تاثیراتفاقات گذشته برشخصیت زندگی امروزی/ حتماً بخوانید
نحوهی برخورد عاطفی ما با رویدادهای مربوط به گذشته، به طور مستقیم بر زندگی فعلی ما تأثیر میگذارد.
از منظر روانشناختی، وضعیت فعلی ما حاصل جمع کل اتفاقات مربوط به گذشته ما است. نحوهی برخورد عاطفی ما با رویدادهای مربوط به گذشته، به طور مستقیم بر زندگی فعلی ما تأثیر میگذارد. هنگامی که ما درونیات خودمان را ارزیابی میکنیم، متوجه وجود احساساتی میشویم که سالها است آنها را همچنان در وجود خودمان حفظ کردهایم و با خودمان حمل میکنیم. در حقیقت در حوزهی خودشناسی کشف چنین احساساتی یک کشف بزرگ و معنادار محسوب میشود، چون پس از آن میتوانیم آن عواملی که الگوهای رفتاری و عاطفی ما را در زندگی شکل میدهند، درک کنیم.
گاهی اوقات زمانی که این احساسات ناسالم را برای مدت طولانی در وجود خودمان حفظ میکنیم و آنها را رها نمیکنیم، به لحاظ جسمی و روانی مشکلاتی را تجربه میکنیم. در واقع ریشهی برخی از مشکلات و دردهای جسمی ما همین احساسات ناسالم مربوط به گذشته است که هنوز در وجود ما جریان دارند.
در برخی موارد وجود اینچنین احساساتی باعث ایجاد احساس سفتی در گلو، مشکلات گوارشی و یا درد در ناحیه پشت و کمر ما میشود. اما وقتی به آن احساسات گوش میدهیم، متوجه میشویم که مشکل اصلی در کجا نهفته است و توانمان را صرف برطرف کردن آن میکنیم.
در تمام جوانب مختلف زندگی، عواطف و احساسات ما سیستم هدایت ذاتی ما محسوب میشود و بر خلاف تصور قالب، منطق نقش چندانی در تصمیمگیریهای انسانی بازی نمیکند. همهی احساسات ما ارزشمند، مهم و حیاتی هستند. آنها به ما کمک میکنند و ما را راهنمایی میکنند تا نیازهایمان را برای تجربه کردن یک زندگی سالم، شاد و پربار بشناسیم و برآورده کنیم.
در واقع همین نکته است که وجود عواطف و احساسات را برای ما لازم و حیاتی میکند! با این حال، ما در دنیایی زندگی میکنیم که اغلب افراد وجود احساسات و عواطف را بد میداند و به طور معمول به ما داروهایی داده میشود تا به اصطلاح احساسات و عواطف بد را خنثی کنیم. این داروها ممکن است به طور موقت به ما کمک کنند، اما هیچگاه نمیتوانند نیازهای عاطفی ما را درمان کنند.
در واقع وقتی که ما در سنین رشد هستیم، هنوز توانایی شناختی لازم برای درک عواطف و احساسات خود را نداریم و اغلب نمیدانیم برای برآورده کردن و ارضای نیازهای عاطفی خود به روشی سالم و سازنده چه اقداماتی باید انجام دهیم.
بنابراین، چه عمدی چه به صورت ناخواسته، احساساتی که برآورده نشده، به صورت حلوفصل نشده و ارضا نشده در وجود ما باقی میمانند. اما بعدها همین احساساتی که آنها را نادیده گرفتیم یا حواسمان را از آنها پرت کردیم، به اشکال مختلف برای ما پیامهایی را مخابره میکنند و در قالب بیماریهای جسمی یا اختلالات روحی روانی نمود پیدا میکنند.
به بررسی تأثیرات مختلف گذشته انسان بر شخصیت و زندگی او در زمان حال میپردازیم. با ما همراه باشید.
گذشته
گذشته پایه و اساس ما است، بستری که به جامعهای باثبات اجازه میدهد وجود داشته باشد، در گذشته است که میتوانیم قهرمانان خود را ببینیم، کسانی که اقداماتی بزرگ انجام دادهاند. در گذشته ما شکستها و پیروزیها و دوستان و دشمنان خود را میبینیم.
اساساً ما در حال تجربه مجدد یا زندگی مجدد گذشتهی خود هستیم.
گذشته به افراد حال و آینده اجازه میدهد بدون تحمل کردن اتفاقات سخت، درسهای باارزشی را بیاموزند. ما میتوانیم ببینیم که در گذشته دیگران چگونه با رویدادهای مختلف کنار آمدند، میتوانیم ببینیم که دیگران چگونه از دوران سختی جان سالم به در بردهاند.
