//
کد خبر: 231918

گفت‌و‌گویی با پورفسور «میرجلال‌الدین کزازی» درباب پیشینه تاریخی یلدا

شب یلدا ؛جشن زایش مهر

نویسنده: ليلا مهداد

اشاره: سراغ استاد کزازی رفتیم برای بیرون کشیدن ریشه‌های یک شب باستانی؛ شب یلدا. این که «یلدا» از کجا آمده، چه پایه‌ای دارد، نمادها و نشانه‌های آن چه معنایی دارند و در مجموع، پای در چه آیین و مناسکی دارد. کزازی در این گفت‌وگو درباره تمام این‌ها می‌گوید و همچنین از موضوعاتی سخن می‌گوید که شاید عده‌ای از خوانندگان ندانند. به خصوص کسانی که شب عید سال نوی مسیحی را دنبال می‌کنند. در ادامه درباره پیوندهای یلدا با کریسمس خواهید خواند. همچنین ریشه‌های تقدیس یکشنبه میان مسیحیان که باز هم ریشه در آیین‌های باستانی ایران دارد. درباره تمام آنچه سر سفره یلدا می‌بینیم نیز سخن گفته شده است و وجود آنها را با تسلط، ریشه شناسی کرده‌اند. آنچه در ادامه می‌خوانید، توضیح تمام ماجراست؛ ماجرای این شب طولانی؛ شب یلدا.

استاد؛ شاید بهتر باشد برای گفتن از یلدا،در ابتدا شما از نخستین خاطره‌ای که از این شب دارید بگویید. این که این شب را خانواده‌تان چطور برگزار می‌کردند؟

درست به یاد ندارم نخستین شب یلدایی که گذرانیده‌ام، درچه زمانی بوده است. آنچه من می‌دانم این است که در خانواده ما آیین شب یلدا مانند دیگر جشن‌های بزرگ ایرانی، به‌ویژه نوروز،هر‌سال برگزار می‌شد. خوان شب یلدا را مادرم می‌گسترد. من، برادران و خواهرم بر گرد این خوان می‌نشستیم و روان شاد پدرم، بالاترین بخش خوان جای می‌گرفت.

آیین‌های شب یلدا،رسم‌و راه‌هایی که در این شب ایرانیان برمی‌گزاردند، یک به یک انجام می‌شد. بر آن خوان هندوانه بود،انار بود و آجیل ویژه شب یلدا نهاده می‌شد. دیوان حافظ بر این خوان بود. قرآن نهاده می‌شد. به هر روی، روان‌شاد پدر، فالی می‌زد با دیوان حافظ. به ما می‌گفت آنچه را می‌خواهید از ذهن بگذرانید، پاسخ را از خواجه دانای راز شیراز خواهید ستاند. گاهی هم میهمانانی به خانه ما می‌آمدند و در شادی این جشن کهن ایرانی با ما همباز می‌شدند. من کودک کم‌سالی بودم و زمانش را به درستی در ذهن ندارم.

یکی از ویژگی‌های بارز یلدا، دورهم جمع‌شدن فامیل در خانه بزرگان است، شما نیز خاطراتی از این دست دارید؟

آری؛گاهی ما به خانه پدربزرگ ‌و مادربزرگ می‌رفتیم. پدربزرگ سال‌ها پیش درگذشته بود؛ پدربزرگ پدری. اما پدربزرگ مادری در آن روزگار هنوز در جهان بود و به همان سان مادربزرگ مادری. مادربزرگ پدری هم هنوز در میان ما بودند. هم به دیدار پدربزرگ و مادربزرگ پدری می‌رفتیم، هم مادربزرگ مادری. گاهی هم آنان به خانه ما می‌آمدند.

شب‌یلدا یکی از آیین‌های کهن ایرانی است که مردم آن را به شادی برگزار می‌کنند. آیینی که به دوره‌های پیشین برمی‌گردد.دورانی که بیشتر مردم به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و شروع زمستان نباید برای آنان شادی‌آفرین می‌بود.‌دلیل شادی مردم در این شب چیست؟

این برمی‌گردد به‌‌گونه‌ای گاه‌شماری کهن ایرانی که هنوز به شیوه‌ای سنتی در میان کشاورزان روایی دارد. به‌ویژه در میان کردان. بهار کردی،زودتر از بهار گاه‌شمارانه کنونی فرا می‌رسد. آن شادی که از آن گفته می‌شود، می‌تواند به این نایکسانی گاه‌شمارانه بازگردد.

