//
کد خبر: 30358

راز شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری

به گزارش فرتاک نیوز، تقی آزاد جامعه شناس در تشریح دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهور گفت: اصول‌گرایی از خودش خارج شد. علیه خودش اقدام کرد و سه اقدام خطرناک کرد که تیر خلاص را به خودش زد. یکی شعار 250 هزار تومان یارانه‌هاست، دوم اعلام فساد علیه همه کسانی که در جمهوری‌اسلامی دارند کار می‌کنند که در واقع مصداق خودشان هم درآمد و آنها را در جامعه و فضای عمومی مورد نقد قرار داد و نکته سوم هم اینکه دست به چیزهایی زدند که غیرقابل اجتناب بود؛ مثلا موسیقی زیرزمینی که تا دیروز با آن می‌جنگیدند.

 نتایج دوازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری و پنجمین انتخابات شورای‌شهر با پیروزی قاطع اصلاحات همراه بود، در حالی که شعارهای عوام فریبانه، تخریب دولت از سوی جناح تندرو و همچنین داشتن حمایت صدا‌و‌سیما برای اصول‌گراها کارساز نبود و مردم این بار حتی در محروم‎ترین مناطق به وعده‎های پوپولیستی رای ندادند. مشارکت بی‎نظیر مردم در انتخابات این سوال را در ذهن خیلی از مردم به وجود آورده است که چرا الگوهای قدیمی این بار در میزان و نوع مشارکت مردم در انتخابات تاثیری نداشته است و چرا اصول‎گرایانی که قبلا هم با همین روش ریاست‎جمهوری را در دست گرفته بودند این بار در انتخابات شکست خوردند. تقی آزاد، جامعه‎شناس و استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با رویداد۲۴ از دلایل شکست اصول‌‌گرایان در انتخابات می‌گوید. او معتقد است در اصول‌گرایی  یک نسل جدیدی آمدند که  نسبت به نسلی که با حساب و کتاب و ملاحظه رقیب و ... کار می‌کردند فداکارانه و رادیکال عمل می‌کنند. این نسل مساله‌اش اخلاق نبود، بی‌اخلاقی تمام بود، مساله‎اش دین نبود، قدرت بود، با مفهوم قدرت فقرزدایی را مطرح کرد. اصول‌گرایی از خودش عبور کرد. این راز اصلی شکست اصول‌گرایی در ایران بوده است و همچنان باقی خواهد ماند.

***

سوتیتر:

- اصولگرایان به دلیل اینکه اصول‌گرایی نکردند و به اصول و مبادی خودشان پایبند نبودند، در انتخابات شکست خوردند

- اصولگرایان به جای اینکه بازی اصول‌گرایی را انجام دهند، بازی اصلاح‎طلبی را پیشه کردند

- اصول‌گرایی که جدیدا ظهور کرد، مساله‌اش اخلاق نبود، بی‌اخلاقی تمام بود، مساله اش دین نبود، قدرت بود،  با مفهوم قدرت فقرزدایی را مطرح کرد.

- جامعه ایران جامعه‌ای است که تشنه  سامان اخلاقی، سامان دینی و سامان اجتماعی است، اصول‌گرایی که مدعی این چیزها بود اصلا به این توجه نکرد

- جمهوری‌اسلامی‌ باید تکلیف حصر را معلوم کند، اگر من در مقام تصمیم‌گیری بودم می‌آمدم و می‌گفتم حالا وقت رسیدگی به حصر است تا حصر سر جای خودش باقی است به عنوان یک کلید واژه عمده در جامعه مطرح می‎شود

- انتخابات هیچ چیز نداشته‌باشد یک نتیجه مهم دارد و آن مشروعیت گرفتن فضای مجازی است

- این اصول‌گرایی جدید که آمده اگر همین منش امروز را داشته‌باشد که خیلی رادیکال است زودتر دچار فروپاشی می‌شود

- بحث اصول‌گرایی مدرن فقر است، اگر فقر زدایی را کانونش قرار دهد اتفاقا می‌تواند در ناکارآمدی دولت جدید_ اگر ناکارآمد جلوه بکند_ فضا تولید کند و حجم انبوهی از جامعه را به سمت خودش بکشد.

