توسعه کرمانشاه نیازمند کار انقلابی و جهادی؛ فرصتهای سرمایهگذاری را از دست ندهیم
حشمت اله سلطانی؛ مدتهای مدیدی است که در کشور و به ویژه استان کرمانشاه که شاید یکی از محرومترین استانها به لحاظ ساختارهای فکری - فرهنگی و اقتصادی باشد، در باره ضرورتهای جذب سرمایهگذار، سرمایهگذاری، تامین امنیت سرمایه و الزامات آن، سخن به میان میآید و هرکسی به اندازه توانایی فکری و علمی و تخصصیاش و یا براساس تجارب شخصیاش، حرفی میزند یا نوشتهای ارایه میدهد.
همهی این گفتهها و نوشتهها و دغدغهها، بیگمان از سر دلسوزی، تعصب نسبت به کشور و استان و حسرت شرایط کنونی و دست یافتن به چرایی ماجراست و قابل تقدیر، اما حرف زدن و ژست علمی گرفتن و چهارتا نظریه از چند اقتصاددان آوردن و عینک تکنوکرات بودن بر روی چشم زدن و یا حتی ادای انقلابی بودن و حزبالهی بودن، مشکلی را حل نمیکند، کما این که طی سالها و دهههای گذشته، دیدیم و دیدید که این طرز برخورد با معضلات، چاره ساز نیست. به راستی، مشکل و مانع این توسعه نایافتگی و درماندگی و درجا زدن، کجاست؟ نگارنده همواره دو مساله را در این مورد خاص؛ بررسی و بر آن ها تاکید کرده است:
نخست: لزوم تغییر نگرش، اندیشه و فرایندهای پردازش مساله که ریشه در تفکر و فرهنگ ضعیف ما دارد
دو دیگر: ضعف شدید مدیریت و تبلیغاتی بودن مدیران واقعا ناتوان و لابیگر که با روشهای مختلف، به میزهای خود چسبیدهاند و رهایش نمیکنند و جامعه از دست آنها، آسایش ندارد.
سه دیگر: برخورد نامتوازن، ضعیف و آب گوشتی رسانهها با مسایل مهم مملکت
این فاکتورها؛ تحت عنوان فاکتورهای اساسی و برخی پارامترهای دیگر، به عنوان دلایل ذی مدخل، مطرح هستند که بارها به آن پرداختهام، اما گویا گوش شنوایی نیست.
مشکل ریشهای ما در استان کرمانشاه؛ ساختارهای فکری، فرهنگی و اجتماعی است و با ساختارهای سیاسی و اقتصادی، پنلها و پیوستارهای مکمل و موثر بر یکدیگر دارند، به عبارت بهتر؛ اگر فکر، فرهنگ و اقتصاد ما مشکل دارد، از زعما و نوابغ و الیتهای مدّعی اندیشه و تخصّص ریشه میگیرد و اگر مردم عامی هم؛ در فقر و فاقه و تنگنای معیشت، دست و پا میزنند، تا حد زیادی باید به نوع نگرش، اندیشه و فرهنگ خود، نگاه کنند. جامعه پویا؛ مردمی پویا، متحرک، اهل کار، همساز، هم افزا، دگرخواه و خرد گرا دارد و براین اساس؛ منافع کلی جامعه را هیچگاه فدای خود خواهیهای خود، نمیکند.
ایندیویدیالیسم یا فردگرایی، تفاوت چندانی با اومانیسم یا اومانیته، یا همان انسان محوری غربی که پایههای لیبرالیسم برآن بناشده ندارد و جالب است بدانیم بسیاری از انسانهای مثلا باسواد همین جامعه؛ با ریشه و صبغه و رنگ و نمای اسلامی و دینی و انقلابی و مذهبی، عملا فردگرایی را ترویج میکنند و خودشان را بر هر چیزی و هرکسی ترجیح میدهند و به همین خاطراست که من بارها گفتهام کسی که در ذات و اندیشه خودش، تکبر امپریالیستی، ریشه دوانیده، چطور از مبارزه با غرب و لیبرالیسم دم میزند؟! اگر بافتار و تکست و زمینه و نهایتا ساختار اندیشه خود را تغییر ندهیم، حق نداریم از توسعه و پیشرفت و استقلال حرف بزنیم! این طرز فکر، طرز تلقی و نوع اندیشه ماست که فرهنگ ما را میسازد. مگر اسلام و قرآن، چه گفته که ما هیچ کدام گوش نمیکنیم و فقط شعار میدهیم: الا ان لیس للانسان الّا ما سعی! اما واقعا این طور است و هریک از ما به اندازه سعی و کوششی که میکنیم، بهره میبریم؟! آیا اندیشه و رفتار و کردار ما، نقض خواسته اسلام و قرآن نیست؟! مگر قرآن نمیگوید: فبشّر عبادی الّذین یستمعون القول، فیتّبعون احسنه؟ کدام یک از ما، در هرجایگاه و نقش اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی، به این توصیه عمل میکنیم؟!