از این شب به‌عنوان آیینی ایرانی نام ‌برده می‌شود. قدمت تاریخی یلدا به زمانی برمی‌گردد؟

جشن و آیین شب یلدا پیشینه‌ای بسیار دیرینه دارد. هرچند در روزگاران نوتر در تاریخ ایران، این جشن به جشنی مردمی، دگرگونی یافته است. مانند جشن‌های بزرگ فراگیر،جشنی رسمی شمرده نمی‌شده است.جشن‌هایی مانند نوروز،مهرگان،سده،بهمن‌‌گان کارکردی مردمی داشته است. از این دید می‌توان آن را با جشن چهارشنبه‌سوری بسنجیم. اما این جشن،جشنی است که از دید روانشناختی،از دید ویژگی‌هایی که در آن می‌یابیم، با نوروز سنجیدنی است.

مانندجشن و آیین نوروز،خوانی ویژه را ایرانیان در این جشن می‌گسترند. آنچه بر این خوان می‌نهند، مانند 7 نماد جشن نوروزی، کارکرد و ارزش آیینی و نمادشناختی دارد. در پیوند است با خورشید؛زیرا که جشن و آیین یلدا از نگاهی فراق می‌توانیم گفت جشن و بزرگداشت مهر یا خورشید است. از سوی دیگر، این جشن بازمی‌گردد به دین‌آوری به نام مهر یا میترا که در روزگار اشکانی سر برآورد و روزگاری آیین آن در ایران گسترش یافت.به ‌شیوه‌ای شگفت به جهان‌شاهی رم راه برد. آیین فراگیر و همگانی رومیان شد به‌گونه‌ای که بزرگترین هماورد آیین ترسایی، آیین مهرپرستی بود.

هرچند با گسترش آیین ترسایی، آیین مهر در باختر زمین روایی خود را از دست داد، اما در فرهنگ ترساییان همچنان برجای ماند. بسیاری از نمادها، بنیادها، نشانه‌ها، رفتارها در فرهنگ و آیین ترسایی برگرفته و بازمانده از آیین و فرهنگ مهرپرستی است. من تنها به یک نمونه که نمونه‌ای آشکارتر و برجسته‌تر است، بسنده می‌کنم. آن‌هم نام روز سپندآیینی در فرهنگ ترسایی است که روز یکشنبه است، اما این روز در آیین مهری هم روزی ارجمند و سپند شمرده می‌شده است و نام آن هنوز گویای پیشینه مهرپرستانه آن است. نام این روز در زبان‌های اروپایی روز خورشید است. نمونه آن در انگلیسی «ساندی» می‌گویند. آیین مهرپرستی پیوندی تنگ با خورشید داشته است.

از آیین‌ها سخن به میان آمد. آیا آیین‌های ایرانی داریم که امروز کمتر از آنها گفته شود و جایگاه خود را ازدست داده باشند؟

ایران سرزمین آیین‌های شادمانی و جشن‌های بزرگ است. تا آنجایی که من می‌دانم، در هیچ فرهنگی در جهان به اندازه فرهنگ ایرانی ما با جشن‌ها و آیین‌های شادمانی در آن شماری که ایرانیان آنها را برمی‌گزاردند و هنوز پاره‌ای از آنها را برمی‌گزاردند، روبه‌رو نیستیم. بسیاری از این آیین‌ها امروز کاربرد ندارند، اما آنچه مایه شادمانی است، این است که ما می‌بینیم چندسالی است در ایران جشن‌ها و آیین‌هایی را ایرانیان به‌ویژه جوانان ایرانی بر پای می‌دارند که صدها ‌سال است فرو نهاده شده‌اند.

برای نمونه جشن اردیبهشت‌گان، جشن خردادگان، جشن تیرگان، جشن سپندارمزدگان. من خود در این جشن‌ها انباز بوده‌ام و سخن رانده‌ام. ایرانیان دست‌کم در هرماه جشنی بزرگ می‌آراسته‌اند. در گاه‌شماره کهن ایرانی، پایه بر روز و ماه و ‌سال بوده است. هفته از فرهنگ سامی ستانده شده است. می‌دانیم که 12ماه ‌سال هرکدام نامی دارند و به همان سان 30روز ماه نیز هرکدام به نامی نامیده می‌شوند. آن نام‌های دوازده‌گانه در شمار این نام‌های سی‌گانه یا حتی سی‌ویک‌گانه جای دارد.