- مردم مصرف کننده اصلی رسانه ملی نیستند، رسانه ملی مطلوبیت بالایی ندارد

- رسانه ملی باید فضای مجازی را پشت سر می‌گذاشت و مرجع همه می‌شد که اینطور نشد

-رسانه ملی رفتار تناقض‌آمیزی پیدا کرده و تا تغییر روش ندهد، منفی عمل می‌کند و موجب تقویت رسانه‌های خارجی و فضای مجازی می‌شود

***

به عقیده شما دلایل شکست اصول‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟

اصولگرایان به دلیل اینکه اصول‌گرایی نکردند و به اصول و مبادی خودشان پایبند نبودند، در انتخابات شکست خوردند. آنها به جای اینکه بازی اصول‌گرایی را انجام دهند، بازی اصلاح‎طلبی را پیشه کردند. به نظرم این باعث ایجاد مجموعه تعارض‌ها و تناقض‎هایی شد؛ که این تناقض‌ها موجب به‌هم‌ریختگی نیروهای اصلی‎شان شد.

تعداد اصول‌گراهای مهم در انتخابات ریاست جمهوری انگشت‌شمار بوده است، اکثر آنها به حاشیه رفته بودند یا سکوت کرده‌ بودند یا منتقد بودند یا در نهایت مدافع روحانی درآمدند. این اشکال اساسی اصول‌گرایی بود و خود همین موجب شد که در اصول‌گرایی یک نسل جدیدی آمدند که نسبت به نسلی که با حساب و کتاب و ملاحظه رقیب و ... کار می‌کردند فداکارانه و رادیکال عمل می‌کنند.

چون نسل جدید معتقدند که نسل پیشین با اصلاح‌طلب‌ها مسامحه‌کاری کرده است، باید ریشه اصلاح‌طلب‌ها را نابود می‌کرد. این‌ها آمدند که ریشه اصلاح‌طلب‌ها و نیروهای معتدل را بخشکانند. اینقدر رادیکال عمل کردند.

اشکال این نیرو این است که به سرعت از موقعیت بیرون افتاد، در فضایی قرار گرفت که نتوانست مدیریت کند، نکته سوم این است که اصول‌گرایی سه شاخص در ایران دارد. اول، اصول‌گرا یعنی کسی که معتقد به اصول و دین است، دوم به اخلاق عمومی‌ بها می‌دهد و سومی مساله‌اش مردم_خصوصا نیازمندان_ است، اصول‌گرایی آنجایی موفق بوده است که توانسته این سه را با هم پی بگیرد.

اصول‌گرایی که جدیدا ظهور کرد، مساله‌اش اخلاق نبود، بی‌اخلاقی تمام بود، مساله اش دین نبود، قدرت بود،  با مفهوم قدرت فقرزدایی را مطرح کرد. مساله اینجاست که آن فقر معنی پیدا نکرد یک معنی دیگری از فقر ستیزی و فقرزدایی ظهور کرد که حکومتی بود، معطوف به منافع گروه سیاسی خاص بود و به همین دلیل است که پیشنهادی از این قبیل که می‌خواهیم شغل ایجاد کنیم، مردم ازدواج کنند، یارانه را افزایش دهیم... فقط مطرح شد و چیزی بیشتر از این گفته نشد. هیچکس نیامد بگوید من می‌خواهم جامعه‌ام را گسترش دهم و با توسعه نهایتا شغل درست کنم و مشکلات حل شود. این چیزهایی که در حوزه فقرزدایی مطرح شد خیلی خارج از دستور کار کارشناسی اقتصادی بود، بنابراین معطوف به زندگی نیازمندان نبود. مجموعا می‌توانم بگویم  اصول‌گرایی از خودش خارج شد. علیه خودش اقدام کرد و سه اقدام خطرناک کرد که تیر خلاص را به خودش زد. یکی  شعار 250 هزار تومان یارانه‌هاست، دوم اعلام فساد علیه همه کسانی که در جمهوری‌اسلامی دارند کار می‌کنند که در واقع مصداق خودشان هم درآمد و آنها را در جامعه و فضای عمومی مورد نقد قرار داد و نکته سوم هم اینکه دست به چیزهایی زدند که غیرقابل اجتناب بود؛ مثلا موسیقی زیرزمینی که تا دیروز با آن می‌جنگیدند، اینجاهاست که اصول‌گرایی از خودش عبور کرد. این راز اصلی شکست اصول‌گرایی در ایران بوده است و همچنان باقی خواهد ماند.

