//
کد خبر: 227766

گفتگو با علی پاشا رجبلو مدرس موسیقی؛

واقعیت های موسیقی را به هنرآموزان بگوییم

علی پاشا رجبلو نوازنده سنتور و مدرس این ساز است. او از شاگردان مجید کیانی است و به شیوه قدما می نوازد. وضعیت آموزش موسیقی امروز کشور را با این هنرمند در میان گذاشته ایم

گفتگو با علی پاشا رجبلو  مدرس موسیقی

" وجود تنوع دیدگاه، تنوع شیوه های موسیقیایی مختلف، بسیار ضروری است و واقعیتی انکار ناپذیر  است و همچنین هیچ امر و دستوری به هیچ هنرمندی روا نیست که مثلا بگوئیم چرا این حرف را گفتید و چرا اجرایی اینچنین داشتید."

سوال : شکل گیری مراکز موسیقی در ایران به چه صورت بوده ؟

پاسخ :  در ابتدا عرض کنم آموزش هنر  موسیقی ایرانی تا قبل از حضور  سیستم آموزشی موسیقی  اروپایی - غربی در ایران، بر اساس شیوه شفاهی و یا همان سینه به سینه بوده است . شاگرد و یا هنرآموز  موسیقی با حضور در کلاس درس یک استاد، به فراگیری موسیقی به صورت شفاهی می پرداخت که این روش آموزشی، مثل فراگیری دیگر هنرهای شرقی، نتایج مثبت و  خروجی بسیار خوبی داشت.  شکل گیری اولین مراکز آموزش موسیقی در ایران،  با نفوذ و تقلید از فرهنگ موسیقیایی غربی - اروپایی در کشور ما بوجود می آید، که هدف از آن آموزش موسیقی نظام و از طرفی آموزش سازهای غربی است . در سال ۱۲۳۵، هنرستان عالی موسیقی، توسط دو فرانسوی به نام های " بوسکه " و " ریون " ، تاسیس می شود.  در ادامه یک نوازنده کلارینت اهل ایتالیا به نام " مارکو " موزیک سلطنتی را،‌ عهده دار د و پس از چندی " لومر " فرانسوی مسئول اداره موزیک نظام ایران می شود که در سال ۱۲۴۹ مدرسه موزیک نظام را شکل می دهد . در همین زمان " ژیار " فرانسوی به پیشنهاد لومر در سال ۱۲۶۳ در دارالفنون مشغول به کار شده،  که در سال ۱۲۸۸، غلامرضا خان سالار معزز از شاگردان لومر به ریاست ارکستر همایونی انتخاب می شود . در واقع همانطوری که ملاحظه می شود شکل گیری مراکز آموزشی موسیقی در ایران، توسط موسیقیدانان غربی انجام می شود که هیچگونه آشنایی با ساختار و قالب های موسیقی و فرهنگ ایرانی را  نداشتند .   

سوال : آیا  این شکل گیری مراکز موسیقی به این صورت، پیامد هایی داشت ؟

پاسخ : بله پیامد هایی بسیار منفی داشت . در سال ۱۳۱۳ مدرسه موسیقی دولتی که قبلا ریاست آن به عهده علینقی وزیری بود، به نام هنرستان موسیقی تغییر نام داده  و غلامحسین مین باشیان به ریاست آن برگزیده می شود .یک سال بعد روش آموزشی در هنرستان که براساس دو شکل آموزش موسیقی غربی و بخش کوچکی هم در ارتباط با آموزش موسیقی ایرانی بود،  منسوخ و فرا گیری موسیقی ایرانی از برنامه هنرستان حذف می شود. موسسان و مدیران این مرکز آموزشی حاضر نمی شوند که حتی به بخش کوچکی از آموزش موسیقی ایرانی در هنرستان،  بپردازند و به همین خاطر می بینیم که این مراکز به جای اینکه در زمینه آموزش موسیقی ایران اهتمام ورزند، در اختیار کسانی قرار میگیرد، که هیچ نگاه مثبتی به موسیقی ایرانی ندارند و حتی این موسیقی را کم اهمیت  نشان داده  و به تخریب آن نیز می پردازند . استادان به نام را چون علی اکبرخان شهنازی خانه نشین می کنند و یا به کارهای پست  در این مراکز می گمارنند که استادی چون موسی معروفی را به دفترداری هنرستان، مشغول به کار می کنند .  جوانان ایرانی که علاقه به فراگیری موسیقی دارند با حضور در این مراکز آموزشی، که هیچ ارتباطی به موسیقی ایرانی ندارد، ناخواسته و ندانسته یک موسیقی وارداتی و البته تحریف شده را فرا می گیرند . بعدها با تحولات سیاسی در سال ۱۳۲۰ و با ورود متفقین به ایران، مین باشیان برکنار و علینقی وزیری به ریاست هنرستان برگزیده می شود که در نهایت یک سال بعد، دوباره  سازهای موسیقی ایرانی در کنار سازهای موسیقی اروپایی- غربی،  آموزش داده می شود .

