، همین موضوع فرصتی ایجاد خواهد کرد که اخذ گواهینامه صلاحیتهای حرفهای معلمان مشروط به گذراندن اجباری دورههایی شود که چه بسا مورد استقبال و حتی حمایت مالی معلمان نیز واقع شود ! که بدیهی است چنین نگرشی دغدغه «توسعه حرفهای معلمان» را نداشته و قطعاً به «بهسازی نیروی انسانی» منجر نخواهد شد.