 

بسیاری بر این اعتقادند که نامزدهای اصولگرا در این دوره از انتخابات از گفتمان احمدی‎نژاد تقلید کردند؛ گفتمانی که حداقل یکبار مورد پذیرش مردم قرار گرفته بود؛ چرا این بار مورد توجه قرار نگرفت؟

جامعه ایران جامعه‌ای است که تشنه  سامان اخلاقی، سامان دینی و سامان اجتماعی است، اصول‌گرایی که مدعی این چیزها بود اصلا به این توجه نکرد، وقتی چنین راهی را پیش نبرد جامعه از آن استقبال نکرد و نکته دیگر هم اینکه جامعه تجربه نزدیک داشت، تجربه نزدیک از بین نرفته است. 88 هنوز زنده است، از یک طرف احمدی‌نژاد خودش آمده کنش‌گر اصلی شده و از آن طرف کسانی که  بازنده انتخابات شدند در حصرند. این دو وجود دارند و هنوز تبدیل به پدیده تاریخی نشده‌اند، چون حاضرند و نزدیکند بازی می‌کنند، هر دو اینها بازی کردند، احمدی‌نژاد با تمام نیروهایش آمد و بازی کرد، نتوانست در انتخابات بیاید، نیروهایش را به ستاد رئیسی فرستاد.

از طرف دیگر حصر برای جامعه مهم است، آقای خاتمی‌اهمیت دارد، هنوز تکلیف حصر را معلوم نکردیم، جمهوری‌اسلامی‌ باید تکلیف حصر را معلوم کند، اگر من در مقام تصمیم‌گیری بودم می‌آمدم و می‌گفتم حالا وقت رسیدگی به حصر است تا حصر سر جای خودش باقی است به عنوان یک کلید واژه عمده در جامعه مطرح و تبدیل به یک حالت نمادین برای کنش‌گری گروه‌های متعدد سیاسی می‎شود، حتی اصول‌گرایی هم می‌تواند این کلید را دست بگیرد و از آن استفاده کند، چه بسا که احمدی‌نژاد می‌توانست از این استفاده کند و بگوید می‌خواهم حصر را بشکنم. حصر چیزی است که  در ایران تمام نشده و با رفتن و فوت آدم‌ها هم تمام نمی‌شود، حصر باید به لحاظ تاریخی حل شود. یک ماجرا از دوره پهلوی هست، ماجرای حصر آقای مصدق، مصدق مرد، مصدقی‌ها هم شاید مرده باشند، فرزندان مصدق هم نیستند ولی ماجرای حصر مصدق در احمدآباد، یک مساله تاریخی است و یکی اگر به آن دست بزند می‌تواند یک هیجان اجتماعی ایجاد کند، چون پدیده نزدیک بود، جامعه حساس شد و تن نداد.

