ردپای زن معتاد در ماجرای گم شدن پسر معلول
سرنخ های تیم جنایی در پرونده ناپدید شدن مرد معلول آن ها را به یک زن شیشه ای رساند که مدعی است وی در جریان یک سرقت جان باخته است.
اواخر آذر امسال، زن میانسالی پای در اداره آگاهی گذاشت و از ناپدید شدن پسر معلولش خبر داد. او زمانی که در مقابل افسر اداره 4 پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت، گفت: پسر 46 ساله ام به نام میلاد، معلول است و با ویلچر حرکت میکند. او صبح روز گذشته برای دستفروشی از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. هر چه با تلفن همراهش تماس می گیرم، خاموش است. دوست و آشنا هم خبری از میلاد ندارند و احتمال میدهم برای او اتفاقی افتاده باشد. با شکایت زن میانسال، کارآگاهان پلیس به دستور بازپرس محمدرضا صاحب جمعی تحقیقات برای یافتن میلاد را آغاز کردند. در حالی که تحقیقات ادامه داشت، کارآگاهان با تلفن همراه پسر گمشده تماس گرفتند و مشخص شد که تلفن در اختیار یک مرد افغان است که بلافاصله او بازداشت شد. اما مرد افغانستانی مدعی شد که گوشی تلفن همراه را به مبلغ یک میلیون تومان از پسر جوانی به نام بابک خریده است. با مشخصاتی که وی از بابک داد مأموران هویت وی را به دست آورده و به سراغ این مرد معتاد موادفروش رفتند. بابک در تحقیقات اظهارات عجیبی را مطرح کرد و گفت: گوشی را از فتانه گرفتم، او معتاد به شیشه است و چند روز قبل که برای خرید مواد به پاتوق ما در جنوب تهران آمده بود به جای پول شیشه این گوشی را به من داد. فتانه برایم تعریف کرد که گوشی متعلق به مرد معلولی به نام میلاد بوده است و مدتی قبل به همراه دو نفر از دوستانش میلاد را به باغی در ورامین کشانده بودند تا از او سرقت کنند. طبق گفته فتانه، آن ها گوشی، پول ها و مدارک میلاد را به سرقت بردند اما ناگهان حال میلاد بد شده و فتانه و همدستانش با دیدن این صحنه، او را همانجا رها کرده و رفته اند. با اطلاعاتی که بابک در اختیار مأموران قرار داد، تیم تحقیق به سراغ فتانه رفته و زن جوان را بازداشت کردند. اما زن شیشهای اظهاراتی متفاوت از بابک را مطرح کرد: چندین سال قبل معتاد شدم. شوهرم وقتی متوجه اعتیادم شد خیلی تلاش کرد تا ترک کنم اما بی فایده بود و در نهایت مرا طلاق داد. بعد از جدایی، بی خانمان و مجبور شدم از شهر محل زندگی ام که در شمال کشور بود، راهی پایتخت شوم. زن جوان ادامه داد: از زمانی که به تهران آمدم یا کارتن خوابی می کردم یا شب ها را در پاتوق های مختلف می ماندم تا این که مدتی قبل با میلاد آشنا شدم. مدتی که از دوستی ام گذشته بودم، دو نفر از دوستانم پیشنهاد دادند میلاد را به باغی در ورامین دعوت کنم. من هم با میلاد به باغ رفتم اما دوستانم بدون آن که به من بگویند، به سراغ میلاد رفته و گوشی تلفن همراه و مدارکش را سرقت کردند. در این میان حال میلاد بد شد و ما با اورژانس تماس گرفتیم و محل را ترک کردیم. میلاد حال خوبی نداشت و تصور می کنم که فوت کرده باشد. به دنبال اظهارات فتانه، بازپرس شعبه 6 دادسرای جنایی پایتخت دستور داد کارآگاهان جنایی به باغ مورد نظر بروند. از سویی از مرکز اورژانس تحقیق شود تا چنان چه در آن روز بیماری با مشخصات میلاد پذیرش کرده اند اطلاعات آن را به پلیس بدهند. همچنین از پلیس ورامین و شهرهای اطراف تهران نیز استعلام گردد تا مشخص شود آیا جسدی با مشخصات میلاد کشف شده است.