جهان شهر شدن کرمانشاه؛ از روءیا تا واقعیت
آیا کرمانشاه میتواند جهان شهر باشد یا تنها یک رویا است .
بدون مطایبه و کاملاً جدی؛ بایستی گفت که آرزوی جهان شهر شدن، بد نیست و ممکن است دست یافتنی باشد، اما برای جهان شهر شدن بایستی الزامات آن رعایت شود.
گلوبالیزم را اگر جهان وطنی تصور کنیم که مورد مناقشه اهل اندیشه است؛ جهان شهر شدن را بایستی در ردیف پدیده ای همچون گلوبالیزم تفسیر کرد، اما این سخن یک اما و اگر بزرگ دارد.
یک شهر؛ هنگامی جهان شهر میشود که پیش از آن یک دولت- شهر باشد که سازوکارهای دولت- شهر بودن در کشور ما مطابق با نظام سیاسی موجود، خلاف سانترالیزم است و آن چه که مخالف با سانترالیزم باشد، قطعا خلاف نظم بروکراتیک چنین نظامی است.
مثلا در هند؛ که چیزی شبیه به فدرالیزم یا اتحادیهی یکپارچه است؛ علاوه بر رییس جمهور و نخست وزیر، برای هر ایالت، یک سر وزیر ایالتی یا نخست وزیر محلی وجود دارد که مسئول رتق و فتق همهی امور؛ از سازمان گسترده شهرداری گرفته تا تامین اجتماعی، امور فرهنگی، مسایل تولیدی و توزیعی، انتخابات حزبی، فرمانداریها، حمل و نقل، بهداشت و درمان، شاخصهای رفاه، مالیات و درآمدهای مالیاتی، بودجهی مستقل، تبادلات تجاری، امور علمی و آموزشی، امور تکنیکال و صنعتی و هرآن چه که به یک ایالت ( مجموعهی شهرها ) را مدیریت میکند.
جهان شهر شدن به مفهوم منطقهای و اقلیمی و بولد کردن نقاط قوت ( اگر چنین نقاطی وجود داشته باشد) براساس ادبیات تطبیقی و مقایسهای، نمیتواند کار درستی باشد، زیرا مقایسه در جهان کنونی بنا به دلایل تجارب زیسته، امری بیهوده است و نهایتا به الگو برداریهای محدود، منجر میشود.
خلاقیت و ابتکار، خود ارتقایی، توسعهی فکری و فرهنگی، توسعه همه جانبه منابع انسانی؛ زیر ساخت الگو پذیری و الگو شدن است. زیبایی و زیبا شناختی را باید زیباشناسان، معماران مجرب، مهندسان فرهنگی، طرح های زیربنایی، مگاپروژه ها، خطوط ریلی و هوایی، زیرساخت های تولیدی و بسیاری از مسایل مرتبط، به عنوان مولفه های قدرت سیاسی و اجتماعی، تامین و ارایه نمایند.