حاشیه و متن چهارمین روز جشنواره فیلم فجر
دیروز مهران مدیری گفت: دو شب نخوابیدم؛ الان هم گریه کردم. به همین خاطر خیلی خوشگل نیستم. فکر نکنید که با عینک دودی قیافه گرفتهام.
در چهارمین روز جشنواره فیلم «درخت گردو» خیلیها را با چشمان خیس از سالن سینما بیرون فرستاد. روز گذشته تعدادی از مهمانان سینمای رسانهها به یاد مظلومیت قربانیان بمباران شیمیایی سردشت گریستند.
دیروز سه فیلم در سه ژانر مختلف اکران شد. «آن شب» در ژانر ترسناک، «درخت گردو» در ژانر تاریخی و «دوزیست» در ژانر اجتماعی.
*«قادر» فیلم «درخت گردو» چرا این قدر منفعل بود؟
فیلم «درخت گردو» یک نمونه نسبتا خوب از سینمای آرمانی با عنوان «سینمای ملی» است که همه به دنبال تحققش هستند. فیلم هم از فاجعهای ملی سخن میگوید و هم پرده از جنایات دشمنان ایران در هشت سال جنگ تحمیلی برمیدارد. تاثیرگذاری فیلم از سوژه ملتهبی ناشی میشود که همه دربارهاش شنیدهاند. اما شمایل بصریاش را برای اولین بار است که با این جزییات بر روی پرده نقرهای سینما میبینند. مهدویان با مستندهای تلویزیونی وارد عرصه تصویر شده و ردپای مستندنمایی در تمامی آثار داستانی و غیر داستانیاش دیده میشود. او این بار با قصهای بسیار کمرنگ و کمحجم جلوی دوربین رفته و ترجیح داده بیشتر بر روی جنبه مستندگونه ماجرا متمرکز میشود. خلا قصهپردازی و اوج و فرودهای در فیلمنامه «درخت گردو» کاملا احساس میشود. این فیلمنامه میتوانست با انتخاب شخصیتی که انفعال «قادر» را نداشته باشد، جذابتر و دیدنیتر جلوه کند. قادر در شرایط تسلیم قرار گرفت و هیچ گونه کنش قهرمانانهای ندارد. به عنوان مثال اگر تلاش و تکاپوی او برای یافتن دخترش را میدیدیم، درام فیلم جاندارتر و قویتر جلو میرفت.
پیمان معادی یکی از بهترین نقشهایش را در این فیلم رقم زد. او در نقش یک مرد کرد رنجدیده و مظلوم کاملا باورپذیر به نظر میرسد. مهدویان در نشست خبری فیلم جوری وانمود کرد که انگار «مهران مدیری» را خودش انتخاب کرده. در حالی که همه میدانند مدیری به واسطه آشنایی و دوستی با تهیهکننده وارد پروژه «درخت گردو» شده. به عبارت دیگر اگر تهیهکننده فرد دیگری بود مهدویان سراغ این گزینه نمیرفت.
*«ازدواج موقت» در یک فیلم نسبتا جدی
بر خلاف بسیاری از فیلمهای امسال که پایانی باز و گشاد! دارند، فیلم «دوزیست» با یک پایان غافلگیرکننده و البته مشخص به سرانجام رسید. برای آن عزیزانی که «دوزیست» را ندیدهاند، داستانش را افشا نمیکنیم؛ ولی همین قدر بگوییم که قصه بی سر و ته رها نشده و تکلیف قهرمانها در پایان مشخص میشود.
«دوزیست» ساخته برزو نیکنژاد احتمالا جزو پروفروشهای سال آینده خواهد بود. روایت جسورانه فیلم به یک سوژه خط قرمزی یعنی «ازدواج موقت» نزدیک میشود و تاثیرات موضوع را بر روی چند شخصیت بررسی میکند. دیالوگها سنجیده و فکر شده هستند و جزو امتیازهای فیلم محسوب میشوند. مثلا این دیالوگ که «خیلی هم که نجیب باشی، با اسب اشتباه میگیرندت» یا این تعبیر درباره رفقای عطا که «اونا لوسترن؛ یعنی آویزونن».
دوزیست در کنار فضای تیره و تاری که دارد، با گنجاندن چند شوخی موقعیت و چند شخصیت بامزه به نوعی تعادل و توازن در لحن میرسد. نیکنژاد چه در سینما و چه در تلویزیون (سریال دردسرهای عظیم و فیلم زاپاس)، آثار موفقی در حوزه کمدی کارگردانی کرده و بلد است که در حتی در اوج تلخی و پلشتی، لحن شیرینی به کار ببخشد.
