دستگیری مالباختهای که تبدیل به سارق شد
«همسر باردارم از شدت ترس از حال رفته است، آیا کسی از شما خانمها طلا همراهش است که به او آب طلا بدهم؟» مرد فریبکار درحالیکه سراسیمه وارد مغازهها میشد، با گفتن این جملات، نقشه سرقتهای طلایی خود را عملی میکرد.
چند روز قبل زنی به اداره پلیس پایتخت رفت و گفت در دام مردی سارق گرفتار شده است. وی توضیح داد: برای خرید نان به نانوایی رفته بودم که ناگهان مردی وارد آنجا شد. بهشدت سراسیمه و دستپاچه بود و میگفت همسرش از حال رفته و روی زمین افتاده است. مرد جوان میگفت همسرش باردار است و چند دقیقه قبل پسربچهای درحالیکه ماسک و نقاب ترسناک بهصورت داشته از کنارش گذشته و همسرش بهشدت ترسیده و از حال رفته است. او میگفت برای اینکه حال همسرش خوب شود باید مقداری طلا داخل لیوان آب بگذارد و بعد همسرش آن آب را بنوشد اما خودشان طلای سفید دارند و برای این کار باید از طلای زرد استفاده شود.
وی ادامه داد: به جز من، چند زن دیگر هم در نانوایی بودند اما حاضر به کمک نشدند. من اما تصمیم گرفتم به همسر باردار او کمک کنم. زنجیر و گردنبند طلایم را به مرد دادم و او سراسیمه از دستم قاپید و به بیرون از نانوایی رفت. من هم بهدنبالش رفتم تا ببینم حال همسرش چطور است اما آن مرد به سمت یک موتورسیکلت که کنار خیابان پارک بود دوید، سوار آن شد و فرار کرد. بهشدت شوکه شده بودم و تازه فهمیدم او یک سارق است و همه حرفهایی که گفته بود، نقشهای برای فریب من بوده است.
سرقتهای سریالی
با مطرح شدن نخستین شکایت، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و گروهی از مأموران تحقیقات برای شناسایی سارق را آغاز کردند. اما در مدتی کوتاه چند شکایت مشابه دیگر هم مطرح شد که نشان میداد مرد فریبکار بهصورت سریالی دست به سرقت طلای زنان میزند. شگرد او در همه سرقتها یکی بود؛ ابتدا سراسیمه وارد مغازههای مختلف مانند نانوایی، سوپرمارکت یا مراکز خریدی که زنان حضور بیشتری در آنجا داشتند، میشد و به دروغ ادعا میکرد که همسر باردارش از شدت ترس از حال رفته است و باید به او آب طلا بدهد تا حالش خوب شود. او با همین ادعای عجیب و غریب توانسته بود طعمههایش را فریب دهد و طلاهای آنها را بدزدد.
در دام پلیس
ماموران برای بهدست آوردن ردی از متهم، به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محلهای سرقت پرداختند. اگرچه شماره پلاک موتور خوانا نبود، اما با کنار هم قرار دادن چندین تصویر موفق شدند شماره کامل پلاک موتور را بهدست آورند و صاحب آن را شناسایی کنند. با بازداشت صاحب اصلی مشخص شد که او چند وقت قبل موتورش را به مردی به نام پیمان بهصورت قولنامهای فروخته است. کمی بعد پیمان در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد.
متهم اگرچه در بازجوییها منکر سرقت بود اما در مواجهه حضوری با شاکیان ناچار شد حقایق را بیان کند. وی گفت: حدود یک سال قبل برای همسرم یک سرویس طلا خریدم و یک روز که او قصد داشت به خانه پدرش در شهرستان برود طلاهایش را هم با خودش برد. چند روز بعد درحالیکه گریه میکرد و ترسیده بود به من زنگ زد و گفت در دام یک سارق گرفتار شده است. همسرم برایم تعریف کرد که برای خرید به مغازه رفته و مردی هراسان وارد آنجا شده و به دروغ ادعا کرده که همسرش در خیابان از حال رفته است. او به بهانه درست کردن آب طلا و با اجرای نمایش، طلاهای همسرم را سرقت کرده و پا به فرار گذاشته بود.
متهم ادامه داد: من بهشدت مشکلات مالی داشتم و به سختی توانسته بودم برای همسرم طلا بخرم و پس از این اتفاق تصمیم گرفتم با همین شگرد دست به سرقت بزنم تا هم جبران خسارتی شود که به من وارد شده بود و هم برای همسرم که بعد از سرقت طلاهایش، دچار افسردگی شده بود یک سرویس طلای دیگر بخرم.
سارق جوان ادامه داد: برای اجرای نقشهام ابتدا مغازههایی را که چند زن در آن حضور داشتند شناسایی میکردم و با ورود به آنجا و گفتن این جمله که همسر باردارم یا مادرم از شدت ترس از حال رفته، نقشهام را عملی میکردم. این متهم پس از اقرار به سرقتهای سریالی با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی سایر شاکیان در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرارگرفت.