آرمان چرا امروز صبح قصاص نشد؟
اجرای حکم آرمان عبدالعالی، برای سومین بار درست در شب اجرای حکمش به تعویق افتاد.
اعدام آرمان باز هم به تعویق افتاد. آن هم در حالی که این متهم هر بار مدت زمان قانونی استقرار در سوییت انفرادی را گذرانده بود.یک حساب سر انگشتی کافی است تا به این نتیجه برسیم که این متهم حدود ۱۰ روز است لحظات مرگ آور را در سوییت تحمل می کند.
دلیل اجرا نشدن حکم قصاص در این هفته ها، مهیا نیودن شرایط و تشریفات قانونی برای هر 5 متهمی بود که قرار بود همراه آرمان پای چوبه دار بروند.
این در حالی است که روز گذشته اولیای دم پرونده به وساطت و پادرمیانی عادل فردوسی پور هم جواب منفی دادند و هم چنان اصرار بر اجرای حکم قصاص آرمان دارند.
پدر آرمان عبدالعالی در گفتگو با رکنا گفت:«در حال آماده شدن برای رفتن به زندان بودیم اما به ما اطلاع دادند که اجرای حکم باز هم کنسل شده است.»
ماجرای پا درمیانی عادل فردوسی پور چه بود؟
در آخرین اقدام شب گذشته با همکاری دادسرای امور جنایی تهران عادل فردوسی پور مجری محبوب ورزشی در دادسرا با خانواده غزاله دیدار و برای گرفتن رضایت پا درمیانی کرد.
در این دیدار فردوسی پور با مادر غزاله صحبت و از او خواست از قصاص آرمان گذشت کرده و زندگی را به این جوان ببخشد. او در این دیدار چندین دقیقه با مادر غزاله صحبت کرد و درخواست خود را مطرح و ابراز امیدواری کرد قبل از اجرای حکم و قصاص آرمان، این جوان بخشیده شود.
اما با وجود اینکه فردوسی پور به عنوان یک چهره محبوب و دوستداشتنی تنها کسی نبود که برای همدردی با خانواده غزاله پیش قدم شده بود اما آنها باز هم اصرار به اجرای حکم قصاص آرمان دارند.
ماجرای غزاله و آرمان چه بود؟
اسفند ماه سال 92 یکی از مرموزترین پرونده های جنایی ، با ناپدید شدن دختر جوانی به نام غزاله و دستگیری پسر مورد علاقه او به نام آرمان کلید خورد.
رسیدگی به پرونده قضایی، با اعلام مفقودی غزاله از سوی خانواده اش آغاز شد. این در حالی بود که ماموران پلیس با مظنون شدن به آرمان وی را بازداشت کردند.
آرمان که در ابتدا از سرنوشت غزاله اظهار بی اطلاعی کرد، پس از طی مراحل بازجویی از جزئیات ارتباط خودش با غزاله گفت.
آرمان عبدالعالی در اعترافات خود چه گفت؟
آرمان در اولین اعتراف خود گفت:"مدتی بود به غزاله علاقه داشتم. روز حادثه غزاله مقابل خانه مان آمد.با هم بحثمان شد و او را هول دادم.زمین خورد و از سرش خون آمد و ... یکدفعه متوجه شدم که دیگر نفس نمی کشد. از ترس، غزاله را داخل یک چمدان گذاشتم و در سطل زباله شهرداری انداختم."
در حالی که دوربین های مدار بسته اطراف منزل آرمان، لحظه خروج او با چمدان را ضبط کرده بودند اما هرگز اثری از جسد غزاله پیدا نشد.
با طی روند قضایی پرونده، آرمان پای میز محاکمه رفت و این بار گفت:"اعترافات اولیه من تحت فشار بود.آن روز غزاله موقع خارج شدن از خانه مان در پله ها زمین خورد. من با دیدن خون در راه پله شوکه شدم و از ترس اینکه راز ورود او به خانه مان فاش شود، غزاله را در چمدان گذاشتم و به سطل زباله انداختم."