گذشته به ما شجاعت میدهد و از ما محافظت میکند. ما نه تنها میتوانیم فداکاریهایی را که در گذشته برای ما انجام شده است ببینیم، بلکه میتوانیم از آن برای محافظت از خودمان در حال حاضر و در آینده استفاده کنیم. این موهبتی است که اجدادمان به ما دادهاند، موهبتی بزرگ.
حال
زمان حال، اینجا و اکنون است، مکانی که ما در محور زمان روی آن زندگی میکنیم، اما زمان حال مکانی است که دائماً در حال حرکت است و بی ثباتترین وضعیت دنیا است. هرگز از حرکت باز نمیایستد و تمام زندگی ما در آن جریان دارد.
همهی ما گذشتهای داریم که دیگر در آن زندگی نمیکنیم، گذشتهی ما گذشته است؛ اما همیشه بر ما تأثیر میگذارد. ما نه در گذشته زندگی میکنیم و نه در آینده، زمان حال هم که زودگذرتر از هر دوی اینها است.
با این حال، حال به اندازهی گذشته و آینده مهم است؛ زیرا بدون آن گذشته هیچ معنایی ندارد و آینده هم هرگز فرا نخواهد رسید. حال ما روزی به زودی گذشته ما خواهد شد و حال تصمیم میگیرد که آینده چگونه رقم خواهد خورد. البته نه تنها ما در زمان حال زندگی میکنیم، بلکه همه کسانی که میشناسیم نیز در این زمان زندگی میکنند، و بسیار مهم است که تلاش کنیم تا زمان حال را تا حد امکان قابل زندگی کنیم.
آینده
آینده جایی است که همه ما امیدواریم به آنجا برسیم، حتی اگر آن زمان، همین اکنون باشد. آینده محل امید و ناامیدی است. ما به آیندهای بهتر امیدواریم، جایی که به ما احترام گذاشته شود و به چیزهایی که معتقدیم نیز احترام گذاشته شود.
اما البته ما هم با این ترس زندگی میکنیم که هیچ کدام از این چیزها محقق نشود. از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، در امور خارجی و امنیت ملی و البته شخصی، آینده فقط مکانی برای رخ دادن رویدادهای آینده نیست، بلکه مکانی است که میخواهیم کسانی که بعد از ما میآیند نیز به آینده خود ایمان داشته باشند.
اما ما به جهانی بدون دردسر امیدوار نیستیم؛ زیرا این یک دیدگاه واقعبینانه نیست. امید به آیندهای بهتر یک چیز است زیرا ممکن است، اما امید به آیندهای بدون مشکل برای آن امکانپذیر نیست.
طنین عواطف
همهی احساسات انرژی در حال حرکت هستند. احساسات بخش پیچیدهای از انسان بودن است و ما همیشه انرژی این احساسات و عواطف را در طول زندگی خود تجربه میکنیم. مشکل زمانی آغاز میشود که این انرژی احساسی دیگر به راحتی و آزادانه در ما جریان نمییابد و در عوض در درون ما در گوشهای دنج و تاریک به دام میافتد و چرخهی عواطف ما به هم میریزد.
فیزیک بیان میکند که همه چیز در زندگی با فرکانس خاصی ارتعاش میکند. وقتی دو چیز فرکانس مشابهی دارند و یکی فعال میشود یا شروع به ارتعاش میکند، باعث طنین یا ارتعاش دیگری میشود. برای مثال، فرض کنید دو گیتار به شکل یکسان کوک شدهاند و در روبروی یکدیگر قرار گرفتهاند. اگر سیم C یکی از گیتارها فعال باشد، سیم C گیتار دیگر نیز فعال میشود. آنها به دلیل پدیدهی تشدید آکوستیک با هم ارتعاش خواهند کرد.
پدیدهی «طنین عاطفی» نیز از همین اصل پیروی میکند. ما خاطرات، افکار، عواطف و احساسات خود را در سلولهای بدن خود ذخیره میکنیم. هنگامی که یک موقعیت، حادثه یا رویداد در زندگی کنونی ما با یک موقعیت، حادثه یا رویداد مربوط به گذشته هم طنین شود، ما فوراً با یک فلاش بک عاطفی پنهان مواجه میشویم. یعنی آن خاطرات، افکار، عواطف و احساسات ذخیره شدهی خاص دوباره انرژی میگیرند و در زمان حال ما طنینانداز میشوند. اساساً ما در حال تجربه مجدد یا زندگی مجدد گذشته خود هستیم.
مشکل زمانی رخ میدهد که خاطرات ذخیره شدهی ما مملو از عواطف و احساسات ناخوشایند باشد. در این صورت، اگر یک موقعیت، حادثه یا رویداد کنونی، اگرچه از نظر محتوا متفاوت باشد، اما باز هم با خاطرهی ناخوشایند گذشته هم طنین میشود.
