ناگفته های تلخ شاهد عینی درباره سقوط مرگبار آرمان کوچولو+عکس
مدتی است که خبر تلخ به کما رفتن پسربچه سنگنورد در همه خبرگزاری ها پیچیده است. در این مطلب این اتفاق را از زبان شاهد حادثه و یکی از بستگانش بشنوید.
لحظه دردناکی بود. پسربچه ورزشکاری که برای صعود و به دست آوردن دومین مقام ورزشیاش صخرهها را بالا میرفت، اما در مقابل چشم مربی، مسئولان، پدر و مادرش سقوط کرد. سقوطی وحشتناک که حتی حمایتچی هم نتوانست او را نجات دهد. آرمان غیاثی پس از سقوط از بلندی روی زمین بدون تشک افتاد و به کما رفت.
پسربچه ۸ سالهای که افتخار و امید پدر و مادرش بود و قرار بود افتخارآفرینیهای زیادی را در کارنامه ورزشیاش ثبت کند. اما یک لحظه غفلت و سهلانگاری آرمان را روی تخت بیمارستان انداخت. آرمانی که حالا فقط نفس میکشد، نه حرف میزند و نه تکان میخورد. پدر آرمان حاضر است همه زندگیاش را بدهد تا فرزندش دوباره او را در آغوش بگیرد و باز هم صدای حرفزدنش را بشنود. حالا پدر و مادر آرمان از تمام مسئولانی که در این حادثه نقشی داشتهاند، شکایت دارند، از مربی آرمان گرفته تا مسئولان سالن از همه شکایت دارند، اما درحال حاضر برایشان فقط شنیدن دوباره صدای آرمان مهم است. یکی از بستگان نزدیک آرمان در گفتگو با خبرنگار ما درباره این ماجرا توضیحاتی داد:
یکی از شاهدان این حادثه که چند سالی در همین رشته فعالیت میکند، دلیل اصلی سقوط آرمان را اشتباه حمایتچی در نصب طناب محافظ او میداند. این پسر جوان درباره مشاهداتش از آن روز به شهروندآنلاین میگوید: «مسابقه از ساعت ۹ صبح استارت خورد. حدود ظهر بود که نوبت به آرمان رسید. من دیدم که حمایتچی او طناب محافظ را جای درستی نصب نکرد. آرمان کارش را شروع کرد. با سرعت خوبی هم بالا رفت، اما انتهای صخره بود که ناگهان از دیواره جدا شد.
در چنین شرایطی طناب محافظ به ورزشکار کمک میکند که به زمین برخورد نداشته باشد. اما به شرط اینکه طناب جای درستی نصب شده باشد که در مورد آرمان این اتفاق نیفتاد. درواقع اشتباه انسانی باعث سقوط او شد و تجهیزات مسابقه هیچ نقص و ایرادی نداشت.»
او ادامه داد: «معمولا در چنین مسابقاتی دو حمایتچی حضور دارند که به نوبت کارشان را انجام میدهند، البته داور مسابقه هم موظف است قبل از شروع همه موارد را چک کند، درواقع قبل از استارت داور باید همه موارد را بررسی کند و بعد دستور آغاز را بدهد، که در این حادثه متاسفانه داور هم متوجه خطای حمایتچی نشده است.» به گفته این شاهد عینی چنین حادثهای خیلی نادر است و چنین اشتباهی آن هم در مسابقات رسمی خیلی عجیب است.
آرمان چند وقت بود که ورزش میکرد؟
آرمان عاشق ورزشکردن بود. در کل بچه بااستعدادی است. از دوسال پیش بود که ورزش اسکیت را شروع کرد و در این ورزش هم مقام آورد. به تازگی هم شنا را شروع کرده بود.
صخرهنوردی را از چه زمانی شروع کرد؟
یکسال پیش بود که از طرف مدرسه کلاسهای صخرهنوردی را معرفی کردند. آرمان و پسرهای من که تقریبا همسنوسال بودند، با هم به این کلاسها رفتند و ثبتنام کردند. من و مادر آرمان همیشه پسرهایمان را با هم به کلاسهای ورزشی میبردیم. پسرهای من ۷ و ۱۰ ساله هستند و همیشه با آرمان با هم بودند، برای همین صخرهنوردی را هم با هم شروع کردند. آرمان یک بار در مسابقات ناحیهای برنده شد و مقام اول را کسب کرد. این نخستین مسابقهای بود که آرمان شرکت کرد و برنده شد، برای همین در دومین مسابقه هم مربیاش اصرار زیادی کرد که شرکت کند، چون در مسابقه اول خیلی تشویق شد و مربیاش میگفت استعداد زیادی دارد. اتفاقا پدر و مادر آرمان زیاد راضی به شرکت او در این مسابقه نبودند، چون ما آن زمان مسافرت بودیم و پسرهای من نمیتوانستند شرکت کنند. از آنجایی که همیشه آرمان با پسرهای من بود، پدر و مادرش گفتند پس ما به این مسابقه نرویم، ولی خود آرمان و مربی اصرار کردند و درنهایت هم خانوادهاش قبول کردند.
