روزگار سخت پرسپولیس؛ دوران پساگلات
پرسپولیس پس از پنجمین قهرمانی، سال سختی را پشت سر گذاشته است.
خروج ادامه دار ستارههای تعیین کننده و جایگزینی آنها با مهرههای کاملا متوسط، باز و بسته شدن مداوم پنجره نقل و انتقالات در روزهای تعیین کننده نقل و انتقالات و البته رفت و آمد بی پایان مدیران و قصه ی همیشگی بی پولی از جمله بحران هایی است که سرخپوشان را تهدید میکرده است. با این همه تیم تحت امر گل محمدی تا هفته بیست و یکم و علی رغم شکست در آخرین بازی، هم چنان در اندازههای یک قهرمان امتیاز اندوخته است و با این میانگین کسب امتیاز در اکثریت قریب به اتفاق ادوار لیگ قهرمان میشده است. هنوز بیشترین گل زده و با همه ی مشکلات دومین خط دفاع موفق لیگ را در اختیار دارند.
با این حال پس از شش سال تاریخ برای پرسپولیس در حال تکرار شدن است. ارتش سرخ در کورس قهرمانی با رقیب همیشگی قرار دارد و در حساس ترین مقطع فصل در تقابل با یک تیم نفتی و توسط یک سرمربی استقلالی مغلوب میشود. تقریبا مشابه همان رویدادی که در هفته بیست و هشتم لیگ پانزدهم اتفاق داد و جام قهرمانی با تقاضل گل از دستان برانکو افتاد. با این همه در رویکرد جامعه هواداری سرخها تفاوتی معنا دار وجود دارد. در آن سال تیم برانکو علی رغم نشیب و فراز فراوان، دفاع لرزان و در نهایت از دست دادن قهرمانی مورد حمایت ویژه تماشاگران قرار داشت. حمایتی که حتی در لحظه ی از دست رفتن جام و با چشمان گریان هم ادامه یافت و شبی بی نظیر و ماندگار را به آرشیو فرهنگ هواداری ایرانیان اضافه کرد. اما چرا شش سال بعد هواداران ارتش سرخ تا این حد عنان اختیار از کف داده و سرمربی و بازیکنان و تاکتیک موفق ترین سالیان اخیر را هدف شدیدترین انتقادها قرار میدهند؟
بدیهی ست که بخشی از این انتقادهای فزاینده ناشی از جو حاکم بر فضای مجازی است. فضایی که اکثریت آن را نوجوانان و جوانانی در اختیار دارند که هیچ شکست و ناکامی را برای تیم بر نمیتابند و با کمترین لغزشی، اعضای باشگاه را مورد عنایت قرار میدهند. ضمن آنکه رقبا نیز به راحتی میتوانند از فضای ابرآلود مجازی استفاده کرده و بر آتش انتقادها بیافزایند. وقوع کرونا و عدم حضور حقیقی هواداران در ورزشگاهها نیز مزید بر علت شده و بر کارکرد و قدرت فضای مجازی و پیجهای هواداری افزوده است.
با این همه و علی رغم قدرت تاثیرگذاری غیر قابل انکار فضای یاد شده، نکات ظریف دیگری نیز در تغییر و تفاوت رویکرد هواداران موثر به نظر میرسد. به عنوان مثال و در مقام قیاس مربیان خارجی موفق؛ غالبادر ارتباط با هواداران، استفاده از امکانات رسانهای و کنفرانسهای خبری، فوق العاده حرفهای بوده و از این عوامل به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف تیم استفاده میکنند. نکتهای که معمولا در میان مربیان ایرانی تا حدود بسیار زیادی مغفول باقی مانده است. مقایسه ی رویکرد رسانهای برانکو و گل محمدی تفاوتها را تا اندازهای آشکار میکند. برانکو در پرسپولیس با انواع و اقسام مشکلات روبرو بود. مرگ ناگهانی کاپیتان، دو پنجره بسته ی پیاپی، عدم پرداخت به موقع دستمزد و البته کوچ بازیکنان به لیگهای خارجی. معضلاتی که به جز رویداد تلخ درگذشت هادی نوروزی؛ مشابه آن در روزگار گل محمدی نیز کمابیش وجود داشته است. اما وجه تمایز کلیدی در این نکته مهم نهفته است که برانکو معضلات موجود را به بهانهای برای تهیج و اتحاد بازیکنان و هواداران تبدیل