چرا ترامپ از globalism به جای globalization استفاده کرد؟
باید توجه داشت که جهانی سازی به معنای یکسان سازی و مشابه سازی جهانی نیست. در حقیقت به همان اندازه که تفاوتها بیشتر میشوند، اگاهیهای مردم نیز افزایش مییابد.
رضا عمویی: دونالد ترامپ در سخنرانی خود در هفتاد و چهارمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل مبانی نظری اندیشه خود را در قالب مخالفت با جهانی شدن(globalism) و حمایت از ناسیونالیسم بیان کرد.
رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی خود تاکید کرد که «دنیای آزاد باید به هویت ملی کشورها احترام بگذارد» و بر همین اساس گفت که رهبران به تعبیر او «خردمند» جهان همواره رفاه مردم خود را در اولویت قرار میدهند.
او همچنین بر ملیگرایی و وطندوستی به عنوان ارزشهای مثبت آینده اشاره کرد و ضمن انتقاد از حامیان جهانیسازی، به موفقیتهای اقتصادی دولتش اشاره کرد و یادآور شد که بیکاری در آمریکا به پایینترین سطح در تاریخ رسیده و این کشور در آستانه بدل شدن به بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز جهان قرار دارد.
رئیس جمهور آمریکا در حالی از یک جانبه گرایی و ملی گرایی تعریف و بر آن تاکید کرد که رهبران سایر کشورهای جهان از جمله کشورهای اروپایی به عنوان متحدان قدیمی آمریکا، همواره بر جهانی گرایی و لزوم مقابله با یکجانبه گرایی تاکید دارند.
وی افزود: سازمان تجارت جهانی باید اصلاح شود. چین اصلاحات مورد نظر سازمان تجارت جهانی را اعمال نکرد. جهانی گرایی و رهبران گذشته باعث شدند تا بخاطر جهانی گرایی(جهانی شدن) (globalism)، منابع ملی آمریکا در نظر گرفته نشوند و من به همین دلیل بیشتر از ۵۰۰ میلیارد دلار تعرفه بر کالاهای چینی اعمال کردم و من امیدوارم با چین به توافقی که به نفع هر دو طرف باشد دست یابیم.
سخنان ترامپ رویکرد وی که از ابتدای دوران ریاست جمهوری اش و در مخالفت با رژیمهای تجاری، مالی و نظامی ایجاد شده بعد از جنگ جهانی دوم بوده را به صراحت بیان می کند.
رژیمهایی چون سازمان تجارت جهانی که او معتقد است آمریکا هزینه های زیادی بابت آن به بهای تضعیف خود پرداخت کرده است. مخالفت او با ناتو هم از همین رهگذر قابل فهم است چرا که ناتو در حال حاضر به سازمانی تبدیل شده که آمریکا تمایل دارد هزینه های آن بین اعضا به صورت معقول تقسیم شود؛ موضوعی که در دوره جنگ سرد اصلا مد نظر آمریکا نبود.
برای درک چرایی به کار بردن globalism به جای globalization از سوی ترامپ در این سخنرانی در ادامه تفاوتهای این دو مفهوم بررسی شده تا از رهگذر آن این چرایی فهم شود.
بسیاری جهانی شدن(globalism) و جهانی سازی(globalization) را مفهومی مشابه و یکسان میپندارند. در صورتی که این دو مفهوم دارای تفاوتهایی هستند.
جهانی شدن چیزی جز جهانی با شبکه پیچیده از ارتباطات بین قارهای نیست. این مفهوم در تلاش برای فهم ارتباطات متقابل در جهان مدرن و توجه به الگوهای ایجاد کننده و زمینه ساز این ارتباطات است.
در مقابل جهانی سازی به فرایند کاهش و یا افزایش میزان جهانی شدن مرتبط است و بر نیروها و فرایندهای سرعت تغییرات تمرکز و تاکید دارد.
به طور کلی میتوان جهانی شدن را شبکهای بنیادین در نظر گرفت، در حالی که جهانی سازی به فرایندهای مرتبط با کاهش فاصلهها اشاره دارد.