 نکته دیگری هم در این اتهام‌ها بود، جامعه ما تمام قد وارد منازعات سیاسی شد، در انتخابات قدیمی‌تر نیروهای سیاسی می‌آمدند، در قدیم آمدن گروه‌های سیاسی مختلف مهم بود، در انتخابات اخیر اصلا نشان داده نشد که این‌ها مهم هستند، درست است که آنها رفتند پشت رئیسی، اما اینجا نیروها مهم نیستند بلکه فضاهاست که تعیین کننده‌است، فضاهایی که در جامعه وجود دارد، فضایی که در جامعه مجازی و در جامعه واقعی بازی می‌شود. حوزه‌هایی مثل هنر، موسیقی، ارزش، توسعه و... این‌ها هستند که دارند کنش اساسی را انجام می‌دهند.

چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ به خاطر اینکه بازی از دست نیروهای سیاسی خارج شده‌است و مجبور می‌شوند شعارهای اجتماعی دهند، شعار اجتماعی چیست؟ می‌گوید من زندگی می‌خواهم، من شغل می‌خواهم، من نیاز دارم، بچه من چه می‌شود، خانه من چه می‌شود و...این‌هاست که دارد ماجرا درست می‌کند تا ارزش‌ها، دشمن، بیگانه و... این‌ها اصلا از دستور کار خارج شده‌است.

برخی عقیده دارند فضای مجازی و گسترش اینترنت عاملی در شکست اصول‌گرایان بوده . چقدر با این نظر هم عقیده هستید؟

من همیشه به عنوان یک جامعه‌شناس گفتم، این قالب دوگانه روستا و شهر که گذاشتند، اینطور نیست، چه کسی می‌گوید روستاها به آقای رئیسی بیشتر رای می‌دهند و یک جمعیت توسعه طلب پول پرست به روحانی بیشتر رای می‌دهند این حرف بی‌ربطی و کلیشه است، دوم اینکه اتفاقا فضای مجازی بازی راست‌ها بود، راست‌ها بیشتر بازی کردند و در فضای مجازی حضور بیشتری داشتند و فضای مجازی را تا حد زیادی اشغال کردند، خیلی از جاها، خیلی از نیروها و خیلی از آدم‌ها را مدیریت کردند. با برخی از رسانه‌های خارجی توافق کردند و با دریافت پولی بتوانند از ایده‌هایشان حمایت کنند، آن‌طرف مرزها هم رفتند و یک کارهایی انجام دادند، اتفاقا چیزی که شد ما یک راست‌گرایی متفاوتی با دیروز پیدا کردیم، این راست‌گرایی است که بازی‌اش در فضای مدرن است.

نتیجه این بازی  چه شد؟ نتیجه‌اش این شد که فضای مجازی پذیرفته شد. من قبلا هم اعلام کردم که این انتخابات هیچ چیز نداشته‌باشد یک نتیجه مهم دارد و آن مشروعیت گرفتن فضای مجازی است، راست‌ها آمدند در آن بازی کردند و حجم انبوهی از کانال‌ها و اطلاعات را تولید کردند. اینکه به طور جد می‌روند شروع می‌کنند به اعلام فساد در نظام اداری و سیاسی، کجا دارد کلید می‌خورد؟ در فضای مجازی است. حالا فضای مجازی، فضایی است که  منطق بازی‌اش رو در رو نیست، آنوقت به طور مداوم گروه رقیب تولید می‌شود و پیچیده‌تر می‌شود، اتفاقا این فضای مجازی باعث شد که انتخابات از آن سادگی و عریانش در بیاید. دوم اینکه، شما وقتی در جمهوری‌اسلامی 30 سال برای تحصیل افراد هزینه کرده‌اید، این تحصیل‌کرده‌ها که همه در تهران متمرکز نشدند، در کل ایران هستند، ارتباطات دارند، شبکه خویشاوندی‌شان، فامیلشان، دوستانشان، شغلیشان و با وجود اینها نمی‌توان گفت که اکثریت روستاها طرفدار روحانی نیست. اکثریت همه‌جا جاری است. همان‌طور که می‌توانست این اتفاق درمورد اصول‌گرایی بیافتد.