روایت شاهد عینی از لحظه سقوط کودک ۸ ساله سنگنورد / ۴ متهم در پشت پرده حادثهای هولناک
چی شد که آرمان سقوط کرد؟
گویا این مسابقه اصلا مجوز برگزاری نداشته است. درواقع مربی این مجوز را نگرفته و سالن هم این مجوز را از مربی درخواست نکرده است. از طرفی سالن هم استاندارد نبود و یک تشک نداشت. وقتی این حادثه رخ داد، از طرف فدراسیون آمدند و گفتند که سالن استانداردهای لازم را ندارد، در صورتی که این سالن فقط برای برگزاری آن مسابقه مجوز نداشته و مجوز کلی گرفته و از سوی فدراسیون تایید شده بود، یعنی یک سالن ناشناس معمولی نبود و مسابقات و تمرینات زیادی در آنجا صورت میگرفت. وقتی مسابقه شروع میشود، حمایتچی آرمان هم آن پایین ایستاده بود و طناب را اشتباه داخل حلقه میاندازد. وقتی آرمان بالا میرود، یک لحظه دستش رها میشود، حمایتچی طناب را میکشد، اما به خاطر اشتباهش طناب از آرمان رهامیشود و آرمان هم روی زمین میافتد.
به نظر شما چه کسی در این حادثه مقصر است؟
مربی میگوید مقصر اصلی حمایتچی آرمان است که هنگام شروع مسابقه طناب را اشتباه به آرمان وصل کرده، اگر او طناب را درست وصل میکرد میتوانست آرمان را نجات دهد. مسئولان سالن هم مقصرند که یک تشک آنجا نگذاشته بودند، البته خود مربی هم مقصر است که اصلا مجوزی برای این مسابقه نگرفته بود. خانواده آرمان از همه این افراد شکایت دارند.
حال پدر و مادر آرمان چطور است؟
پدر و مادر آرمان لحظه حادثه آنجا بودند و، چون صحنه را دیدند، حالشان اصلا خوب نیست، توان صحبت کردن هم ندارند. پدرش حاضر است همه زندگیاش را بدهد تا پسرش دوباره به هوش بیاید. حتی کارهای شکایت و پیگیری را هم وکیلشان انجام میدهد. پدر و مادر آرمان تمام وقتشان را صرف درمان پسرشان کردهاند. آنها تنها همین یک فرزند را داشتند و آرمان همه زندگیشان بود. آرمان پسر بااستعدادی بود و آینده درخشانی دارد. همیشه باعث افتخار خانوادهاش بود. در ورزش، زبان، موسیقی و مدرسه همیشه بهترین بود. اتفاقا مدیر مدرسهشان الان به ما میگوید که گل سرسبد مدرسه را امسال کنارمان نداریم، چون آرمان در مدرسهشان هم بهترین بود. فقط امیدواریم پسرمان دوباره برگردد.
پزشکان درباره وضع آرمان چه میگویند؟
ریههای آرمان درحال حاضر جمعشده، دچار التهاب و ضربه مغزی شده و طحالش را هم به خاطر خونریزی درآوردهاند. با این حال پزشکان امیدواری میدهند. خداروشکر قطع امید نکردهاند، میگویند باید منتظر بمانید و ممکن است از کما خارج شود. خدا را شکر خونریزی مغزی ندارد. آرمان دچار التهاب مغزی شده و همین مسأله باعث به کما رفتنش شده است.
آرمان از همان دقیقه اول به کما رفت؟
نه. مسأله هم همینجاست. وقتی اورژانس میآید او را به بیمارستانی کمامکانات میبرد، در صورتی که بیمارستان با تجهیزات خوب نزدیکتر بود، اما نمیدانیم چرا او را به بیمارستان دیگر بردند. در آنجا گویا آرمان دچار خونریزی داخلی طحال میشود، اما کسی متوجه این ماجرا نمیشود. آرمان چندین ساعت در همین وضع میماند.
تا اینکه پدر و مادرش به آن بیمارستان میروند و وقتی امکانات کم آنجا را میبینند، آرمان را به یک بیمارستان بهتر در اصفهان میبرند. آنجا بود که بعد از عکسبرداری پزشکان متوجه خونریزی میشوند و آرمان خیلی زود به اتاق عمل میرود، ولی به خاطر چندین ساعت خونریزی، آرمان دچار التهاب مغزی شده بود.
پزشکان میگویند ضربه مغزی باعث کما نشده، بلکه خونریزی طحال و التهاب مغزی باعث این اتفاق شده است. اگر آرمان را به بیمارستان بهتری میبردند و پزشکان زودتر متوجه این موضوع میشدند، شاید بچه به کما نمیرفت.