سوال : سوالی که پیش می آید این است که آیا می شود موسیقی ایرانی را در این مراکز فراگرفت ؟

پاسخ : همانطوری که عرض کردم اساس شکل گیری و شیوه آموزشی این مراکز، توسط موسیقی دانان غربی صورت می گیرد که هیچگونه آشنایی به ساختار و هویت موسیقی ایرانی نداشتند و از سویی تبلیغ کننده موسیقی غربی نیز بوده اند .حتی منافع اقتصادی بالایی در این زمینه برای آنها  وجود داشته، چراکه هزاران ساز خود را  وارد کشور ما  می کنند .در ادامه نیز بسیاری از هنرمندان ایرانی خواسته و یا ناخواسته و گاه دلسوزانه، تحت تاثیر پیشرفتهای تکنولوژی و علوم غربی، بدون مطالعه و پژوهش و به تقلید از آموزش های غلط این مراکز، بسیاری از متد هایی آموزشی یک فرهنگ موسیقیایی دیگر را با شیوه های آموزشی فرهنگ ایرانی، به گمان  خودشان در هم می آمیزند. برای آموزش موسیقی از نتاسیون استفاده میکنند، بسیاری از بنیاد های موسیقی ایران چون وزن و ظرافت های موسیقی ایران را به گونه دیگر آموزش می دهند و یا حذف و یا  تغییر و تخریب  می کنند ، ساختار موسیقی ایرانی را براساس موسیقی غربی تشریح  و یک موسیقی التقاطی که نه موسیقی ایرانی است و نه موسیقی غربی، به نام نوآوری و تجدد در موسیقی، شکل می گیرد که تبعات منفی آن نیز تاکنون ادامه دارد . البته در کنار این هجوم و تخریب موسیقیایی، شکل گیری مراکزی چون حفظ اشاعه  و آموزش خصوصی  موسیقی استادان به نام ایران، چون نورعلی خان برومند ها ، هرچند در ابعاد کم، ولی همچنان در کیفیت آموزشی و اجرایی مناسب  ادامه دارد .  

سوال : وضعیت امروز این قضایا در مراکز آموزشی موسیقی چون دانشگاه و هنرستان ها چگونه است ؟