جهانی شدن مفهومی با ریشههای بنیادین و باستانی است، اگرچه مسئله ما بحث بر سر قدمت جهانی شدن نیست، بلکه بحث مهمتر توجه به چگونگی جهانی شدن از روندی خفیف و کمسو به روندی بسیار پررنگ و پرقدرت است.
یک نمونه از «جهانی شدن خفیف»، جاده ابریشم است که ارتباطات اقتصادی و فرهنگی میان اروپای باستان و آسیا را ایجاد کرد. در این میان سرعت رشد «جهانی سازی» را میتوان با توجه به تغییرات صورت گرفته در جهانی شدن از روندی خفیف به روندی پرقدرت در نظر گرفت.
البته جاده ابریشم در ابتدا تحت تاثیر گروه کوچکی از تاجران بود که آن تاجران نیز با گروه کوچکی در ارتباط بودند.
اما در مقابل امروزه عملکرد بازارهای مالی جهانی گستره زیادی از مردم را در جهان از پئوریا در ایلینوی آمریکا تا پنانگ مالزی تحت تاثیر قرار میدهد.
بنابراین، «جهانی سازی» در واقع فرایندی است که در آن جهانی شدن از روندی خفیف به روندی پرقدرت و روبه رشد تبدیل میشود.
نکته کلی این است که تشدید فزاینده یا تقویت روند جهانی شدن(با توجه به تراکم شبکههای متقابل وابسته) تنها تفاوت این روند با گذشته نیست. به طور کلی یک روند رو به افزایش جهانی شدن، روابط را تغییر میدهد و این بدان معنی است که روابط مختلف در شرایط وابستگی متقابل بسیار متغیر است.
از سوی دیگر لازم است توجه شود که جهانی شدن به معنای جهان شمولی و یکسان شدن جهانی نیست. در واقع شبکههای ارتباطاتی که جهانی شدن را تعریف و ترسیم میکنند، ممکن است در برخی نقاط و بخشهای جهان قدرتمندتر و قویتر از دیگر مناطق جهان باشد.
به عنوان مثال، در ابتدای قرن ۲۱، یک چهارم جمعیت آمریکا به اینترنت دسترسی داشتند و در همان زمان فقط یک صدم درصد از جمعیت جنوب آسیا به این شبکه اطلاعاتی دسترسی داشتند.
از آن جا که جهانی شدن به معنای جهان شمولی نیست و با توجه به این که جهانی سازی به تغییرات دینامیک و پویا اشاره دارد، لذا باید توجه داشت که جهانی سازی به معنای یکسان سازی و مشابه سازی جهانی نیست. در حقیقت به همان اندازه که تفاوتها بیشتر میشوند، اگاهیهای مردم نیز افزایش مییابد.
در عین حال هم جهانی شدن و هم جهانی سازی با استفاده از تعابیر اقتصادی تعریف میشوند، همان طور که اقتصاد جهانی در برخی مواقع به عنوان جهانی شدن تعریف میشود، اما باید توجه داشت دیگر اشکال جهانی شدن نیز به همان میزان مهم است و ما دارای چهار بعد دیگر از جهانی شدن میباشیم که شامل:
جهانی شدن در ابعاد اقتصادی، نظامی، محیط زیستی و اجتماعی میباشد.
جهانی شدن اقتصادی شامل جریان بسیار عریض و طولانی از کالاها، خدمات، سرمایه، اطلاعات و مفاهیم مرتبط با مبادلات بازاری است.
این جریانهای اقتصادی به نوبه خود، دیگر فرایندهای مرتبط را ساماندهی میکنند. یک مثال جهانی سازی اقتصاد در واقع نرخ دستمزد پائین در آسیا برای بازارهای آمریکایی و اروپایی است. جریانهای اقتصادی، بازارها و سازمانها به مانند شرکتهای چندملیتی همه با هم مرتبط هستند.
همچنین جهانی سازی محیط زیست، به انتقال و جابه جایی مواد در اتمسفر، اقیانوسها یا ازن تا دورترین فاصلهها اشاره دارد. همچنین انتقال مواد بیولوژیک مانند پاتوژن ها یا مواد ژنتیکی که بر سلامت انسان تاثیر میگذارد نیز در مقوله جهانی سازی محیط زیست قرار میگیرد.
