//
کد خبر: 370618

اگر به عشقم می‌رسیدم، مجرم نمی‌شدم

پسر جوان از تاثیر طلاق والدین و شکست عشقی خودش در گرایش به جرم می‌گوید.

سینا دو سال است که در زندان است. او را به جرم حمل مواد مخدر بازداشت کردند و حالا مشخص شده او در یک باند سرقت هم عضویت داشته است. سینا از زندگی‌اش و اینکه چرا تبهکار شد، می‌گوید.

*چند ساله بودی که اولین جرم را مرتکب شدی؟

درست یادم نیست ۱۴ ساله ۱۵ ساله بودم.

*چه جرمی بود؟

از کیف صاحبکارم دزدی کردم. او هم من را به پلیس تحویل داد.

*بار اول بود؟

نه، قبلاً هم دزدی کرده بودم. چند بار به من تذکر داد بعد دیگر عصبانی شد و شکایت کرد.

*چرا دزدی می‌کردی؟

پول لازم داشتم. حقوقی که می‌گرفتم کم بود.

*مگر پدر و مادر نداری؟ خرجی تو را چه کسی می‌داد؟

پدر و مادرم از هم جدا شده بودند. پدرم سه بار ازدواج کرده بود من از زن دومش بودم. مادرم هم بعد از جدایی با مرد دیگری ازدواج کرد و رفت. من با پدرم بودم. زن سوم را که گرفت با او هم نساخت هر روز کتک‌کاری داشتند. زن می‌گفت باید بچه‌هایت را بیرون کنی پدرم قبول نمی‌کرد.

*چند ساله بودی که مادرت جدا شد؟

دو ساله بودم چیزی از مادرم یادم نمی‌آید من را خواهرم بزرگ می‌کرد. او ۱۰ سال از من بزرگ‌تر است. او مثل مادر من است خیلی زن خوبی است.

*خواهرت حالا کجاست؟

ازدواج کرده، شوهرش قصاب است. آدم خوبی است. خواهرم به ملاقاتم می‌آید.

*دفعات بعد چرا بازداشت شدی؟

یک مدتی معتاد بودم شیشه می‌کشیدم و همین هم باعث می‌شد که مواد بفروشم و چندباری بابت آن دستگیر شدم.

*حالا تو را از زندان به خاطر سرقت آورده‌اند. پس سرقت هم می‌کردی؟

من دو سال گذشته در زندان بودم. این باند را تازه گرفتند البته چند نفر از آنها دوست من هستند. می‌گویند پرونده جدیدم به خاطر سرقت‌های قبلی بوده.

*پس قبلاً سرقت هم می‌کردی؟

بله چندباری سرقت کردم اما من از خانه مردم سرقت نمی‌کردم، قالپاق و این چیزها می‌دزدیدم برای اینکه بتوانم مواد تهیه کنم. در زندان مواد را ترک کردم.

*چند فقره سرقت کردی؟

من نمی‌دانم اینها چه اعتراف کردند ولی من اعترافاتشان را قبول ندارم.

*زن و بچه هم داری؟

ندارم. عاشق خواهر شوهرخواهرم بودم به من ندادند، گفتند تو معتادی ولی من عاشق آن دختر بودم.

*تو اعتیاد داشتی خودت فکر می‌کنی باید موافقت می‌کردند؟

اگر موافقت می‌کردند من اعتیاد را ترک می‌کردم و حالا زندان نبودم.

*آن دختر هم تو را دوست داشت؟

بله، خیلی دوست داشت ولی برادرش اجازه نداد. او هم مقاومت نکرد و با فرد دیگری ازدواج کرد.

*می‌دانی بابت این سرقت‌های جدید هم ممکن است محکوم شوی.

من که قبول ندارم. این سرقت‌ها کار من نبوده اما من بعد از لیدا دیگر دوست ندارم زندگی کنم.