//
کد خبر: 28401

یادداشتی از نادر دارستانی؛

پایان حکومت 12 ساله قالیباف در شهرداری تهران/ حضور در انتخابات با 3 هدف / یکی درست و 2هدف اشتباه!

روزهای پایانی حکومت 12 ساله محمدباقر قالیباف روبه پایان است و بد نیست نگاهی گذرا به حضور او در عرصه انتخابات داشته باشیم.

نادردارستانی؛ محمدباقرقالیباف بعد از 12 سال حضور بر مسند شهرداری تهران، در نهایت با پیروزی قاطع اصلاح طلبان در شورای اسلامی شهر تهران، باید ساختمان خیابان بهشت را ترک و جای خود را به منتخب شورای پنج  که به احتمال فراوان محسن هاشمی خواهد بود، بدهد.

 

بدون تعصب باید قبول کنیم که علی رغم تمامی مشکلات موجود، در طی 12 سال گذشته قالیباف برنامه های بزرگی را در شهرداری تهران دنبال نموده و سعی بر کاهش فاصله طبقاتی شمال به جنوب تهران داشته و او را محو ر اصلی برنامه های خود می دانست اما چه سود که همواره نگاهی فراتر از یک شهردار داشت و طی این مدت چشمانش به دنبال ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور بود و برای همین هر چند وقت یک بار شاهد بودیم که تمامی برنامه هایش رنگ و بوی انتخاباتی می گرفت و نمی توانست به اهداف مهمی که داشت دست یابد.

 

قالیباف اگرچه در این دوره اصلا نگاهی مستقیم به انتخابات ریاست جمهوری نداشته و از روز اول هم به این امر واقف بود که تا پایان رقابت ها در عرصه نخواهد بود، ولی باز هم اسیر اشتباه مشاوران خود شد تا علاوه بر شکست در انتخابات ریاست جمهوری، شورای پنجم را هم از دست بدهد تا عملا ماه های پایانی حکومت 12 ساله خود بر شهرداری تهران را تجربه کند.

 

شهردار تهران با 3 هدف وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری گردید که تنها توانست به هدف اول خود دست یافته و 2 هدف دیگر را از دست داد تا بازنده بزرگ انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری و ورای اسلامی شهر تهران باشد.

 

قالیباف در اولین هدف به دنبال این بود با تایید صلاحیت، شائبه این موضوع که تخلفات گسترده ای در شهرداری تهران داشته و دیگر نمی تواند در مسند ریاست جمهوری بنشیند را از بین ببرد که با دریافت تایید صلاحیت، به اثبات رساند که هنوز یکی از مهره های مورد وثوق نظام بوده و حتی می تواند  در بالاترین سطح اجرایی و بعنوان دومین فرد کشوربعد از مقام معظم رهبری، در میادین سیاسی و اجرایی کشور حضور داشته باشد و می توان گفت که این هدف را با موفقیت پشت سر گذاشت.

 

دومین هدف قالیباف که شاید مهم ترین استراتژی او برای حضور در انتخابات بوده و چراغ خاموش آن را دنبال می کرد، حضور در انتخابات ریاست جمهوری، بهانه ای بود تا خیلی از کاندیداهای شورای اسلامی شهر تهران را به دور خود جمع کرده تا بتواند با توجه به کاندیداتوری ریاست جمهوری به فکر چینش تیم مورد علاقه اش در شورای اسلامی شهر تهارن باشد و در نهایت چهار سال دیگر سکان شهرداری تهران را بدست بگیرد.

 

محمدباقر قالیباف این هدف را خوب شروع کرد اما چون سومین هدفش این بود که در صورت تضعیف جایگاه دکتر حسن روحانی و فراهم شدن موقعیتی برای برتری جستن از او، نیم نگاهی به صندلی ریاست جمهوری داشته باشد، به ناگاه هدف دوم را فراموش کرد و آتش انتخابات و مناظره ها را که مهم ترین اشتباه او در این دوره از انتخابات بود را آن چنان داغ کرد که خود در آن سوخت و یک مشاور هم نبود که او را از این آتش شعله ور شده نجات دهد.

 

قالیباف وقتی متوجه شد که نباید این آتش را تا این حد شعله ور می نمود که کار از کار گذشته ونه می توانست رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری را دنبال کند و نه اینکه تیمی قوی را برای حضور در شورای اسلامی شهر تهران به دور خود جمع کند، چرا که همین آتش برپا شده، شرایط را برای حضور قدرتمندانه مردم تهران در پای صندوق های رای فراهم نموده بود و آنها به لیست امید رای دادند تا شهردار تهران از این جا مانده و از آنجا رانده شود.

 

نگارنده در چهار سال قبل هم طی یادداشتی  در سر مقاله روزنامه نقدحال که در آن زمان سردبیری آن را بر عهده داشتم به این موضع اشاره نمودم که مشاوران خوبی ندارد آقای قالیباف، و در آن یاد داشت اعلام کردم «رویای قالیباف به کابوس تبدیل می شود» و این چنین هم شد و در نهایت رقابت را به حریف خود واگذار نمود.

 

در هر حال  آقای دکترمحمدباقر قالیباف نیاز به یک بازنگری داشته باشد و با خود خلوت کند که کجای کار او ایراد داشته است که این چنین از اهداف خود دور شده است و ای کاش این مهره جهادی قدری می توانست واقع بینانه به موانع پیش روی او برای حضور قدرتمندانه در انتخابات و نگاهی عمیق به رفتارها و اقدامات صورت گرفته و نقش مشاورانش در این راستا می انداخت تا می دانست که روش در پیش گرفته نمی توانست منجر به پیروزی در انتخابات شود.