پاسخ :  قبل از پاسخ به این سوال شما، یک نکته وجود دارد، متاسفانه تابویی وجود دارد که پاسخ مناسب و بدون رودرواسی به سوال های اینطوری، شما را منزوی و مورد هجوم عده زیادی، قرار می دهد . اغلب به همین جهت پاسخ به اینگونه سوال ها، محافظه کارانه و یا دو پهلو  و یا سکوت می باشد  .اما از سویی گاه سکوت، و پاسخ های دو پهلو، ظلم مضاعفی به هنر جدی موسیقی میکند . باید جامعه هنری ما بپذیرد که نقد، تخریب نیست .‌ برگردیم به پاسخ سوال شما . با بررسی آماری و میدانی و مشاهده آنچه که در عمل و در واقعیت می بینیم،  خروجی دانشگاه ها و مراکز اینچنینی در خصوص فراگیری موسیقی، به شکل های مختلف بروز می کند . بخش از آموزندگان در این مراکز، بعد از گذراندن دوره های آموزشی، به علت  علاقه به دنبال موسیقی اروپایی می روند و یا  با تکمیل آموزه های خود در داخل و خارج از کشور ، اتفاقا به موفقیت های خوبی می رسند . اگر چه گاهی تعداد اندکی  از این آموزندگان، به علل مختلف در باره موسیقی ایران، جبهه گیری  و بی مهری می کنند، اما بطور کلی مسیر خاصی را انتخاب نموده اند که می تواند نتیجه مثبتی به همراه داشته باشد . گروه دوم خروجی این مراکز، هنرآموزانی می باشند که هم تحصیلات موسیقی دانشگاهی دارند و هم در حضور استادان موسیقی خارج از دانشگاه، به کسب دانش موسیقیایی در دو عرصه  عمل و نظر آن می پردازند . بخشی از این گروه، آموزش دانشگاهی را وسیله ای برای استفاده از پتانسیل های موجود در موسیقی اروپایی- غربی،  در جهت رشد و بهبود موسیقی ایرانی ،فرا می گیرند که متاسفانه این بخش از لحاظ کمی، در اقلیت وجود دارد . ولی به هر صورت به اصول و قوائد هنر موسیقی ایرانی وفادار هستند و در واقع راویان و ادامه دهندگان موسیقی جدی و هنری ایران می باشند . بخش دیگر این گروه آموزندگان دانشگاهی که از لحاظ کمی نیز بسیار هستند، به دنبال مدرک گرایی، اشتهار و دیده شدن و موارد  اینچنین می باشند .اغلب این بخش در واقع ، نگاه هنری و جدی به موسیقی ایرانی ندارند، و در مسیر اتفاقات پیش آمده‌، در گروه های مختلف موسیقی نوازندگی می کنند، و یا در رشته آهنگسازی، قطعات کپی شده و کم ارزش را بوجود می آورند و یا در آموزشگاهی به عنوان مدرس موسیقی مشغول به کار و در نهایت نیز ممکن است با توجه به مدرک خود ، آموزشگاه موسیقی تاسیس  کنند . در درون این گروه، بخش دیگری وجود دارند که بیشترین آسیب را به هنر موسیقی ایران وارد می کنند .این گروه ظاهر فریبنده ای دارد . خود را دوستدار موسیقی ایرانی،  آن هم از نوع هنری آن نشان می دهد ، با توجه به تاییدیه ها  که از استادان خود  در زمینه فراگیری موسیقی  در دست دارند و همچنین  عکس های یادگاری در کنار این استادان، خود را تنها راوی و ادامه دهنده یک شیوه خاص و بخصوص شیوه  موسیقی دستگاهی معرفی می‌کنند، شکل شمایل ظاهری کنسرت و ساز زدن آنها، به تقلید استادان خودشان است، اما در عمل و سخن، هیج نشانی از آموزه های فراگرفته در کنار این استادان، از این بخش، دیده نمی شود .در واقع حتی آنچه  را که خود بدرستی آموخته اند  ، به دیگران انتقال  نمی دهند ...

سوال - چرا باید این کار را بکنند ؟

پاسخ : هنرهای  جدی و به خصوص هنر موسیقی ایرانی، مخاطبان زیادی ندارد و به همین علت این بخش از آموزندگان،  برای اینکه هم در آموزش و هم در آثار بوجود آمده بیشترین مخاطب را داشته باشند، بر اساس نیاز مردم، هنرشان را ارائه می نمایند . یعنی به سمت مردم پسندی گرایش پیدا می کنند .  و در امر  آموزشی نیز،  یک موسیقی کم ارزش و بدون هویت را با سلیقه  شخصی خود آموزش می دهند، که معجونی از شیوه های مختلف موسیقی در کشور ما است و اسمش را هم  می گذارند نوآوری در شیوه آموزشی. البته این امکان وجود دارد که یک استاد موسیقی با یک نگاه خاص و تجربه های شخصی خود در این زمینه ، روش آموزشی خود  را بر اساس یک آموزش ترکیبی، از شیوه ها و ردیف های مختلف،  قرار دهد  که لازمه این کار،   تسلط کافی به شیوه های مختلف می باشد . مثلا یک مدرس موسیقی معتقد به  شیوه قدیم ،  برای شروع کار می تواند از کتب دستور سنتور پایور و یا شیوه سنتور نوازی پشنگ کامکار و یا دوره ابتدایی ردیف فرامرز پایور و ردیف سنتور ابوالحسن  صبا، و غیره در امر آموزش استفاده نماید و بعدها  با توجه به  توانایی های فردی هنرجویان ، که ماحصل حضور در کلاس های آموزشی و تمرینها می باشد ، در ادامه، به سیستم آموزشی مورد ایده آل خود باز گردد.