روبرو شدن اصول‌گراها با قحط ‌‌‌الرجال و از دست‌دادن نیروهای مطرح چقدر بر شکستشان در انتخابات تاثیر داشته‌است؟

خیلی تعیین کننده‌بود، اصول‌گرایی  از خودش عبور کرد و نیروهای اصلی‌اش را پشت سر گذاشت، این یک اشکال عمده برای اصول‌گرایی است ولی می‌تواند در آینده مفید باشد؛ اما این اصول‌گرایی جدید که آمده اگر همین منش امروز را داشته‌باشد که خیلی رادیکال است زودتر دچار فروپاشی می‌شود، درحمله بعد دچار فروپاشی می‌شود، به جز اینکه بازی‌های جدیدی را در پی بگیرد که من الان چیزی نشنیدم، هنوز رادیکالیسم‎ها دارند پیش می‌روند. بحث ابطال انتخابات را پی می‌گیرند. اینها همان رادیکالیسم راست گرایانه است که با نیروهای رادیکال پی گرفته می‌شود. اگر شیوه‌هایشان را عوض کنند اتفاقا این نیرو می‌تواند با عبور از اصول‌گرایی دیروز یک اصول‌گرایی جدید را طراحی کند ولی این اصول‌گرایی  قطعا به معنای اصول‌گرایی سنتی در ایران نیست که دغدغه اش  فرهنگ و فقر بود، اینها دغدغه اصلی شان قدرت است.

آیا گفتمان جدید اصول‌گرایی مورد قبول جامعه قرار خواهد گرفت؟

بحث اصول‌گرایی مدرن فقر است، اگر فقر زدایی را کانونش قرار دهد اتفاقا می‌تواند در ناکارآمدی دولت جدید_ اگر ناکارآمد جلوه بکند_ فضا تولید کند و حجم انبوهی از جامعه را به سمت خودش بکشد. اگر دولت جدید هسته مرکزی گفتمان رقیب را از آن خودش کند، اصول‌گرایی مجبور است به دنبال عناصر جدیدی برای هسته مرکزی گفتمانش باشد. مثلا اصول‌گرایی در زمینه اخلاق کار کند و جامعه‌ای که دچار مشکل اخلاق شده را به به اخلاقی شدن دعوت کند و هم نیروهای قدیمی‌اش را به کار ببرد و هم ورژنی جدید از اخلاق تعریف کند، ولی اگر بخواهد روی مساله فقرزدایی بماند، اگر دولت و جریان رقیب کاری نکند و آن را  تحت سلطه خودش قرار ندهد می‌تواند اثر گذار باشد. من مطمئنم هوشمندی در جناح رقیب اصول‌گرایی وجود دارد و یک تصویر دیگری از فقر زدایی ارائه خواهد کرد و در این صورت اصول‌گرایی هسته مرکزی گفتمانش را از دست خواهد داد و باید دنبال دال‎های دیگری برود. پیدا کردن این دال‎ها و گفتمان ساختن زمان می‌برد. این گفتمان سازی می‌ماند برای روزهای آخر انتخابات، آنجا هم فضا ایجاد نمی‌شود، دوباره آنجا فضای قطبی را پیدا خواهیم کرد و معلوم نیست برنده چه کسی باشد.

با وجود اینکه یکی از نقدهای وارد به روحانی این بود که دولت روحانی، دولت طبقه متوسط است اما پیروزی او بین طبقه پایین هم محسوس بود، علت چیست؟

مردم به دولت روحانی رای ندادند، بخشی از آنها به گفتمان اصول‌گرایی نه گفتند، بخشی از آنها آرزوهایشان را مطرح کردند، بخش کمی ‌به دولت موجود رای دادند، چون دولت موجود را نقد کردند و نسبت به آن منتقد هستند، اما مردم رای مشروط دادند، چون مردم دارد رای مشروط می‌دهد، رای نه به رقیب می‌دهد، از این رو دولت باید در چهار ساله آینده با پذیرش رقیب و مصادره کردن گفتمانش، اجازه ندهد که این رای مشروط نا امید شود و اثبات کند که رای نه به رقیب در انتخابات درست بوده است.

