شکایت دختر جوان از دوست پسرش؛ بیهوشم کرد و به من تجاوز کرد
پسر مورد علاقهام گفته بود میخواهد من را به خواهرش معرفی کند، من هم حرفش را باور کردم. نشستم که مهمانها بیایند، برایم نوشیدنی آورد. من هم خوردم و بعد دیگر نفهمیدم چه شد!
سارینا مدعی است پسری که به او اعتماد کرده بود با خوراندن مادهای مسموم او را بیهوش کرده و آزارش داده است. سارینا این ادعا را در حالی مطرح میکند که پسر جوان به نام ساسان آن را رد کرده و میگوید سارینا دروغگوست! این دختر از آنچه بر او گذشته است میگوید.
*چطور با ساسان آشنا شدی؟
در یک مهمانی با هم آشنا شدیم، تولد یکی از دوستانم بود من هم دعوت بودم، آنجا با ساسان آشنا شدم.
*خیلی وقت بود او را میشناختی؟
نه زمان زیادی نبود. در مهمانی چند عکس با هم گرفتیم، دوستم عکسها را در اینستاگرام بارگذاری کرد و آدرس صفحه من را هم نوشته بود، ساسان به من پیام داد و اینطوری بود که با هم آشنا شدیم.
*ساسان مدعی است تو خودت به خانه او رفتی، درست است؟
۶ ماه بود با هم دوست شده بودیم، ساسان سعی میکرد خودش را آدم درست و حسابی نشان دهد، من هم باورش کرده بودم تا اینکه یک روز به من گفت در خانهشان مهمانی گرفته است، من هم فکر کردم وقتی چند نفر هستیم چه اشکالی دارد بروم. از دوستم پرسیدم او هم دعوت است گفت نه. به ساسان گفتم چه کسانی دعوت هستند گفت دوستان نزدیک خودش و خواهرش را دعوت کرده و میخواهد جمع خودمانی باشد. وقتی من به مهمانی رفتم در کمال تعجب دیدم هیچکس نیست.
*وقتی فهمیدی کسی نیست چرا از خانه خارج نشدی؟
ساسان به من گفت هنوز مهمانها نرسیدهاند و زود میرسند. به من گفت بنشینم خواهرش هم میآید. در واقع به من گفته بود میخواهد من را به خواهرش معرفی کند، من هم حرفش را باور کردم. نشستم که مهمانها بیایند، برایم نوشیدنی آورد. من هم خوردم و بعد دیگر نفهمیدم چه شد!
*یعنی بیهوش شدی؟
بله. اصلاً نفهمیدم چه شد، وقتی به هوش آمدم دیدم به من تعرض شده است. عصبانی شدم و به ساسان گفتم که شکایت میکنم، او گفت از من فیلم گرفته و اگر شکایت کنم آن را پخش میکند.
*پزشکی قانونی ادعای تو را تایید کرده؟
وقتی به پزشکی قانونی رفتم دیگر خیلی دیر شده بود. من اول ترسیدم، یک هفته بعد تصمیم گرفتم شکایت کنم. وقتی رفتم گفتند اثری نمانده است.
*فیلمی از ساسان کشف نشده است؟
نمیدانم چرا فیلم نیست، شاید به من دروغ گفته بود که فیلم گرفته است.
*اگر ساسان محکوم نشود چه؟
من دروغ نمیگویم، ساسان اول به من وعده ازدواج داد بعد تهدید کرد و حالا میگوید از من شکایت میکند ولی خودش قبول دارد با من رابطه داشته، حرفش این است که بهزور نبوده در حالی که واقعاً بهزور بود؛ من بیهوش بودم.
*خانوادهات میدانند چه اتفاقی افتاده است؟
خانوادهام در شهرستان هستند. من در تهران هستم و درس میخوانم، آنها نمیدانند چه شده است. من هم تصمیم ندارم بگویم چون پدرم خیلی ناراحت میشود، آبرویم میرود. قصد ندارم چیزی بگویم. البته تحمل این شرایط برایم سخت است، باید از یک روانشناس کمک بگیرم.