درست مثل اینکه یک زخم التیام نیافته را دوباره دستکاری کنیم و آن را وادار به خونریزی مجدد کنیم؛ این کار مانند پاشیدن نمک روی زخم، باعث ایجاد احساس درد و سوزش میشود. در واقع با گذشت زمان، یک زخم التیام نیافته هر روز عفونیتر و بدخیمتر میشود، زیرا مدام در زندگی کنونی ما ارتعاش پیدا میکند و باعث میشود که حتی کوچکترین مشکلات مشابه از کنترل ما خارج شوند.
فرآیند هیپنوتیزم درمانی یا روانکاوی به ما این توانایی را میدهد که انرژی عاطفی به دام افتاده و نهفته در لایههای پنهان وجودمان را کشف کنیم. سپس این فرصت را برای ما فراهم میکند تا بار احساسی ضعیف کننده حافظه را حل کنیم و به انرژی احساسی اجازه دهیم دوباره به راحتی و آزادانه در ما جریان یابد.
هنگامی که خود را از لنگرهای احساسی گذشته خود رها میکنیم، میتوانیم آزادانه کشتی زندگیمان را هدایت کنیم و در زمان حال به راحتی زندگی کنیم. دیگر طوری زندگی نمیکنیم که انگار آتشفشانی در درون ما وجود دارد که با کوچکترین ناراحتی آماده انفجار است. در واقع ما کنترل زندگی خود را پس میگیریم.
تجربیات مربوط به گذشته چیست؟
تجربیات مربوط به گذشته چیزهایی هستند که زندگی ما را تا این لحظه ساختهاند. آنها رویدادهای مثبت و منفی هستند. آنها همان کارهایی هستند که ما هر روز انجام دادهایم و در ما ریشه دواندهاند. آنها برای خوشبختی و رفاه ما اهمیت حیاتی دارند. ما باید آنها را درک کنیم و از تأثیر آنها بر سیر اتفاقات زمان حال مطلع شویم، برای داشتن یک زندگی شاد و رضایتبخش، این بعد از خودشناسی ضروری است.
چگونه تجربیات گذشته شخصیت ما را شکل میدهد
حقیقت ساده است؛ گذشتهی ما شخصیتی که امروز داریم را شکل داده است؛ چه خوب و چه بد. نحوه نگرش ما به تجربیات گذشته، هم آگاهانه و هم ناخودآگاه نیز نحوهی برخورد ما به زندگی را شکل میدهد.
در واقع گذشته میتوانند تأثیر عمیقی بر بسیاری از جنبههای مختلف زندگی ما داشته باشند از جمله:
شخصیت ما؛ اتفاقات مربوط به گذشتهی ما شخصیت امروز ما را شکل داده است.
انسانها بردهی عادت هستند؛ کاری که ما هر روز انجام میدهیم کمکم شبیه یک برنامه خودکار میشود، پاسخهای احساسی ما به آن نیز از همین الگوی عادتپذیری تبعیت میکنند.
بر نحوهی برخورد ما با موقعیتهای مختلف و اینکه چقدر خوب (یا بد) میتوانیم موقعیتها را مدیریت کنیم، تأثیر میگذارد
در برخورد با رویدادهای خاص (استرسزا یا مثبت) هورمونها و مواد شیمیایی خاصی در بدن ما ترشح میشوند، به این معنی که اگر بدن ما قبلاً آن حادثه را تجربه کرده باشیم، در حالت آمادهباش قرار میگیریم تا همان پاسخ را تکرار کنیم.
ذهن و بدن ما سادهترین الگوها را برای انجام هر کاری پیدا میکند. اما انتخاب راحتترین الگو برای پیروی، غالباً بر اساس تجربیات گذشته شکل میگیرد.
اکثریت مردم احساس خود را بر مبنای تجربیات گذشته شکل میدهند و داستانهای منفی مربوط به آینده را برای خود بازگو میکنند.
پیشبینی مداوم سناریوهای منفی به این معنی است که بدن ما همیشه در حالت آمادهباش است و همیشه تحت استرس و فشار قرار دارد.
روابط و تجربیات گذشته با خانواده، دوستان و عزیزان تأثیر زیادی بر شخصیت امروزی ما دارد. اگر همیشه به نحوی خاص با ما رفتار شده باشد، در نهایت به آن شخص تبدیل میشویم.
رفتارها و تجربیات روتین مانند برنامهای میشود که ما هر روز آن را دنبال میکنیم. افراد استفاده از ذهن خود را متوقف میکنند و در چرخههای مداوم فرآیند تصمیمگیری احساسی گرفتار میشوند.
برای تجربه کردن یک زندگی اصیل این چرخه را باید متوقف کنید