یادداشتی در سوگ «تله تئاتر»:
یاد باد آن روزگاران یاد باد!
در سالهای اخیر شبکه های تلویزیونی، تولیدکنندگان و هنرمندان زمان کمتری را به ساخت و پخش «تله تئاتر» اختصاص می دهند در حالی که مخاطب، همان مخاطب است!
در زمانی نه چندان دور تلویزیون را که روشن می کردیم و کانال را عوض می کردیم، این احتمال وجود داشت که به برنامه ای بر بخوریم که نه فیلم باشد نه سریال! بازیگرانی ایرانی با اسامی گاه خارجی و لباس هایی متفاوت در خانه هایی که دکورشان شبیه دکور خانه های خودمان نبود اما قصه داشت و توجه ما را جلب می کرد. دقیق تر که می شدیم لوگوی آبی رنگ شبکه چهار را می دیدیم و این گونه بود که کم کم مخاطب تله تئاترهایی می شدیم که دیدنشان خالی از لطف نبود.
از آن سال ها زمان زیادی نمی گذرد؛ اما چه اتفاقی افتاده که تله تئاتر، آرام آرام از شبکه های تلویزیونی حذف شده است؟ واقعأ چرا شبکه های تلویزیون تله تئاتر نمی سازند و پخش نمی کنند؟ چرا در سالهای اخیر تولیدکنندگان تله تئاتر کمتر به این مقوله پرداخته اند؟ آیا بازهم پای کمبود بودجه در میان است یا سیاست های خاصی در این زمینه وجود دارد؟ آیا تنوع شبکه های ماهواره ای باعث شده مخاطبان گرایشی به دیدن تله تئاتر نداشته باشند؟ یا شاید کارگردان ها و عوامل هنری گرایشی به ساخت تله تئاتر ندارند؟ دلیل هرچه که باشد یک دلیل واحد نیست و قطعأ عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا خواسته یا ناخواسته باعث رکود تله تئاتر شوند.
شاید بزرگترین دلیل چنین اتفاقی این است که تله تئاتر هنوز تعریف خاص خود را نیافته و منتقدان و اهالی تئاتر بر سر مفهوم آن اختلاف نظر دارند؛ که با این حساب باید این موضوع را دلایل عمده به حاشیه رفتن تله تئاتر و کنارگذاشتنش از تلویزیون دانست! هرچند، از منظر نظری و تئوریک می توان گفت "تله تئاتر" تلفیقی است از دو رسانه تئاتر(در این تعریف می توان هنر تئاتر را، رسانه فرض کرد) و تلویزیون. البته نمونه های بارزی از این تلفیق را می توان در رسانه های دیگر دید. "رادیو تئاتر" یا همان نمایش رادیویی و تلفیق جدید دیگری از دو رسانه سینما و تلویزیون که "تله فیلم" نام گرفته است.
دلایل دیگر
عدم شناخت مخاطب
به نظر می رسد مشکل عمده، عدم شناخت مخاطب توسط مدیران و تولیدکنندگان آثار این چنینی است و این عدم شناخت را می توان جدی ترین عامل شکست تله تئاترهایی دانست که از تلویزیون پخش می شوند. با این حساب اگر مدیران شبکه و مسئولان مربوطه به شناخت درستی از مخاطب برسند؛ قطعأ در انتخاب و گزینش طرحهای پیشنهادی کارگردانان وسواس بیشتری به خرج خواهند داد.
همچنین استفاده و به کارگیری کارشناسان و متخصصان تئاتر در بخش نظارتی و اداری مربوطه می تواند قدمی باشد در جهت ارتقاء تولیدات شبکه های مختلف صدا وسیما و از طرفی؛ با این تدبیر می توان مخاطبان بیشتری را برای دیدن تله تئاتر پای تلویزیون نشاند. البته در این میان نمی توان تأثیر کارگردان هنری، کارگردان تلویزیونی ، بازیگران و عوامل را نادیده گرفت زیرا اگر گروه سازنده شناخت درست و دقیقی از مخاطب نداشته باشند از همان ابتدا باید اثر خود را ناموفق قلمداد کنند.
تنظیم نمایشنامه برای تلویزیون
یکی دیگر از موارد مهم چگونگی تنظیم نمایشنامه برای تلویزیون است. قطعأ نمایشنامه برای اجرا روی صحنه نوشته می شود و نه برای خوانش یا برای دوربین تلویزیون! حال اگر قرار باشد نمایشنامه به جای روی صحنه رفتن جلوی دوربین برود باید در راستای ویژگی های رسانه ای چون تلویزیون بازنویسی شود. گرچه بازنویسی نمایشنامه برای تلویزیون یکی از ابتدایی ترین تغییراتی است که اکثر کارگردانها و دیگر عوامل به آن اعتقاد دارند و ظاهرأ انجامش می دهند؛ اما بازنویسی یا همسان سازی معمولأ با موفقیت انجام نمی شود. عدم شناخت درام توسط کارگردان هنری، دراماتورژی های غلط، عدم شناخت کامل از رسانه ای چون تلویزیون عواملی هستند که تنظیم نمایشنامه برای تلویزیون را دچار نقص و کاستی می کنند.
عدم کشمکش بصری
معمولأ در رسانه ای مثل تلویزیون (با توجه به امکانات و تجهیزات و امکان تغییر قاب و کاتهای ممتد) عناصر بصری بر عناصر شنیداری ارجحیت دارند و باید چنین باشد که مخاطب چیزی را بشنود که امکان نشان دادنش نیست اما این نکته مهم، کمتر مورد توجه کارگردانان و دیگر عوامل یک تله تئاتر قرار می گیرد و در تله تئاترهای پخش شده از تلویزیون کشمشکهای بصری کمتر و کشمش های گفتاری بازیگران جلوی دوربین بیشتر است. این مورد نیز یکی دیگر از مواردی است که مخاطب را ترغیب می کند که کانال تلویزیون را عوض کند! طولانی بودن گفتار، مونولوگها و دیالوگهای بازیگران کاستی های دیگری هستند که از این ندانم کاری نشأت می گیرند!
