//
کد خبر: 33556

کابینه آینده " ٢ رییس جمهور " دارد

به گزارش فرتاک نیوز، احسان انصاری: لطف‌ا... میثمی، مدیر مسئول نشریه چشم‌انداز ایران، زندانی سیاسی قبل از انقلاب است. میثمی در کنار مرحوم آیت‌ا... طالقانی و مرحوم بازرگان در حلقه افرادی قرار داشته که در اردیبهشت ۱۳۴۰ نهضت آزادی را تاسیس کردند. به همین خاطر میثمی در سال‌های ابتدایی دهه ۴۰ چند بار دستگیر و به زندان افتاد. با این وجود میثمی از دولت آقای روحانی حمایت می‌کند و معتقد است دولت آقای روحانی در چهار سال گذشته عملکرد قابل قبولی از خود نشان داده است. وی همچنین معتقد است که اصولگرایان دچار مدیریت منفی شده‌اند و همین مسأله باعث شده که جریان‌های سیاسی در برابر اصولگرایان افراطی متحد شوند. در ادامه متن گفت‌وگوی مهندس لطف‌ا... میثمی با «آرمان» را می‌خوانید.

مهم‌ترین دلایل پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟ به نظر شما این پیروزی چه پیامدهایی برای جریان اعتدالگرا و اصلاحات خواهد داشت؟

انتخابات ریاست جمهوری سال96 در نوع انتخاباتی بسیار مهم بود و مردم بین رویکرد اعتدالگرا و رادیکال در مدیریت کشور به رویکرد اعتدالگرا رأی داده و اجازه ندادند رویکردهای غیراعتدالی مدیریت اجرایی را به دست بگیرند. از سوی دیگر اعتماد مجدد مردم ایران به آقای روحانی به این معناست که دولت ایشان در چهار سال گذشته عملکرد قابل قبولی داشته و مردم از عملکرد دولت رضایت دارند. این در حالی است که وقتی آقای روحانی دولت را از آقای احمدی‌نژاد تحویل گرفت وضعیت کشور بسیار نابسامان و آشفته بود و دولت احمدی‌نژاد آسیب‌های زیادی به کشور زده بود. مردم ایران این مسأله را درک کردند که آقای روحانی برای ساماندهی به میراث دولت آقای احمدی‌نژاد چه اقداماتی را انجام داده است. به همین دلیل نیز در انتخابات ریاست‌جمهوری سال96 با رأی به آقای روحانی از عملکرد ایشان دفاع کردند. دولت آقای روحانی در چهار سال گذشته موفق شد تورم را از بالای 40درصد به زیر 10 درصد کاهش دهد. از سوی دیگر دولت آقای روحانی به وضعیت نابسامان بازار ثبات داد و قیمت‌ها را کنترل کرد. در نتیجه اقتصاد کشور از مرحله رکود خارج شد و شرایط آغازین مناسبی پیدا کرد. به همین دلیل یکی از عوامل اصلی پیروزی آقای روحانی در انتخابات، عملکرد چهار سال گذشته دولت تدبیرو امید بود. نکته دیگر اینکه مردم ایران به این نتیجه رسیده‌اند که تقابل در عرصه بین‌المللی گاهی به منافع ملی آسیب می‌زند و باعث نابسامانی‌های زیادی می‌شود. به همین دلیل به دنبال دولتی هستند که بتواند به جای تقابل، با کشورهای جهان تعامل سازنده انجام داده و چهره مثبتی از ایران به جهانیان نشان بدهد. البته برخی گمان می‌کنند تعامل به معنای سازش است. این در حالی است که تعامل به معنای استفاده از ظرفیت بین‌المللی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده است. از سوی دیگر تعامل بین‌المللی به معنای این است که چالش‌های بین‌المللی را از طریق دیپلماسی و سیاست‌ورزی به فرصت تبدیل کنیم. در سوی دیگر، برخی شعارهایی که بخش‌های تندرو و دلواپس اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری مطرح می‌کردند، تنش‌زایی بین‌المللی استنباط می‌شد. به همین دلیل نیز مردم از رویکرد تعاملی در عرصه بین‌المللی حمایت کردند تا دولتمردان با رویکرد عقلایی بتوانند مشکلات ایران را حل کنند. مردم ایران با درک و آگاهی زیاد، عقلانیت و تعامل با جهان را به افزایش نرخ یارانه‌ها ترجیح دادند. این در حالی است که اصولگرایان در فضای رقابت‌های انتخاباتی از هر حربه‌ای برای شکست آقای روحانی استفاده کردند. اصولگرایان با رویکرد انکارگرایانه تلاش کردند دستاوردهای دولت آقای روحانی را نفی کنند تا به این وسیله افکار عمومی را تحت‌تأثیر قرار دهند. کار به جایی رسید که برخی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری به دانش و تخصص خود پشت کرده و با مطرح‌کردن مباحثی مانند خام‌فروشی، ‌قاچاق و... نشان دادند که هدفی جز تخریب آقای روحانی در مناظرات ندارند.