پس در هرماه، روزی را می‌توانیم یافت که همنام باشد با آن ماه. این همنامی را نیاکان ما به فال نیک می‌گرفتند و آن را خجسته و همایون می‌دانسته‌اند. به پاس این خجستگی و میمونی، جشنی بزرگ می‌آراستند. از سوی دیگر، جشن‌های بسیار برگزار می‌شده است که خاستگاه‌هایی دیگر داشتند. به رخدادی اسطوره‌ای برای نمونه بازمی‌گشتند که هزینه‌ای اخترشناختی، جشن‌های باشکوه و بزرگی برگزار می‌شده که با دگرگونی‌های گیتی در پیوند بوده است. آنها را گاهانمار می‌گفته‌اند. 6 جشن بزرگ.

شب یلدا آیینی‌است ایرانی، اما شگفتی این جشن در این است که شهرهای مختلف این جشن را به شیوه‌های مختلف برگزار می‌کنند. درواقع هر یک از شهرها آیین‌های مختص به خود را دارند. ریشه این تفاوت‌ها را در کجا می‌توان یافت؟

این نایکسانی‌ها یا تفاوت‌ها آنچنان نیست که بتوان ریشه و بنیادی برای آنها یافت. این تفاوت‌ها را در جشن و آیین نوروز هم می‌بینیم، اما اگر پوسته را به کناری بزنیم و اندکی به ژرفا بگراییم، می‌بینیم که این تفاوت‌ها از میان خواهد رفت.هربومی از ایران،هر تیره‌ای از ایرانیان،این جشن‌ها را با شیوه‌ها و هنجارهای فرهنگی و زیستی خود هماهنگ کرده‌اند. به هر روی در خوان شب یلدا نمادهایی هست که در سراسر ایران همگان بر خود بایسته می‌دانند که آنها را بر این خوان بنهند.

 شما به نمادها اشاره کردید. هر یک از این نمادها چه فلسفه و قصه‌ای را پشت ‌سر خود می‌بینند؟ و آیا می‌توان در میان آنها نمادی وارداتی را دید؟

شما هیچ خوانی ازخوان‌های شب‌یلدا را در هیچ ‌جای ایران نمی‌یابید که میوه انار در آن نباشد. زیرا این میوه ارزشی آیینی دارد. این میوه به شیوه‌ای رازورانه، نشانه خورشید است. در میان میوه‌ها نزدیک‌ترین میوه از دید نمادشناختی به خورشید انار است. اما در روزگاری در ایران که چندان کهن نیز نیست، میوه دیگری هم بر این خوان افزوده شده است؛ هندوانه. این میوه همچنان که از نام آن هم پیداست، میوه بومی ایران نیست.

حالاچرا هندوانه را هم در این روزگار بر این خوان می‌نهند؟ به پاس رنگ سرخ آن‌که یادآور یکی از رنگ‌های بنیادین خورشید است. مانند ماهی سرخ که بر خوان نوروزی جایی یافته است، اما در شمار نمادهای کهن این خوان نیست. بی‌گمان هر یک از این نمادها قصه و فلسفه‌ای دارند. هنگامی که ما آنها را نماد می‌نامیم، برهمین نکته باریک انگشت می‌نهیم.نماد پیشینه‌ای بسیار دیرینه در تاریخ دارد. نمادها به صدها ‌سال و حتی هزاران ‌سال پیش برمی‌گردند. گاهی پیشینه نماد را ما می‌دانیم یا با پژوهش و رسیدن بر آن آگاه می‌شویم. گاهی نمادها آن‌قدر دیرینه‌اند، آنچنان در غبار روزگار گم‌شده‌اند که نمی‌توانیم خاستگاه و پیشینه آن را بیابیم.

گذر زمان یلدا را دچار دگرگونی کرده است؟

دگرگونی‌هایی در این جشن رخ داده است،اما این دگرگونی‌ها در رویه است. گوهر و ژرفا و بنیاد آنها را اگر بپژوهیم، می‌بینیم در همه‌جا یکسان است.