کرد. او در کوران مسابقات از گلایههای مالی خودداری کرد و تا جایی که میتوانست مانع اعتراض بازیکنان شد. اوج تاب آوری وی در دوران پنجرههای بسته دیده شد. در واقع بیراه نیست اگر ساخت اسطوره برانکو را حاصل پایداری وی در آن دوران بسیار سخت بدانیم. حاصل رفتار پروفسور به وضوح در شکلگیری تیمی جان سخت و هوادارانی به غایت وفادار قابل رویت بود. نتیجه اما قهرمانی در لیگ و حضور باور نکردنی در فینال آسیا بود. در واقع برانکو تیمی را بسوی فینال هدایت کرد که در گام آخر حتی برای انتخاب یازده بازیکن اصلی هم به وضوح با مشکل روبرو بود. به همین خاطر است که هنوز و احتمالا تا سالهای سال از افسانه ی برانکو به نیکی یاد خواهد شد. به همین دلیل است که مصاحبههای آتشین برانکو و اعتماد به نفسش در دادن وعده قهرمانی در سخت ترین شرایط، هنوز هم در میان طرفداران پرسپولیس دست به دست میشود. قبل از برانکو نیز افشین قطبی با زبان فارسی منحصر بفرد خود و واژه معروف «قلب شیر»، نه تنها دلهای هواداران و اهالی فوتبال را تسخیر کرد، بلکه پس از سالها موفق به قهرمانی پرسپولیس شد.
در مقابل این نمونههای موفق و محبوب؛ یحیی در مواجهه با مشکلات؛ تقریبا از هر فرصتی برای تاختن بر مدیران و بازگویی گلایهها استفاده کرده و حتی برای تحت فشار گذاشتن مدیران بالا دستی استعفا میدهد. کار به جایی رسید که علی پروین هم بر ناله و گلایه بیش از اندازه ی گل محمدی صحه گذاشت. علاوه بر این ها؛ برخلاف برانکو و سایر مربیان محبوب سرخها – در میان قدیمی ترها پروین و در میان موارد جدید تر قطبی و دنیزلی - اساسا شخصیت و خلق و خوب آرام یحیی با سخنان شورانگیز و حماسی بیگانه است. تن صدا و ادبیات وی چنان است که در هنگامه ی بحران، به ندرت اعتماد به نفس را به هواداران - غالبا نوجوان و جوان- القا میکند. به عبارت ساده تر گل محمدی علی رغم محاسنی بسیاری که در کار فنی دارد؛ در دسته ی مربیان کاریزماتیک قرار نمیگیرد. در فصول گذشته گاها برخی نقایص از این دست، توسط مطهری جبران میشد. آقای کمک مربی نشان داده با استفاده از قدرت سخنوری، بهتر میتواند جامعه هواداری را در کنار تیم متحد کند. با این همه مطهری در فصل اخیر بطور کاملا واضحی سکوت کرده است. دلیل هرچه که باشد، قطعا این سکوت بر گسترش شکاف موجود بین تیم و هواداران افزوده است.
هنوز نه بازی، یک دربی و بیست و هفت امتیاز باقی مانده است. طبیعی ست که با روند با ثباتی که استقلال دارد؛ عوض کردن جریان و کسب قهرمانی برای پرسپولیس سخت و دشوارتر از همیشه است. با این همه هنوز هم میتوان تا حدودی آب رفته را به جای بازگرداند و لااقل همانطور که یحیی بعد از ناکامی در آبادان گفت تا لحظه ی آخر برای قهرمانی رقابت کرد. الان آزمون واقعی برای جمله ایست که کادر فنی پرسپولیس و به تبع آن هواداران در یکی دو سال اخیر برای ساکت کردن رقیب استفاده میکردند: « بزرگتر از بهانه هایتان باشید». باید دید آقای گل محمدی و کمک مربی سخنورش و سایرکادر تا چه اندازه به این جمله پایبندند. وقتی صدای واحد، متحد و از آن مهم تر، مطمئنی از تیم به گوش برسد؛ قطعا فضای هواداری تحت تاثیر این اتحاد و اعتماد به نفس؛ لااقل تا پایان فصل از تیم و بازیکنان حمایت خواهد کرد. آنوقت نتیجه هرچه باشد، حتی هواداران کم تجربه تر هم در خواهند یافت که تیم در حد بضاعت و چه بسا بیشتر از توان خود جنگیده و بخاطر این پایداری، شایسته ی تقدیر و حمایت است.