با توجه به فضایی که پس از انتخابات اخیر به‌وجود آمده، چگونه می‌توان از فرصت استفاده کرد و اجازه نداد برخی اشتباهات گذشته تکرار شود؟

در سال 92 وضعیت کشور به‌گونه‌ای بود که مردم به دنبال افرادی می‌گشتند که با عقلانیت و تدبیر بتوانند مشکلات کشور را حل کنند. از سوی دیگر فضای بین‌المللی نیز به دلیل سیاست‌های اشتباه دولت‌های نهم و دهم علیه ایران شده و ایران با تحریم‌های گسترده‌ای از سوی کشورهای جهان مواجه شده بود. با این وجود آقای روحانی پس از پیروزی در انتخابات تلاش کردند چهره جدیدی از ایران به کشورهای جهان عرضه کنند و با کشاندن قدرت‌های جهانی به پای میز مذاکره موفق شدند تحریم‌های بین‌المللی را لغو کنند و پرونده هسته‌ای ایران را پس از سال‌ها به نتیجه مطلوب رساندند. البته در پرونده هسته‌ای مسئولان ارشد به این نتیجه رسیده بودند که این پرونده باید هرچه سریع‌تر به نتیجه برسد و در این زمینه مقام معظم رهبری نیز نقش تعیین کننده‌ای داشتند. آقای لاریجانی در این زمینه به صراحت عنوان کردند که برجام با همکاری کل نظام سیاسی به نتیجه رسیده و مختص به یک جریان خاص سیاسی نیست. نکته مهم این است که وحدت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل، خود را در سه بزنگاه مهم یعنی انتخابات ریاست جمهوری سال92، مسأله برجام و انتخابات ریاست جمهوری سال96 نشان داد. بدون شک یکی از دلایل چرخش قدرت به اعتدالگرایی وحدت اعتدالگرایان هر دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا بوده است که موفق شدند افراطیون را به حاشیه بکشانند. با این وجود از این نکته نیز نباید به راحتی گذشت که جریان اصولگرایی در سال‌های اخیر با ریزش طبقاتی مواجه بوده و هواداران خود را تا حدودی از دست داده است. بسیاری از افرادی که در ابتدای انقلاب اسلامی جزو اصولگرایان بودند به مرور زمان به اردوگاه اصلاح‌طلبی پیوستند و در شرایط کنونی اصلاح‌طلب به شمار می‌روند. با این وجود در انتخابات ریاست جمهوری سال92 یک ریزش طبقاتی در جریان اصولگرایی شکل گرفت و بخش‌های قابل توجهی از اصولگرایان به جریان اعتدال تغییر موضع دادند. نکته دیگر اینکه یکی از دلایل چرخش قدرت از اصولگرایی به اصلاح‌طلبی این بود که اصلاح‌طلبان از شعاری متناسب با زمان استفاده می‌کردند و به دنبال این بودند که در راستای مطالبات نسل جدید حرکت کنند. به عنوان مثال یکی از مهم‌ترین شعارهای جریان اصلاحات و اعتدالگرا تعامل با کشورهای جهان به جای تقابل بود. بدون شک این یکی از راهبردی‌ترین استراتژی اصلاح‌طلبان برای رسیدن به قدرت در ایران بوده است. این در حالی است که دولت آقای روحانی نیز در این زمینه اقدامات موثری انجام داد و موفق شد بسیاری از وعده‌های داده شده در این زمینه را عملیاتی کند.

دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاست جمهوری سال92و96، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟

یکی از مهم‌ترین دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر، ریزش طبقاتی اصولگرایان و نزدیک شدن عقلای این جریان به گفتمان اعتدال و اصلاحات بوده است. دلیل دیگر شکست اصولگرایان در انتخابات اخیر، رفتار و مواضع افراطیون در این جریان سیاسی بوده است. عقلای جریان اصولگرایی مدت‌هاست که از رادیکالیسم رنج می‌برند و این مسأله در انتخابات اخیر به خوبی خود را نشان داد. در چهار سال اخیر دلواپسان جبهه پایداری از همه توانایی خود برای تخریب دولت آقای روحانی استفاده کرده‌اند و به همین دلیل نیز مورد اقبال مردم قرار نگرفته و مردم در انتخابات‌های اخیر اجازه ندادند آنها دوباره به قدرت برگردند. مردم با آگاهی، مسائل سیاسی کشور را دنبال می‌کنند و به خوبی به این مسأله واقفند که دولت آقای روحانی با وجود چالش‌ها و بحران‌های زیادی که پیش روی خود می‌دیده است عملکرد قابل قبولی از خود برجای گذاشته است. به همین دلیل نسبت به گروه‌ها و افرادی که تلاش می‌کنند در مسیر حرکت دولت آقای روحانی سنگ اندازی و کارشکنی کنند واکنش نشان می‌دهند و به آنها اجازه بازگشت به قدرت نمی‌دهند. در نتیجه در سال‌های اخیر بخش‌هایی از جریان اصولگرایی به گفتمان اعتدال و اصلاح‌طلبی پیوسته‌اند و بخش دیگری نیز به گفتمان افراطی این جریان پیوسته‌اند. به همین دلیل جریان اصولگرایی با چالش گفتمانی و عملکردی مواجه شده است و در سال‌های اخیر نتوانسته به یک جمعبندی مناسب برای حضور در قدرت دست پیدا کند. مردم به این نتیجه رسیده‌اند اقداماتی که افراطیون راستگرا مانند حمله به سفارت عربستان انجام می‌دهند در نهایت به افزایش تنش و مواجهه با کشورهای همسایه و جهان منجر خواهد شد. مردم ایران همواره نشان داده‌اند که از جنگ‌طلبی و دشمن‌تراشی بیزار هستند و بیشتر تمایل دارند با کشورهای جهان در عین احترام متقابل رابطه مسالمت‌آمیزی داشته باشند. به همین دلیل نیز از رویکرد تعاملی با کشورهای جهان حمایت کردند. البته اگر تهاجمی به ایران شد مردم ما نشان داده‌اند که اهل کارزارند و دشمن مهاجم را بر سر جای خود خواهند نشاند، ولی دشمن‌تراشی مقوله دیگری است.

اصولگرایان در چه شرایطی می‌توانند به قدرت باز گردند؟ آیا شرایط برای آنها سخت نشده است؟

بنده در این زمینه با دیدگاه‌های آقای امیر محبیان که عنوان می‌کند جریان اصولگرایی نیاز به بازسازی گفتمان خود دارد موافق هستم. تندروهای اصولگرایی در انتخابات ریاست جمهوری به جای اینکه روی توانایی‌های خود مانور تبلیغاتی بدهند دست به اقدامات انکارگرایانه درباره دولت زدند و تا آنجا که می‌توانستند دولت آقای روحانی را تخریب کردند. آنها کارنامه دولت آقای روحانی را در چهار سال گذشته به شکلی نشان می‌دادند که این دولت هیچ دستاوردی نداشته است. این در حالی است که دولت آقای روحانی با مشی اعتدالی که برای خود در نظر گرفته بود موفق شد موفقیت‌های بزرگ و مهمی در زمینه‌های مختلف به دست بیاورد. به نظر من بخش‌هایی از اصولگرایان دچار مدیریت منفی در جامعه شده‌اند. مردم تصور می‌کنند برخی جایگاه‌های مهم و به تبع آن اعمال محدودیت‌ها در اختیار اصولگرایان است. به همین دلیل احساس می‌کنند که اصولگرایان با تمامیت‌خواهی به دیگر گروه‌های سیاسی اجازه عرض اندام نمی‌دهند. همین دلیل نیز باعث شده جریان‌های دیگر در مقابل اصولگرایان متحد شوند. در نتیجه اصولگرایان با عملکرد منفی دیگر جریان‌های سیاسی را علیه خود متحد کرده‌اند که این مسأله نشان دهنده مدیریت منفی آنها در جامعه است. به همین دلیل نیز ما در انتخابات ریاست جمهوری سال96 با پدیده‌ای مواجه بودیم به شکلی که افرادی مانند آقای باهنر و ناطق نوری در کنار افرادی مانند دکتر یزدی همگی از آقای روحانی حمایت می‌کردند. بدون شک این پدیده انتخاباتی به دلیل مدیریت منفی اصولگرایان در جامعه است. به عنوان مثال اگر فلان رسانه افراطی، به همه بی‌احترامی کرده و همه را جاسوس و خائن به کشور معرفی کند، بی‌تردید عقلای سیاسی کشور حول محور ضد افراطی‌گری جمع خواهند شد تا اجازه ندهند چنین افراطیونی قدرت را به دست بگیرند.