ریشه واژه یلدا را می‌توان در زبان فارسی یافت؟

یلدا واژه‌ای ایرانی یا پارسی نیست. واژه‌ای است برگرفته از زبان آرامین. سپس از زبان سُریانی که در زبان تازی کاربرد یافته است. یلدا به معنی زایش است با میلاد. تولد واژگانی اینگونه در زبان تازی همریشه است. این جشن را از آن ‌رو جشن شب یلدا می‌نامند که جشن زایش مهر است. مهر در کاربرد و معنایی که پیشتر گفته شد، هم خورشید و هم دین‌آوری که بنیاد آیین مهرپرستی را نهاد.

شما در جایی فرمودید که کریسمس، همان شب یلداست!

25 دسامبر، جشن زادن مهر را مهرپرستان با شکوه بسیار برمی‌گزاردند. جشنی که می‌توان آن را با جشن و آیین شب یلدا برابر نهاد. در پی دگرگونی‌های گاه‌شمارانه‌، چند روز در میانه این دو جدایی افتاده است؛ اما هنوز در پاره‌ای از کیش‌های ترسایی این جشن را جشن خورشید می‌نامند که به درست برابر است با جشن شب یلدا که جشن زایش خورشید هم هست.

حافظ‌خوانی، یکی از آیین‌هایی است که در این شب برگزار می‌شود. آیینی که از گذشتگان، سینه به سینه به ما رسیده است. آیا می‌توان گفت که یکی از دلایل شعرخوانی در میان نیاکان، ما برمی‌گردد به نبود سرگرمی‌ها در آن روزگاران؟

شما درست می‌گویید. گسترش این خوان‌ها ترفندی بوده است برای این‌که ایرانیان سر خود را گرم بدارند. گذر روز را به شیوه‌ای برتابند. زیرا شایسته می‌دانستند که شب‌های بزرگ و آیینی را زنده بدارند و گواه دمیدن خورشید باشند. افسانه گفتن یا شعر خواندن یا با دیوان حافظ فال‌زدن یا بهره‌بردن از خوردنی‌هایی که در این خوان‌ها نهاده می‌شده است؛ همه شیوه‌ها و شگردهایی بوده است که خوان‌نشین‌ها به یاری آنها شب‌را تا دمیدن خورشید بیدار بمانند.

فال حافظ گرفتن، آن بخش از این شب است که هنوز همچنان در خانه‌ها دیده می‌شود. اگرچه در دهه‌های پیشین، ما شاهنامه‌خوانی را نیز شاهد بودیم. به گمان شما دلیل شاهنامه‌خوانی به روحیه حماسی ایرانیان و قصه‌های حماسی شاهنامه برمی‌گردد؟

بی‌گمان چنین است. هنوز هم در پاره‌ای از شهرهای ایران، آیین شاهنامه‌خوانی در شب یلدا انجام می‌شود. اما در شهرهای بزرگ، بیشتر دیوان حافظ را می‌خوانند. به هر روی، شاهنامه در چشم ایرانیان همواره تنها دیوانی از سروده‌ها نمی‌نموده است. آن را شاهکاری ادبی تنها نمی‌انگاشتند. گونه‌ای نامه فراسویی و مینویی می‌شمردند. به همان سان پس از شاهنامه، مردمی‌ترین دیوان سخن پارسی، دیوان حافظ است. از همین روست که ما این دو را در خوان شب یلدا می‌بینیم.

جهان امروز، جهان فن آوری است. پدیده‌ای که انسان امروز را تحت سیطره خود درآورده است. آیا می‌توان این ترس را داشت که فن آوری بتواند حریف آیین‌هایی ازجمله شب یلدا شود و به مرور زمان آنها را از یادها ببرند؟

این بیم می‌رود، اما به درست از همین روی که شما گفتید، من می‌انگارم که این جشن‌ها و آیین‌های کهن، کارکرد و گسترش و روایی و ارزشی افزون‌تر در آینده خواهند یافت. زیرا به یاری آنها ایرانیان می‌توانند با فرهنگ درخشان ایرانی و پیشینه درخشان نیاکان خود، پیوندی استوار،زنده و تپنده داشته باشند. چاره‌ای است در برابر گسترش فرهنگی که بر دوش فن آوری رسانه‌ای، به هر گوشه راه‌می‌جویند.