وعبادالرحمن الّذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما: آیا در فرهنگ ما، به این پند گران سنگ، عمل میشود. نمیخواهم در این جا به تحلیل و تفسیر آیات رحمانی بپردازم، که کار و تخصص من هم نیست، اما میخواهم بگویم ما اگر مشکل داریم، ابتدا باید و حتما به درون خودمان، رجوع کنیم و طرز فکر، نحوه برداشت، نگرش و رفتار خود را با تذکّر بزرگان و کتاب آسمانیمان، تطبیق دهیم. زنّار بستن و صلیب به گردن آویختن و دگردیسی مذهبی و فکری و به سمت غرب یا شرق کشیدن، مشکل ما را حل نمی کند، همان طور که سبحه ( تسبیح ) به دست گرفتن و انگشتری به انگشت کردن و روتوش ظاهری، مشکلی را از کسی حل نکرده، بلکه بر انبوه مشکلات، افزوده است. تنگ نظری و حسادت و بخل و حقد و کینه و باخود کلنجار رفتن و به این و آن پریدن و پرخاشگری و تند خویی، خودخواهی و تکبر و خود را همه چیز پنداشتن و دیگران را لجن مال کردن، ریشه در همین اندیشههای فردگرایی و لیبرال مسلکی دارد. یک معجون نامتجانس از فرهنگ شرقی و اندیشههای غربی است و بروز و نمود و رشد و نموّ و گسترش انواع مافیا، از همین نابسامانی فکری، فرهنگی و هویتی، نشات می گیرد که باید قطعا بر روی آن، کار و ترمیم و اصلاح شود.
در این بحبوحه تضادهای فکری و فرهنگی؛ عده ای شیطان صفت هُر هُری مذهب و بیهویت، از سالها پیش، مشق مدیریت کردهاند، درس خلّاقیّتهای نفوذ خواندهاند، مشی باهرکسی پریدن و از هرکسی امتیاز گرفتن را آموختهاند، به قول ما انقلابیهای زمان جنگ که میگفتیم فلانی در روز پاسدار است و در شب، دموکرات( پارتی و حزبی )، در شب بساط عیش و نوش دارند و در روشنای روز، عابد و زاهدند و انقلابی، خدای لابیگری و تملّق و چاپلوسیاند و به هیچ چیز جز خودشان و منافع شان و بقای کرکس گونه و لاشخور مآب شان، عقیده و ایمان ندارند، مع الوصف استاد چرخش و گردش به جهتهای مختلفاند و این داستان غمانگیز مدیریت و مدیرانی است که بر پایه لاابالی گری فرهنگی، شارلاتانیزم و صدالبته ضعف ساختاری فکری و فرهنگی مردم، خزیدهاند و چریدهاند و درّیدهاند و خوردهاند و بردهاند و صفا کردهاند و مردم هم، دنباله روشان بودهاند! براین اساس، حل این معضل پیچیده و کمر شکن هم، برای موضوع سرمایهگذاری و امنیت سرمایه، مهم و کمتر از رفع مشکلات فرهنگی جامعه نیست.
