دامن کوتاه و پاهای لخت همسر بیرانوند در اروپا / شما دیگه چرا ؟؟!! + عکس شرم آور

همسر علیرضا بیرانوند

همسر علیرضا بیرانوند، اکرم بیرانوند دختر عموی او است. او به تازگی وارد عرصه مدلینگ شد و با درخشش بیرانوند در فوتبال حالا این خانواده مورد توجه رسانه های دنیا قرار گرفته است.

دروازه بان تیم ملی وقتی که نوجوان بوده از روستا به شهر می آید تا به مدرسه برود و جون در شهر خانه ای نداشته به خانه عمویش میرفته و با آنها زندگی میکرده که کم کم عاشق دختر عمویش میشود.

ماجرای ازدواج

همسر او دختر عمویش است که بسیار سخت توانسته با دختر عمویش ازدواج کند.

بیرانوند درباره ازدواجش میگوید که زمانی از روستا برای رفتن به مدرسه به شهر آمد شبها به خانه عمویش میرفت و در آنجا رفته رفته به دختر عمویش علاقمند شد و زمانی به سن 18 سالگی رسید از پدر و مادر خود خواست که به خواستگاری دختر عمویش بروند و او را خواستگاری کنند اما عمویش پاسخ منفی داد.

بیرانوند میگوید البته حق داشتند چون ما از نظرمالی بسیار وضعیت بدی داشتیم و عمویم نمیتوانست دخترش را به من که هیچ پول و شغلی نداشتم بدهد اما در نهایت وقتی قراردادم 80 میلیون شد با ازدواج من موافقت کردند و البته دختر عمویم به من نی علاقمند بود ولی به دلیل مخالفت پدرش نمیتوانست مقاومتی کند.

ازدواج با علیرضا بیرانوند

بیرانوند در برنامه دورهمی به مهران مدیری گفت که خاطره دیگری تعریف می‌کنم شما که مردم را نمی‌خندانی بذارید من آن‌ها را بخندانم. اینبار خاطره‌ای از خواستگاری خود تعریف کرد و توضیح داد: همسرم دختر عموی من است و ما چند بار خواستگاری رفتیم، اما جواب ندادند تا اینکه بعد از سه سال قبول کردند، جالب اینجاست که سال سومی که برای خواستگاری رفتم، قراردادم ۸۰ میلیون شده بود و آن‌ها جواب مثبت دادند و بعضی از فامیل‌ها می‌گویند که به خاطر پول خانواده عمویم راضی شدند، اما این موضوع را قبول ندارم چرا که من همسرم را دوست داشتم.

بیوگرافی علیرضا بیراوند

علیرضا بیرانوند با نام کامل «علیرضا صفر بیرانوند» فرزند مرتضی، متولد ۳۰ شهریور ۱۳۷۱ در خرم‌آباد مرکز استان لرستان است. علیرضا بیرانوند در خانواده‌ای پرجمعیت رشد کرد، خانواده‌ای که از نظر مالی زیر طبقه متوسط محسوب می‌شد و علیرضا به همین دلیل مجبور به ترک تحصیل شد تا کار کند و کمک خرج خانواده باشد. به همین دلیل او مجبور بود تمرین فوتبالش را از پدر مخفی کند و یک بار که پدرش متوجه شد از ترس عصبانیت چند روز به خانه نرفت!