*ترس و گناه در «آن شب»
اولین سوالی که درباره فیلم «آن شب» ساخته کوروش آهاری به نظر میرسد این است که چرا فیلم در یکی از لوکیشنهای کشور آمریکا تصویربرداری شده است؟ اگر هتل مورد نظر در یکی از شهرهای کشورمان واقع شده بود، قصه دچار چه خللی میشد؟ در نسخه فعلی با آنکه شخصیتها ایرانی هستند، اما فیلم فضای ایرانی ندارد. شاید این مساله تا حدی ناشی از الگوبرداری کارگردان از روی فیلمهای موفق ژانر ترسناک همچون «درخشش» و «دیگران» باشد. استفاده از یک لوکیشن داخلی میتوانست مولفههای بومی و ایرانی اثر را تا حدودی تقویت کند.
با این حال امتیاز فیلم «آن شب» این است که کارگردان ترس را در خدمت درونمایهای اخلاقی قرار میدهد. دو شخصیت اصلی از نتیجه اعمال شیطانی میترسند که خودشان مرتکب شدهاند. بنابراین دغدغه فیلم صرفا «ترس برای ترس» نیست و وحشتی که در بیشتر لحظات فیلم جاری شده، ریشههای اخلاقی و معنوی دارد.
*بازیافت زباله فقط در حد شعار و تبلیغ
سازمان بازیافت شهرداری تهران هر روز تیزرهایی را پخش میکند که مضمونش بازیافت زبالههای مختلف از مبدا است. این در حالی است که این شعار تبلیغاتی حتی در خود پردیس ملت هم عملی نمیشود. در طبقه مثبت دو سینما ملت سطلهای مجزا برای زبالههای تر و خشک در نظر گرفته نشده است. تفاله قهوه میتواند حکم شیرابه زباله را داشته باشد. اگر سازمان بازیافت روی این موضوع حساسیت دارد، کار عملی را باید از خود پردیس ملت آغاز کند؛ نه اینکه فقط شعارش را بدهد.
*مهدویان به استقبال کمتوجهی احتمالی داوران رفت
محمدحسین مهدویان کارگردان «درخت گردو» در مصاحبهای تصویری کنایهای زد به کسانی که به قول او به فیلمهای «لاتاری» و «ماجرای نیمروز2» کمتوجهی کردهاند. او با یادآوری این نکته که «لاتاری» در هیچ بخشی نامزد نشده تاکید کرد گاهی اوقات کمتوجهیها میتواند به اکران فیلم کمک کند.
*خورشید بالاخره طلوع کرد
در چند روز گذشته شایعاتی مبنی بر نرسیدن نسخه نهایی فیلم «خورشید» ساخته «مجید مجیدی» مطرح شد. اما دیروز خبر رسید که بالاخره نسخه نهایی آماده شده و پای «خورشید» به جشنواره باز خواهد شد. سوال اصلی اینجاست که اگر این نسخه آماده نبوده چگونه دستاندرکاران جشنواره فیلم را در بخش «سودای سیمرغ» قرار دادهاند؟ اصلا فیلم را دیدهاند؟ آیا به خاطر اسم «مجید مجیدی» پارتی بازی کردهاند؟ مگر شرط پذیرش فیلم آماده بودن آن نیست؟
*فرار مدیری از مصاحبه
یکی از خبرنگاران، هنگامی که «مهران مدیری» از سالن نشست خارج شد به سمتش رفت و خواست او را برای مصاحبه گیر بیاندازد. مدیری اما دم لای تله نداد و به سرعت از سمت میکروفون دور شد. او وعده داد که سال بعد به صورت مفصل با خبرنگاران صحبت خواهد کرد. همان جا یک نفر درباره فیلم جدید مدیری پرسید که او باز تکرار کرد: «سال بعد» حالا چند سایت خبری تیتر زدهاند که مدیری سال بعد در جشنواره فیلم خواهد داشت!
*تنها نشست خبری بدون بازیگر جشنواره
نشست خبری فیلم «آن شب» در حالی برگزار شد که هیچ کدام از بازیگران اصلی آن یعنی شهاب حسینی و نیوشا جعفریان در آن حضور نداشتند. این دو بازیگر همزمان با برگزاری نشست در خارج از کشور به سر میبردند. با این حساب باید نشست خبری فیلم «آن شب» را تنها نشست بدون بازیگر جشنواره امسال بنامیم.
البته تهیه کننده فیلم قول داد که «شهاب حسینی» روز هجدهم بهمن به ایران بیاید و در اکرانهای روز بعد فیلم «آن شب» حاضر باشد.
عینک دودی مهران مدیری سوژه شد
دیروز در نشست خبری فیلم «درخت گردو» عینک دودی «مهران مدیری» بدل به یک سوژه جذاب شد. او خودش در ابتدای نشست استفاده اش از عینک دودی را این گونه توجیه کرد: دو شب نخوابیدم؛ الان هم گریه کردم. به همین خاطر خیلی خوشگل نیستم. فکر نکنید که با عینک دودی قیافه گرفتهام. یکی از خبرنگاران در سوال شفاهیاش به مدیری طعنه زد و گفت: شما عینک غیر مردمی به چشمتان زدهاید. مدیری که از این حرف تعجب کردهبود پاسخ داد: برای اولین بار است که دارم اصطلاح «عینک غیر مردمی» را میشنوم.