دادگاه بعد از شنیدن اظهارات آرمان، بنا بر ادله موجود وی را به قصاص محکوم کرد و حکم صادر شده به مرحله اجرا درآمد.
اما درست در لحظه اجرای حکم، پدر و مادر غزاله به عنوان اولیای دم، به آرمان مهلتی یک ماهه دادند.
با دادخواست اعاده دادرسی از سوی متهم، وی بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار هم در دفاع از خود گفت که عامل قتل غزاله نیست.
با رسیدگی مجدد به پرونده، قضات دادگاه بار دیگر آرمان را به قصاص محکوم کردند. حکم صادر شده در دیوانعالی کشور مهر تائید خورد و در مرحله اجرا قرار گرفت.
نامه پدر آرمان خطاب به خانواده غزاله
حالا که شمارش معکوس برای قدم گذاشتن آرمان پای چوبه دار آغاز شده است؛ پدر و مادر او در آخرین نامه خود از مادر و پدر غزاله، گذشت از اعدام آرمان را طلب کردند.
آرمان را با مرگ مجازات نکنید
متن این نامه به این شرح است: «مردم شریف ایران ،افسوس که مدتی است خاطرتان مکدر است.
از یک سو دختر نازنینی دیگر بین ما نیست و قلب والدینش داغدار است،
از یک سو والدین یک جوان خطاکار ۸ سال است منتظرند فرزندشان امروز یا فردا با "مرگ" مجازات شود.
از یک سو قبری نیست تا پدر و مادر غزاله بر آن بگریند،
از یک سو ما یعنی پدر و مادر آرمان، به قبر خالی منتظر فرزندمان می نگریم و زودتر از موعد مرگش بر آن شیون و زاری میکنیم.
خداوندا این چه مصیبتی است؟
غزاله و آرمان شروعی رویایی داشتند. دو جوان صادق ، عاشق و زلال.
اما عشق ، وحشتناک ترین روی خود را به آرمان و غزاله نشان داد.
غزاله را به نابودی کشاند و بعد از آن زندگی پدر و مادرش را.
و بعد از آن آرمان را و زندگی پدر و مادر آرمان.
آرمان ۸ سال است در کابوس اعدام،هر شب مرگ را تجربه کرده.
بارها رفتن و برگشتن به قرنطینه انفرادی ؛
چه باقی می گذارد از جوانکی که با مفهوم جرم و بزه بی گناه بود جز یک کالبد بی روح؟
ما هم همچون شما بی سابقه از بزه و جرم بودیم و در رویارویی با این فاجعه هولناک و تکان دهنده نا آشنا، مدیریت خوبی نداشتیم.ما راه و رسم مقابله با چنین فاجعه ای را باختیم.اما هر چه کردیم در قامت پدر و مادری بود که برای زنده نگهداشتن پاره تنش دست و پا می زند.کدام پدری می تواند رفتن فرزندش را به پای چوبه دار ببیند و به تقلا نیفتد؟
اگر آرمان در این سالها بر دیوار زندان آویخت و پوسید،تاوان خطای خود را داد.او در یک لحظه و به آنی؛ در اوج بلاهت و بی تجربگی،مرتکب این خطای بزرگ شد.
اما پدر و مادر غزاله عزیز؛
شما با درایت و در اوج قدرت از مرگ او بگذرید.آرمان را مجازات کنید اما نه با مرگ ... و نه به خاطر آرمان و ما؛ به حرمت پادرمیانی همه عزیزانی که منت گذاشتند و بخشش آرمان را طلب کردند.به حرمت قداست مهری که غزاله در قلبش به آرمان داشت.و به خاطر خدا؛ آرمان را به اندازه خطایش مجازات نکنید بلکه به اندازه رحم و عطوفت خودتان با او رفتار کنید.این شما،این طناب دار و این هم فرزند ما!»