//
کد خبر: 362385

قطع کردن انگشت همکار به دلیل سرکوفت به خاطر شکست عشقی

پسر جوان می‌گوید سرکوفت‌هایی که به‌ خاطر شکست عشقی تحمل کرد باعث شد با همکارش درگیر شود و انگشت او را قطع کند.

پژمان کارگر یک کبابی است. او متهم است در یک درگیری با وارد کردن ضربه‌ای به دست کارگر دیگری باعث قطع شدن انگشت او شده است. کارگر شاکی درخواست قصاص کرده؛ درخواستی که البته پزشکی قانونی آن را قابل اجرا ندانسته است و حالا پژمان باید دیه بپردازد اما نتوانسته مبلغ دیه را هم تامین کند.

*چند سال است در زندان هستی؟

حدود سه سال. از وقتی درگیر شدم در زندان هستم.

*چرا درگیر شدی؟

فحش ناموسی داد من هم دعوا کردم.

*دعوا بر سر چه بود؟

دختری که دوستش داشتم ترکم کرد. پسری که کارگر کبابی بود سر این موضوع مدام به من کنایه می‌زد. من هم ناراحت شدم و دعوا کردیم که انگشتش قطع شد.

*با چه زدی که انگشتش قطع شد؟

با چاقو. داشتم پیاز پوست می‌کندم که دعوا کردیم و من هم با همان چاقو زدم.

*خانواده داری؟

بله، پدر و مادر دارم. پدرم رفتگر بود. مادرم هم خانه‌دار. سه برادر دارم که ازدواج کرده‌اند.

*خانواده‌ات حاضرند کمکت کنند؟

چیزی ندارند که کمک کنند. وقتی به پرداخت دیه محکوم شدم خوشحال شدم اما بعد دیدم واقعاً پولی ندارم بدهم. حالا اگر دادگاه اعسار من را قبول کند پدر و برادرانم قبول کرده‌اند پیش‌قسط را بدهند تا آزاد شوم، بعد خودم کار کنم و قسط‌ها را بدهم.

*در زندان چطور روزگار می‌گذرانی؟

بیشتر وقتم را کار می‌کنم. بیشتر در کارگاه تراشکاری هستم. تراشکار حرفه‌ای شدم و مدرک هم گرفتم. حالا خودم دارم به زندانی‌های دیگر یاد می‌دهم. اگر از زندان آزاد شوم با تراشکاری می‌توانم پول دیه را بدهم.

*آیا این سال‌ها برایت عبرت شده تا دوباره دعوا نکنی؟

وقتی متوجه شدم ممکن است قصاص شوم خیلی ترسیدم. نذر و نیاز کردم و قول دادم اگر به خیر بگذرد به چند نیازمند کمک کنم. خدا نذرم را قبول کرد. حالا می‌خواهم بعد از آزادی به چند آدم بدبخت کمک کنم. خودم هم قول داده‌ام دیگر عصبانی نشوم و خودم را کنترل کنم.