میهمانی پنهانی 3 دختر در خانه شهرام دزد حرفهای
دختر جوان به بهانه درس خواندن، اجازه گرفت در خانه همکلاسیاش میهمان باشد، غافل از اینکه در محاصره مخفیگاه یک دزد حرفهای دستگیر خواهد شد.
دختری به بهانه درس خواندن در خانه همکلاسی پای در محاصره پلیس گذاشت.چند روز پیش کارآگاهان برای دستگیری دزد حرفهای دست به تجسسهای ویژهای زدند و دریافتند مرد تبهکار در یک شهرک زندگی زیرزمینی دارد.
پلیس با استفاده از سرنخهایی که به دست آورده بود، موفق به ردیابی دزد جوان به نام «شهرام» شد و دید به آنجا رفت و آمدهای شبانهای وجود دارد که ماموران با زیر نظر گرفتن وی در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه موفق به دستگیری شهرام به همراه سه دختر جوان به نامهای «سهیلا»، «سمیرا» و «نسترن» شدند و در بازرسی از آنجا چند کیف زنانه و مردانه همراه چندین گردنبند طلا، کارتهای بانکی متعلق به افراد دیگر شدند.
زندگی زیرزمینی مرد جوان / 3 دختر پا مهمانی شیطانی گذاشتند
مرد تبهکار کیفقاپی گستردهای کرده است؛ وی برای اجرا گذاشتن نقشههایش به شهرستان های مختلف میرفت و روزانه دو تا سه کیف یا گردنبند سرقت میکرد.
وی هنگامی دستگیر شد که در بزم شبانهاش با سه دختر جوان مشغول کشیدن قلیان بود تا اینکه ساعت 4 صبح ماموران را پیشروی خود دید.
گفتگو با دختر فریب خورده در مهمانی پنهانی
نسرین وقتی دید پسر مورد علاقه دوستش دست و دلباز است، وسوسه شد هم پاتوق آنها باشد.
چند ساله هستی؟
18ساله.
با چه کسی زندگی میکنی؟
با پدر و مادرم.
کجا؟
شهریار.
پس اینجا چه کار میکنی؟
با دوستانم آمدیم اینجا قلیان بکشیم.
ساعت 4 صبح و آن هم شهرک حاشیهای شهر؟
سکوت میکند.
چطور از خانواده ات اجازه گرفتی؟
آنها خانهتکانی میکردند و من به بهانه درس خواندن از پدرم اجازه گرفتم تا به خانه دوستم سمیرا بروم.
قبول کرد؟
بله!
میدانستی شهرام خلافکار است؟
نه، شهرام مرد مورد علاقه سهیلاست و ما هم به اتفاق وی به اینجا آمدیم.
شهرام را از کی میشناسی؟
از 2 هفته پیش!
گزارش ماموران نشان میدهد هنگام دستگیری وضعیت نامناسبی داشتی؟
باز هم سکوت.
سابقه داری؟
نه.
پدر و مادرت میدانند دستگیر شدی؟
نه، خدا نکند وگرنه پدرم مرا میکشد!
تو که از پدرت میترسی، پس چرا به این خانه آمدی؟
من، سهیلا و سمیرا چند روز پیش با شهرام بیرون رفتیم و وی برایمان کلی کادو خرید و به خاطر همین وسوسه شدم تا اینکه امشب به خانهاش بروم.
از چه زمانی قلیان میکشی؟
2 سالی میشود.
کجا میرفتی؟
با دوستم که همکلاسم بود و دوستش به نام سعید به یک سفرهخانه میرفتیم و قلیان میکشیدیم.
خانوادهات میدانند؟
نه، کسی نمیداند.
پدرت چه شغلی دارد؟
کارمند است.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
اصلا فکرش را نمیکردم.
به چه چیز فکر میکنی؟
نمیدانم به صورت خانوادهام چطور نگاه کنم.