موضوع مهم دیگر؛ ضعف شدید ساختار رسانهای، متولیان امر فرهنگ و رسانه و انجمنهای صنفی رسانهای است. چه کسی یا کسانی و کدامین فرایند و روش رسانهای و فرهنگی سبب شده تا شرایط استان ما تا به این حد، به فضاحت کشیده شود، جز همین مثلا مغزهای نخبه فرهنگی، مدیران فرهنگی، متصدیان آموزش و پرورش، چکیدههای فضایل ملت در مجلس، جز همین رسانههای آب گوشتی و عناصر غیر مرتبط با دانش رسانه و ارتباطات در یک مجموعه کاملا فنی، تخصصی، تجربی و هنری؟! فرهنگ؛ همه چیز یک ملت است، هویت و ماهیت یک جامعه به هم پیوسته است، ریشه درخت اقتصادی و کار و تلاش است. فرهنگ؛ شاخص اندیشه و رفتار یک ملت است. فرهنگ؛ رمان و داستان و شعر و تفسیر و ادبیات و حماسه و محرّک افکار است. فرهنگ؛ کاتالیزور اندیشه به سوی ایده پردازی، خلّاقیّت و نواندیشی و نو پردازی است. لذا مدیر فرهنگی و آموزشی، باید بسیار باهوش، بامطالعه، توانمند در تجزیه و تحلیل مسایل روز، بابصیرت، عمل گرا، انقلابی، بسیجی به معنای واقعی و جهادگر به مفهوم واقعی آن باشد. بی تعارف ما از انتلکتوئل های بی ریشه وطنی کم ضربه نخوردهایم، همان گونه که از تمامیت خواهها و جزم اندیشها و به طور کلی از دگماتیسم بیهویت، ضربه خوردهایم. فرهنگ و آموزش؛ بسیار مهم است و اگر این مساله، حل نشود، هیچ مساله ای حل نخواهد شد. اگر رسانه در اختیار عدّه ای دلّال سخن گو و مجیز گویان مدیران مافیایی و زنجیرهای باشد، که هم اکنون هست، باید فاتحه فرهنگ و رسانه و آینده مردم و توسعه و پیشرفت را خواند.
مخاطبان مقالات من به خوبی میدانند که چقدر از مداهنه و تبلیغات بلاوجه و پشت تریبون رفتن و عکسها و ژست گرفتنهای این گونه مدیران، منزجرم. مدیرانی که همچون نرون و هیتلر و امثالهم، به دنبال استیلای بی چون و چرا بر جغرافیای ذهنی مردم و توپوگرافی اندیشه آنها هستند، نمونهسازی می کنند، نمونه بازی راه میاندازند، با عناصر حاضر در مراکز قدرت، عکسهای یادگاری میگیرند و عکسهای شان را در فضای مجازی و در نشریات میگذارند، اگر یک محیط، مستعد صلوات و اذکار انقلابیگری است، صلوات الله علیهم اجمعین میگویند و به محض این که محیطی را مستعد کف و سوت بدانند، سوت بلبلی هم، میزنند، کف هم میزنند و اگر فضا مساعد باشد، گوشههایی از باباکرم راهم اجرا میکنند که بگویند این؛ یعنی مردمی بودن.
یک مساله اساسی و بسیار مهم که باید در اولویت تمهیدات و مقدمات جذب سرمایهگذار و تامین امنیت سرمایه، قرار بگیرد، پرسپکتیو و نمای یک کلان شهراست که به نظر من؛ کرمانشاه؛ با این وضعیت نمای کلی، آنارشی در فضاسازی، ساختمان سازی و نبود ساختارهای عمرانی، نبود المانهای ویژه یک کلان شهر، نداشتن مراکز و امکانات یک شهر مدرن، از هرنظر سرمایه گریز است. درهیچ شهری از ایران، اوضاع خیابانها، طرز رانندگی، امکانات ترافیکی، آلودگیهای بصری و... بدون تردید، مثل کرمانشاه نیست، با این که ظرفیتهای بهبود و اصلاح معابر و میادین، گذرگاهها و پلهایی که باید جانمایی و ساخته شوند، بالاست. آزاد راه کمربندی غربی و خطوط ریلی باید در گستره استان و به سمت خسروی باشد، وضعیت فرودگاه، وضعیت پایانه مسافربری، لزوم انتقال پزشکان به حومه شهر و ایجاد شهرک پزشکان، لزوم انتقال میدان میوه و ترهبار به خارج از شهر و بسیاری از جابجاییها، تغییر ساختارها، توسعه طرحها و به طور کلی قیافه یک شهر واقعی و مدرن دادن به کرمانشاه، از مهمترین اولویتهای توسعه سرمایهگذاری است، سرمایهگذار، گردشگر و توریست به شهری که حتی چند آبریزگاه و رست روم آبرومند ندارد، چطور پایش را به چنین شهری میگذارد؟! بله؛ بنده قبول دارم که علیرغم همهی این مشکلات، آب و هوای کرمانشاه، ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی کرمانشاه، مناظر طبیعی کرمانشاه، منحصر به فرد است، اما برای توسعه آن، به یک خانه تکانی و یک مدیریت قوی و فهیم، همچنین به عزم ملی، نیازمند است.