شهناز پلنگ در جشن عروسی لو رفت+جزئیات
میهمان باهوش جشن عروسی وقتی با زن مرموزی روبهرو شد، پنهانی از وی فیلمبرداری کرد تا راز دزدیهای سریالی فاش شود.
این زن زیرک به کارش بسیار وارد بود. همانند یک میهمان ویژه وارد تالارهای عروسی میشد و دست به سرقتهای طلایی میزد.وی آنقدر اعتماد به نفس دارد و زیرکانه عمل میکند که گاهی پلیس را به اشتباه میاندازد و با ادعاهایی که دارد میخواهد هرطور شده مسیر تحقیقات را تغییر دهد و با بیگناه جلوه دادن خود از چنگ قانون بگریزد.
«شهناز پلنگ » 30 ساله است و رازش زمانی فاش شد که یکی از میهمانان به رفتارهایش مشکوک شد و با فیلمبرداری از حرکاتش توانست صحنههای سرقت را به دست پلیس برساند.
وی که میدانست اگر لب به اعتراف بگشاید به زندان میرود قصد داشت با دروغپردازی از چنگ قانون بگریزد، ولی وقتی با صحنههای سرقتهایش روبهرو شد، چارهای جز اعتراف ندید.
بازداشت تبهکار شیک پوش مراسم های عروسی
این تبهکار با تیپهای مختلف و شیک به عنوان میهمانان عروس و داماد به تالارهای عروسی میرفت و هنگامی که میهمانان مشغول اجرای مراسم و شادی بودند، نقشه زیرکانه و البته تبهکارانهاش را به اجرا میگذاشت و با خونسردی مثالزدنیاش از محل سرقت فرار میکرد.
پلیس هنگامی که در حال تجسس برای ردیابی این دزد پنجه طلا بود با کمک یکی از میهمانان باهوش که صحنه سرقت را فیلمبرداری کرده بود، موفق به یافتن سرنخهای طلایی دیگر شد و به نتایج خوبی رسید.
کارآگاهان با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته چند تالار دریافتند عامل سرقت همه دزدیها یک زن است و این دزد کسی جز زنی معروف به شهناز پلنگ نیست و وی برای اینکه تحتشناسایی و ردیابی قرار نگیرد، با لباسهای گوناگون و گریمهای ماهرانه وارد عمل میشد.
این زن در گفتوگو با خبرنگار ما به تشریح سرقتهایش پرداخت.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
راستش نه، لااقل نه به این زودی.
چند سابقه داری؟
یک بار، آن هم به اتهام سرقت از صندوق یک فروشگاه.
چرا به شهناز پلنگ معروفی!
اولین روز که به زندان رفتم روسری پلنگی به سر داشتم همانجا یکی پرسید اسمت چیه گفتم شهناز اونم به زندانی ها داد زد گفت بچه ها شهناز پلنگ اومده دیگه معروف شدم!
زندان هم رفتی؟
بله، 4 ماه زندان بودم.
دزدی را از کجا یاد گرفتی؟
خودم یاد گرفتم.
چگونه؟
پدرم کارگر بود و پولی که به دست میآورد، خرج اجارهخانه و خورد و خوراکمان میشد و چیزی ته کاسه نمیماند که پدرم آن را به ما بدهد. بنابراین همیشه در دوره نوجوانی حسرت همسن و سالهایم را میخوردم و دوست داشتم مثل بقیه باشم و تیپ خوبی داشته باشم، ولی نمیشد تا اینکه برای نخستینبار در 17 سالگی از خانه یکی از همسایهها که میهمان بودیم، یک گوشواره دزدیدم و با فروختن آن به طور پنهانی برای خودم وسایل میخریدم و به دروغ به خانوادهام میگفتم آنها را دوستانم به من قرض دادهاند.
برای نخستینبار کی دستگیر شدی؟
در 22 سالگی بود که توسط کلانتری دستگیر شدم، ولی با گریه و زاری از شاکی پرونده رضایت گرفتم و به زندان نرفتم، ولی 3 سال پیش به خاطر سرقت دستگیر شدم و 4 ماهی نیز زندان بودم.
دزدی را از زندان یاد گرفتی؟
بله، زن سابقهداری آنجا بود که آدم خوبی بود، ولی به هر حال دزد بود. وی چندین شگرد از دزدیهایش از جمله جیببری را به من یاد داد و ایده دزدی از آرایشگاهها و تالارهای عروسی را وی به من گفت.
چه مدت است از تالارها دزدی میکنی؟
یک سال است.
به صورت مداوم دزدی میکردی؟
نه، هر از گاهی دزدی میکنم و با تیپهای گوناگون دست به دزدی میزدم.
بیشتر چه چیزهایی را میدزدیدی؟
طلا و گوشیهای موبایل.
نمیترسیدی دستگیر شوی؟
بالاخره استرس داشتم، ولی برای دزدی از چنین جاهایی باید اعتماد به نفس داشت وگرنه با به هم ریختن قیافه آدم، همه شک میکنند و غافلگیر میشدم.
به نظرت چطور لو رفتی؟
یک زن فضول مرا لو داد. وی را در آخرین سرقت دیدم که دوربین به دست داشت و جایی که من ایستاده بودم را فیلمبرداری میکرد پیش خودم گفتم آن شب بیخیال دزدی شوم، ولی طمع کار دستم داد و سرانجام دستگیر شدم.
با پولها چکار میکردی؟
برای خودم لباس میخریدم و جاهایی را که دوست داشتم ببینم میرفتم و خوش میگذراندم.
کجا زندگی میکنی؟
خانه پدریام.
آنان میدانند دزدی میکنی؟
نه، فکر میکنند که دست از این کار برداشتهام.
ازدواج کردهای؟
نه.
چرا؟
کسی با من ازدواج نمیکند با این همه سابقهای که دارم.
چه زمانی دست از دزدی برمیداری؟
برای خانوادهام ناراحت هستم. به تازگی پدرم را از دست دادهام و دوست ندارم مادرم را با کارهایم از دست بدهم و به خاطر همین هم که شده دیگر دزدی نخواهم کرد