سوال : سوالی که اینجا پیش می آید این است که مگر ما نباید به تنوع هنری و اندیشه های مختلف احترام بگذاریم؟

پاسخ : بله همینطور است.  بیان هر اندیشه و هر دیدگاهی نه تنها هیچ اشکال ندارد، بلکه وجود تنوع دیدگاه، تنوع شیوه های موسیقیایی مختلف، بسیار ضروری است و واقعیتی انکار ناپذیر  است و همچنین هیچ امر و دستوری به هیچ هنرمندی روا نیست که مثلا بگوئیم چرا این حرف را گفتید و چرا اجرایی اینچنین داشتید .  اما بیشترین آسیب ها  از آنهایی دیده می شود که دارای یک تفکر التقاطی و دوگانه می باشند . اگر یک شیوه موسیقی منسجم ، حسن انتخاب ما باشد ارزش هنری دارد، در اروپا و غرب  هم اینچنین است،  کسی که کار کلاسیک می کند کاری به موسیقی پاپ ندارد و  هیچکدام همدیگر را متهم نمی کنند و با شجاعت و صداقت از نوع شیوه هنری خود دفاع می کنند ، ولی بدترین شکل یک کار  هنری،  ترکیب و تلفیق کورکورانه  شیوه های مختلف به نام یک شیوه خاص می باشد. مثلا وقتی این بخش از  گروه دوم که خود را ادامه دهندگان  موسیقی دستگاهی و موسیقی قدیم ما  معرفی می کنند ،  در عمل و حرف، هیچگاه تناسبی با این قالب موسیقی از خود نشان نمی دهند، اینجا ست که مشکل آغاز می شود که یک شیوه خودساخته و بدون پایه و اساس شکل می گیرد . همین اواخر کسی که به ادعای خودش در حضور و مکتب  بسیاری از استادان موسیقی بوده، در گفتگویی اعلام میکند که فقط در دانشگاه می توان موسیقی را فراگرفت! . آیا باید در برای  این زیاده گویی ها جوابی نداد ؟ به نظر می رسد که گاهی باید در باره این سخنان که  بازتاب  یک اندیشه التقاطی  است پاسخ داد . درست است که موسیقی ما از بسیار عوامل تاریخی، اجتماعی  آسیب دیده است ، مثل تنگ نظری ها، رانت هایی خاص برای گروه های خاص موسیقی ،وضعیت  حلال و حرام بودن موسیقی، نبودن مرجع رسیدگی به کیفیت آثار تولید شده موسیقی و موارد دیگر، که از مشکلات فعلی موسیقی می باشد، وجود عینی دارد، ولی در حیطه آموزش موسیقی نیز، عده ای از مدرسان موسیقی، با غلط آموزی و شیوه های من درآوردی، مانع جدی در فراگیری یک موسیقی جدی و هنری و پرورش موسیقی دانان خوب، می باشند . حالا می گویند چرا نقد می کنید!  تا وقتی این رودرواسی ها و تعارف ها و رفیق بازی ها  به علت های گوناگون  در موسیقی وجود دارد ، نباید توقع داشته باشیم شرایط مناسبی برای موسیقی وجود داشته باشد .

و سخن آخر :

وظیفه همه  دلسوزان و هنرمندان موسیقی است که  واقعیت هایی که  در زمینه آموزش موسیقی در دانشگاه  و مراکز اینچنینی وجود دارد را، نه با نفی کامل این آموزش ها  و نه با بزرگنمایی آن، و در واقع آنچه که واقعیت امر است ، برای مردم و بخصوص برای هنرآموزان این عرصه  بیان کنند تا این هنرآموزان و دوستداران موسیقی،   آگاهانه و با شناخت کافی  یک شیوه موسیقیایی را ، انتخاب نمایند . دانشگاه موسیقی و مراکز آموزشی اینگونه فقط می تواند کلیتی از موسیقی را به ما بشناساند، هنرجو و دانشجوی موسیقی باید مبانی نظری و عملی موسیق ایرانی را نزد یک استاد مسلط به این اصول و قوائد، طی سال ها فراگیرد . اگر نقدی هست به شیوه  خاصی نیست که وجود تنوع موسیقیایی یک ضرورت و واقعیت است و همه شیوه های موسیقی مورد  احترام می باشند . نقد به کسانی است که  با چهره و نقاب دروغین در عرصه موسیقی فعالیت می کنند و  آنطوری نیستند که می نمایند ، می باشد . باید  با هر التقاط هنری بی پایه و اساس، برخوردی نقادانه داشته باشیم و منافع فرهنگی و ملی خود را فدای رفیق بازی ،منافع شخصی، لج بازی،  اشتهار و درآمدزایی نکنیم .