تسریع در تخریب لایههای ازن و یا گسترش ویروس ایدز از آفریقای مرکزی به کل جهان در پایان دهه ۱۹۷۰ از جمله نمونههای جهانی سازی محیط زیست است.
جهانی سازی نظامی نیز مرتبط با شبکه گسترده و پهناوری از نیروها، تهدید و یا وعده استقرار نیرو در منطقه و یا مناطقی از جهان است. یک نمونه معروف در ارتباط با جهانی سازی نظامی مسئله «موازنه قدرت» میان آمریکا و اتحاد شوروی به عنوان یک وابستگی متقابل معروف در خلال جنگ سرد است.
آن چه این وابستگی متقابل را متمایز میساخت، تازگی و جدید بودن آن نبود، بلکه میزان و شدت تضاد و تنش احتمالی بود که به میزان بسیار زیادی افزایش مییافت.
جهانی سازی نظامی خودش را در جریان حادثه ۱۱ سپتامبر نشان داد و محیط کوهستانی افغانستان زمینه حمله به نیویورک و واشنگتن را در ۴ هزار مایل دورتر از خاک افغانستان ایجاد کرد.
بعد چهارم جهانی شدن، اجتماعی و فرهنگی است. این بعد جهانی شدن شامل جنبشهای فکری، اطلاعات، تصاویر و افرادی است که اطلاعات و نظریههایی را با دیگران به اشتراک میگذارند.
مثال واضح جهانی شدن اجتماعی و فرهنگی، جنبشهای مذهبی یا انتشار اطلاعات علمی و دانش است. در گذشته جهانی شدن اجتماعی در بیشتر موارد در قالب جهانی شدن نظامی و اقتصادی دنبال میشد.
به هر حال در عصر حاضر، جهانی سازی فرهنگی و اجتماعی ناشی از اینترنت است که هزینهها را کاهش داده، ارتباطات را جهانی کرده و جریان نقل و انتقال ایدهها و نظریهها را به صورت فزایندهای و مستقل از دیگر اشکال جهانی سازی ممکن ساخته است.
تقسیم جهانی شدن به ابعاد و جنبههای مختلف به مانند همان تقسیم بندی که در مطالب بالا ارائه شده است، موضوعی صرفا ضروری و حتمی نیست، بلکه این تقسیم بندی برای تحلیل مباحث انجام میشود. در واقع تغییرات در ابعاد مختلف جهانی شدن لزوما همزمان با هم صورت نمیگیرد. به عنوان مثال جهانی شدن اقتصاد بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۴ رشد کرد و سپس در سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ کاهش یافت و سقوط کرد.
با این حال در همان زمان که جهانی شدن اقتصاد در میانه دو جنگ جهانی داشت افول پیدا میکرد، جهانی شدن نظامی در حال افزایش و در اوج خود بود، همان گونه که جهانی شدن اجتماعی نیز در آن زمان در حال رشد بود.
به عنوان مثال، گسترش جهانی انفلونزا در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ که جان ۲۱ میلیون نفر را گرفت، بر اثر جابه جایی سربازان در سراسر جهان رخ داد.
لذا در پاسخ به این سوال که جهانی سازی طیهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ کاهش یا افزایش یافته، باید به زمینه و ابعاد این جهانی شدن توجه کرد و همه ابعاد جهانی شدن همزمان و مانند هم افزایش و یا کاهش نیافتهاند.
براساس شواهد تاریخی ما انتظار داریم که جهانی شدن همراه با ادامه یک وضعیت مبهم و نامعلوم باشد.
در واقع یک رقابت ادامه دار و دامنه دار میان این وضعیت نامعلوم و پیچیده از یک طرف و تلاش شدید دولتها، فعالان بازار و دیگران برای درک و مدیریت این سیستم پیچیده وجود دارد.
در نتیجه ما نباید انتظار داشته و یا نگران این باشیم که جهانی سازی منجر به یکسان سازی جهانی میشود، بلکه جهانی شدن به ما اختلافات و تنوع و تفاوتهای بیشتری که اطرافمان را احاطه کرده، نشان میدهد.