چرا اصولگرایان در شرایط کنونی به دنبال تئوری دولت در سایه هستند؟ دنبال کردن این تئوری چه ارتباطی با پیروزی آقای روحانی در انتخابات دارد؟

دولت در سایه در اغلب کشورهای دموکراتیک جهان وجود دارد. به عنوان مثال در کشور انگلستان هنگامی که حزب کارگر قدرت را به دست می‌گیرد حزب محافظه‌کار به دولت در سایه تبدیل می‌شود و نقش اپوزیسیون دولت را ایفا می‌کند. دولت در سایه معمولا به نقد دولت مستقر می‌پردازد و نقاط ضعف و قوت آن را برای افکار عمومی مشخص می‌کند. ازسوی دیگر دولت در سایه خود را آماده به دست گرفتن قدرت در آینده می‌کند. نکته مهم در این زمینه این است که دولت در سایه همه اقدامات خود را در راستای قانون اساسی و کمک به دولت برآمده از آرای مردمی انجام می‌دهد. این در حالی است که اصولگرایان ما به هیچ عنوان ریاست جمهوری آقای روحانی را باور ندارند و به همین دلیل تلاش می‌کنند دولت را تحت فشار قرار بدهند تا نتواند به وعده‌هایی که به مردم داده عمل کند. به نظر من کسانی که به دنبال تئوری دولت در سایه هستند بیش از آنکه به دنبال کارهای قانونی و کمک به دولت باشند به دنبال سنگ اندازی و تحت فشار قرار دادن دولت هستند. به نظر می‌رسد اصولگرایان و شکست خوردگان انتخاباتی از هم اکنون به دنبال کارشکنی و فشار به دولت آقای روحانی هستند و به همین دلیل و از این منظر است که تئوری‌هایی مانند دولت در سایه را مطرح می‌کنند.

آیا اصولگرایان می‌توانند بر پایگاه رأی آقای رئیسی برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال1400 سرمایه‌گذاری کنند؟

به نظر من پایگاه رأی آقای رئیسی به مرور زمان تحلیل می‌رود. پایگاه رأی آقای رئیسی در انتخابات اخیر به دو دلیل شکل گرفته بود، دلیل نخست به‌خاطر هجمه به دولت بود که هواداران ایشان از هر ابزاری استفاده می‌کردند تا دستاوردهای دولت را زیر سوال ببرند. دلیل دیگر ایجاد چنین پایگاه رأیی، به شعارهای پوپولیستی مانند سه برابر کردن نرخ یارانه‌ها باز می‌گشت. در نتیجه به صورت همزمان هم درباره دولت سیاهنمایی می‌شد و هم اینکه تلاش می‌شد با مطرح کردن شعارهای پوپولیستی پایگاه رأی این کاندیدا افزایش پیدا کند.

مهم‌ترین چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی آقای روحانی در چهار سال آینده چیست؟

مردم در انتخابات ریاست جمهوری به این دلیل به آقای روحانی رأی دادند که دولت آینده ایشان بتواند مشکلات کشور را حل کند. در نتیجه دولت آقای روحانی باید تلاش کند به وعده‌هایی که به مردم داده است عمل کند تا مردم ناامید نشوند. آقای روحانی باید کابینه قوی‌تری نسبت به کابینه نخست خود تشکیل دهد تا بتواند مشکلات مردم را بهتر حل کند. البته تقویت کابینه به معنای جوان‌تر کردن کابینه نیست. جوانگرایی در مدیریت کشور یک موهبت به شمار می‌رود. با این وجود نمی‌توانیم عنوان کنیم که به صرف اینکه کابینه جوان‌تر شود کارکرد دولت نیز افزایش پیدا می‌کند. کارکرد دولت زمانی افزایش پیدا می‌کند که افراد متخصص، متعهد و دلسوز بر مسند کار قرار بگیرند وبتوانند مشکلات مردم را حل کنند. به نظر من کابینه آینده دارای دو رئیس جمهور است و علاوه بر آقای روحانی که رئیس جمهور رسمی کشور هستند آقای جهانگیری نیز در کابینه وجود دارد که می‌تواند کارکرد خود را در حد یک رئیس جمهور ارتقا بدهد. از سوی دیگر آقای روحانی با توجه به اینکه مجلس دهم رویکرد تعاملی با دولت دارد می‌تواند دوباره از مدیران توانمندی مانند آقای نجفی و فرجی‌دانا در کابینه آینده خود استفاده کند. با تمام این اوصاف دولت آقای روحانی باید تمام تلاش خود را انجام بدهد تا به وعده‌های که به مردم داده است عمل کند و مردم در انتخابات آینده نیز دوباره به گفتمان اصلاحات و اعتدال اعتماد کنند.