ردپای زن مطلقه در زندگی تازه داماد+جزئیات
زوج جوان در انتهای راهروی طبقه اول دادگاه خانواده با فاصلهای نه چندان زیاد از یکدیگر ایستاده بودند. زن جوان آرام گریه میکرد و همسرش اصرار داشت که اگر به خاطر اشتباهی که مرتکب شده عذرخواهی نکند خیلی زود از هم جدا خواهند شد.
دقایقی بعد منشی دادگاه آنها را به داخل اتاق قاضی راهنمایی کرد و پس از ورود به اتاق، زن جوان که نرگس نام داشت با فاصله چهار صندلی از همسرش - میلاد- نشست، قاضی پس از چند دقیقه مطالعه پرونده رو به میلاد کرد و گفت: ماجرا چیست؟ چرا دادخواست طلاق دادهاید؟
در همین موقع نرگس که همچنان اشک میریخت، گفت: آقای قاضی اجازه بدهید من بگویم و بعد شما قضاوت کنید.
من و میلاد فامیل هستیم البته خیلی دور در مراسم عروسی یکی از فامیل ها همدیگر را دیدیم و خیلی سنتی با پیشنهاد خانوادهها ازدواج کردیم قبل از عقد شنیده بودم خواهرش مژگان زبان تند و تیزی دارد و بهخاطر همین مسأله هم با همسرش به مشکل خورده است و اختلاف دارند با این حال موضوع را جدی نگرفتم چون پدرم به من گفته بود میلاد پسر خوبی است و از طرفی با خودم گفتم من که قرار نیست با خواهر میلاد زندگی کنم اما این تصور من اشتباه بود و من نمیدانستم خانواده هر دو طرف نقش زیادی در زندگی دارند.
جناب قاضی در مدت دو ماهی که ما عقد بودیم متوجه شدم میلاد به جای اینکه در مورد خرید وسایل و جزئیات چیدمان خانه با من مشورت کند از خواهرش نظرخواهی میکند برایم خیلی عجیب بود اما به احترام اینکه از ما بزرگتر بود حرفی نزدم و اعتراضی نکردم.
از طرفی چون میلاد مرد خوبی است و رفتار بدی از او ندیدم، تحمل کردم و این کارهایش را به حساب احترام به خواهر و خانوادهاش میگذاشتم تا اینکه بعد از ازدواج کم کم متوجه شدم میلاد مرد دهن بینی است و بشدت تحت تأثیر مادر و خواهرش است.
الان هم که حدود ۶ ماه از زندگی مشترکمان میگذرد و شناخت بیشتری از او پیدا کردهام زندگی مشترک برایم جهنم شده است.
خواهرش در همه مسائل زندگی ما دخالت مستقیم دارد و شوهرم بدون مشورت با او آب هم نمیخورد. از خرید لباس برای خودش گرفته تا خرید برای خانه و کار و میهمانی و سفر رفتن با او مشورت میکند. وقتی هم به او اعتراض میکنم میگوید خواهرم با تجربه است و صلاح ما را میخواهد.
قاضی رو به میلاد کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید می کنی؟
میلاد گفت: بله نرگس درست میگه ولی خواهرم از من سنش بیشتر و تجربه بیشتری داره من از راهنماییهای او استفاده میکنم اینکه عیب نیست آدم باید در زندگیش مشورت کنه.
نرگس گفت: راهنمایی و مشورت کردن خوبه منم مخالفش نیستم اما خواهر تو راهنمایی نمی کنه بلکه مستقیم داره در زندگی ما دخالت میکنه.
جناب قاضی خواهرش تازه طلاق گرفته و میخواهد زندگی ما را هم خراب کند. مژگان اگر چیزی بلد بود زندگی خودش را حفظ میکرد.
میلاد که از شنیدن حرفهای نرگس عصبانی شده بود با لحن تندی گفت: به تو چه ربطی دارد که طلاق گرفته در مورد خواهرم درست صحبت کن.
نرگس با بغض رو به قاضی کرد و گفت: میبینید آقای قاضی تا درباره خواهرش حرف میزنم عصبانی میشود و به من پرخاش میکند. من تمام مشکلم این است که میلاد با این همه وابستگی به مادر و خواهرش چرا ازدواج کرده، خب همان خانه پدرش میماند و به دستور آنها عمل میکرد.
آقای قاضی من خسته شدم نمیتوانم این زندگی را تحمل کنم شما جای من بودید چه کار میکردین؟
میلاد رو به قاضی کرد و گفت: خواهرم نیاز به توجه دارد تازه از شوهرش جدا شده و من بهخاطر اینکه بهش روحیه بدم و کاری کنم که از زندگی گذشته خودش فاصله بگیره باهاش مشورت میکنم که احساس تنهایی نکنه اگر نرگس من را دوست داره باید تحمل کنه.
قاضی دادگاه با شنیدن این صحبتها گفت، میلاد تو باید بین زندگی مجردی و متأهلی فرق بزاری، اینکه خواهرت الان نیاز به توجه داره دلیل منطقی نیست که بخواد در زندگی تو دخالت کنه مشورت کردن خوبه اما از یک فرد متخصص؛ مگر خواهر تو متخصص حوزه خانواده هست؟
میلاد گفت: جناب قاضی من نمیتوانم روی حرف خواهرم حرف بزنم و به خواهرم چیزی بگم. من مژگان را دوست دارم، نرگس را هم دوست دارم ولی از نرگس میخوام من را درک کنه و از خواهرم بابت بحثی که چند هفته پیش داشتند عذرخواهی کند.
نرگس هم با صدای بلند گفت: من هیچی نگفتم جناب قاضی خواهرش به من میگه نباید با دوستام برم بیرون بحثمان سر همین بود و خواهرش بهم توهین کرد اصلاً به خواهر میلاد چه ربطی داره من با دوستام برم بیرون، من عذرخواهی نمی کنم. من فقط به خواهرش گفتم در زندگی ما دخالت نکن. حالا بهخاطر این حرفهای من خواهرش میخواهد تلافی کنه و میلاد را علیه من تحریک کرده. او کاری کرد که میلاد من را کتک زد حالا من از خواهرش عذرخواهی کنم؟
نرگس رو به میلاد کرد و گفت: من زندگیام و تو را دوست دارم اما به یک شرط حاضر به ادامه زندگی هستم اینکه به خواهرت اجازه دخالت در زندگیمان را ندهی. من دیگر از دست کارهای تو و خواهرت خسته شدهام.
قاضی پس از شنیدن این صحبتها گفت: شما باید دو ماه پیش مشاور بروید اگر مشکلتان حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم فعلاً بیایید صورت جلسه را امضا کنید وقت این جلسه تمام شد.