تأثیر میزانسن در جذب مخاطب
برخلاف تئاتر که میزانس های آن در راستای اتفاقات و حرکات آدمها در زندگی واقعی است؛ تلویزیون براساس نوع قاب و نگاه کارگردان و ویژگی های لوکیشن شکل می گیرد. میزانسن در تلویزیون تحت تأثیر ابزار و دکوپاژ است. ابزار از قبیل تجهیزات و دوربین؛ و دکوپاژ که بیانگر نگاه کارگردان است و بر عناصر مهم دراماتیک بسیاری تأثیر می گذارد، از جمله ریتم. می توان گفت میزانسن در تلویزیون تحت تأثیر دکوپاژ کارگردان است و در تئاتر تحت تأثیر نگاه کارگردان به زندگی واقعی است... شاید بتوان گفت نگاه مخاطب در تئاتر تفاوتی با دوربین تلویزیون ندارد. در تئاتر آزادی مخاطب واضح و بدیهی است یعنی اینکه، مخاطب می تواند صحنه دلخواهش را در لحظه انتخاب کند و بببیند. مخاطب می تواند به هرنقطه از صحنه نگاه کند و همچنین مخاطب می تواند اتفاق و ماجرای اصلی روی صحنه را نادیده بگیرد و توجه خود را به جزئیات دیگر معطوف کند. واضح تر اینکه مخاطب در تئاتر آزادی عمل دارد و حتی با بررسی بیشتر می توان گفت در میان مخاطبان همه رسانه ها ، مخاطب تئاتر (در انتخاب آنچه می خواهد بشنود، ببیند و بفهمد) آزادتر است. در تلویزیون اما این کارگردان است که بر اساس موضوع، مضمون و محتوا و البته امکانات اجرایی موجود در لوکیشن، تعیین می کند مخاطب در جریان چه اتفاق و چه جزئیاتی باشد و به کجا بنگرد. حال در تله تئاتر، کارگردان و عوامل باید حد میانه ای را در نظر بگیرند تا از طرفی آزادی انتخاب از مخاطب گرفته نشود و از طرف دیگر به دکوپاژ منطقی اثر خدشه ای وارد نشود.
تفاوت بازی در دو عرصه تلویزیون و تئاتر
بازیگری «آن» است. در تئاتر به آن عمل کنید، در تلویزیون کمتر به آن عمل کنید و در سینما فقط به آن فکر کنید". این مثل قدیمی گویای تفاوت بازی در سه عرصه تئاتر، تلویزیون و سینماست.
پس به این ترتیب نوع بازی روی صحنه تئاتر با نوع و روش بازی برای دوربین تلویزیون متفاوت است. بازیگر روی صحنه تئاتر بنا به اندازه سالن باید وسعت صدا داشته باشد. برای دیده شدن باید بر بدن خود تسلط ویژه ای داشته باشد و همه اعضاء و اجزائش باید در اختیار خود بازیگرش باشد. رعایت موارد ذکر شده اغراقی کم و بیش لازم دارد که این اغراق فقط روی صحنه تئاتر به کار می آید و در تلویزیون مضر و مخرب است. عمومأ بازیگران ما به این مسئله واقف هستند اما درعمل رعایتش نمی کنند. در بیشتر تله تئاترهای پخش شده از تلویزیون این اغراق در بازی بازیگران ما وجود دارد؛ و یکی از دلایل ریزش مخاطب همین است. مخاطبی که در همه برنامه های داستانی نوعی بازی تلطیف شده از بازیگران دیده است ناخودآگاه نمی تواند اغراق موجود در بازی بازیگران یک تله تئاتر را بپذیرد و این گونه می شود که عطای دیدن تله تئاتر را به لقایش می بخشد! بخشی از این ضعف به کارگردان هنری تله تئاتر و بخشی به بازیگر مربوط است.
کدام مقصرند؟ مخاطبان یا مسئولان؟
باید گفت مخاطب فقط می تواند از میان انبوه برنامه های تلویزیون انتخاب گر باشد و این مسئولان، مدیران و هنرمندان هستند که به او خوراک فکری می دهند. قطعأ اگر مسئولان با نگاهی تخصصی و درست به موضوع بنگرند و هنرمندانی کارآزموده را به کار گیرند می توانند ذائقه مخاطب را تغییر دهند و در میان انبوه برنامه های بامحتوا و بی محتوای موجود او را پای تلویزیون بنشانند و به دیدن تله تئاتر ترغیبش کنند.از طرفی نمی توان و نباید شعور و درک مخاطب امروز را دست کم گرفت و برهمین اساس باید پذیرفت که درمیان انبوه مخاطبان کم نیستند اشخاصی که ادبیات نمایشی جهان را دوست دارند و برای تئاتر اهمیت قائلند و جای خالی تله تئاتر را در کنداکتور تلویزیون احساس می کنند.
سخن پایانی
از آن زمان که علی نصیریان اولین تله تئاتر را برای تلویزیون ایران ساخت 57سال می گذرد؛ و پس از آن نیز کارگردانهای زیادی به ساخت تله تئاترروی آوردند! امید است پیش از آنکه این گونه نمایشی از یاد مخاطبان برود مسئولان و هنرمندان برای این رکود چاره ای بیاندیشند و با نگاهی کارشناسانه جایی برای این گونه مظلوم در تلویزیون باز کنند.