افشاگری شیخ دیاباته علیه استقلال/ درب منزلم را شکستند، چمدانها و کفشهایم را بیرون انداختند
شیخ دیاباته مهاجم اهل کشور مالی که به تیم پرسپولیس پیوسته است دوران عجیبی را در استقلال تجربه کرد و علیه اقدامات عجیب مدیران باشگاه سابق خود افشاگری کرد.
شیخ دیاباته روز گذشته وارد تهران شد و امروز جمعه هم قراردادش را به صورت رسمی با پرسپولیس امضا کرد. دیاباته ۳۴ ساله قرار است در کنار «یورگن لوکادیا»، حامد پاکدل و مهدی عبدی تشکیل دهنده خط حمله پرسپولیس در بازیهای باقیمانده لیگ باشد.
این مهاجم مالیایی، در حالی به پرسپولیس پیوست که سابقه آقای گلی با استقلال را در لیگ برتر ایران دارد. او بعد از حضور پرفراز و نشیب در استقلال، فصل گذشته به الغرافه قطر رفت و مجدداً تصمیم به بازگشت به ایران گرفت.
دیاباته بعد از جدایی از استقلال در دو مقطع، اظهاراتی را در خصوص دوران حضورش در این تیم بر زبان آورد که شوکه کننده بود. او به صراحت دلخوری اش از مدیران استقلال را علنی کرد و ابتدا در شهریور ماه ۱۴۰۰ گفت: «هنوز کفش طلا را نگرفتم و این موضوع قلبم را به درد آورد. چیزی که من را اذیت میکند این است که هیچکس در استقلال و مدیران به سمت من نیامدند و بگویند که شیخ تو لایق جایزه هستی. هواداران جنگیدند تا من جایزهام را بگیرم. هواداران از جانب من جنگیدند و من نمیخواستم بگویم که چقدر غمگین هستم. آن کفش طلا متعلق به من بود.»
نکته کلیدی حضور دیاباته در پرسپولیس در همین مصاحبه بر زبان شیخ جاری شد. او در پاسخ به این سئوال که آیا اگر پرسپولیس به او پیشنهادی بدهد قبول میکند؟ گفت: «نمیتوانم بگویم نه. من علیه پرسپولیس موضعی ندارم. من هوادار نیستم و بازیکن فوتبالم. هر جا توپ و زمین فوتبال باشد من میتوانم حضور داشته باشم.»
هنوز یک سال از انجام این مصاحبه نگذشته است که دیاباته حالا خودش را در لباس رقیب استقلال می بیند و با پیراهن سرخ، برای کسب عنوان قهرمانی و احتمالاً برای کسب عنوان آقای گلی رقابت خواهد کرد.
او سه ماه بعد از آن، دیاباته در یک گفتگوی تلویزیونی شرکت کرد و ابعاد عجیبی از اتفاقاتی که در استقلال برایش رخ داد را فاش کرد. دیاباته در پاسخ به این سئوال که چرا در سال آخر حضورش در استقلال دچار افت محسوسی شد، گفت: «وقتی فصل تمام شد، همه بازیکنان رفتند و من هم به فرانسه رفتم. قبل از اینکه به ایران برگردم، مدیران استقلال به آپارتمان من در ایران رفتند، درب منزلم را شکستند، لباسهایم را برداشتند، چمدانها و کفشهایم را بیرون انداختند.»