علت شکست اصول‌گراها در انتخابات شورای شهر چه بود؟

شورای شهر یک پدیده غیر مدنی است و اصلا نه در انتخاباتش و نه در بازی‌اش منطق شورای شهری وجود ندارد و علت این است که در کنار انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد، به  نظر من بزرگترین جفایی که جمهوری‌اسلامی به شوراها کرده این است که انتخاباتش را در کنار انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌کند و آن را پدیده سیاسی کرده است. همان الگویی که بر انتخابات ریاست‌جمهوری حاکم است، بر انتخابات شوراها هم حاکم است. اگر راست‌ها ریاست‌جمهوری را می‎بردند قطعا شورا را هم می‌بردند، همانطور که‌ در دوره احمدی نژاد دیدید، رئیس جمهور راست است و شورای شهر هم می‌افتد دست راست‌ها، امروز رئیس جمهور شما کسی است که نماد نه به راست است، شورای شهرش هم همین وضعیت را پیدا می‌کند و راست ها کاملا بیرون می‌افتند، این اتفاق در مورد خبرگان هم در تهران افتاد، دقیقا الگوی انتخابات ریاست‌جمهوری در انتخابات شوراها آمد و این برای انتخابات شوراها خوب نیست.

مناظره‌ها چقدر تاثیر داشت؟

خیلی، اگر مناظره‌ها نبود گروه های کنش‌گر مدنی برای خودشان حرف می‌زدند، مناظره‌ها بحث‌ها را به جامعه برد، کنش‌گران اصلی که طبقه متوسط بودند بازی‌گری را ممکن کردند، رسانه ملی علیه خودش عمل کرد، اگر رسانه ملی می‌خواست که راست بیاید -که می‌خواست- نباید مناظره ها را پخش می‌کردند ولی چاره‌ای نداشتند چون اراده رهبری بر مشارکت حداکثری بود. در این تعارض، رهبری مشارکت حداکثری را می‌خواهد ولی رسانه ملی، میل به اینکه رقیب پیروز شود را ندارد، اینجاست که طبقه متوسط و جامعه مدنی فعال می‌شود.

مخالفت علنی رسانه ملی با روحانی تا چه اندازه در شکست اصول‌گرایان موثر بود؟

مردم مصرف کننده اصلی رسانه ملی نیستند، رسانه ملی مطلوبیت بالایی ندارد، رسانه ملی چون جنسش را عوض نکرده، آن نگاه قبلی‌اش را دارد و فکر می‌کند آن فرصت پیش آمده همیشه برایش باقی می‌ماند، مطلوبیتش را از دست داده است.

رسانه ملی چون تغییر رفتار نمی‌دهد بر می‌گردد به وضعیت پیشین و چون این مساله را می‌داند دنبال تعارض‌های درون‌رسانه‌ای می‌گردد. اینکه منتقد رسانه همچنان هست و بیشتر به فضای مجازی گوش می‌دهد ازاینجا در می‌آید، رسانه ملی باید فضای مجازی را پشت سر می‌گذاشت و مرجع همه می‌شد که اینطور نشد.

در انتخابات بیشتر نقدها بر رسانه ملی است. روحانی نقد اصلی‌اش به تلویزیون است که دست یک گروه سیاسی خاص افتاده است. رسانه ملی رفتار تناقض‌آمیزی پیدا کرده و تا تغییر روش ندهد، منفی عمل می‌کند و موجب تقویت رسانه‌های خارجی و فضای مجازی می‌شود.