کشته شدن دختر خائن توسط دوست پسرش در خیابان!
پسرجوان در وسط خیابان دوست دخترش را به قتل رساند.
وقتی آن دختر به کف آسفالت خیابان سقوط کرد فکر نمی کردم جان خود را از دست داده باشد اما وقتی بر بالین خون آلود او رسیدم از شدت ترس ...
اینها بخشی از اظهارات جوان 21 سالهای بود که در اسفند سال 95 و به اتهام قتل عمد دستگیر شد. او هنگام بازسازی صحنه مرگ دختر جوان به قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) گفت: حدود پنج ماه قبل با دختری در شبکه اجتماعی تلگرام آشنا شدم ارتباط پیامکی ما خیلی زود جدی شد و به ارتباط خیابانی کشید.
حالا دیگر من و «ف» مدام به صورت تلفنی با یکدیگر صحبت می کردیم یا در مکان های مختلف قرار دیدارهای حضوری می گذاشتیم. آرام آرام به او علاقه مند شدم به طوری که با هر بهانه ای با او تماس می گرفتم یا پیامک بازی می کردم تا این که روزی «ف» جمله ای گفت که روح و روانم را به هم ریخت.
خشم و عصبانیت سراسر وجودم را فرا گرفت اما به گونه ای وانمود کردم که انگار این جمله او برایم اهمیتی ندارد.
آن روز «ف» به من گفت: با پسر دیگری در فضای مجازی آشنا شده و با او در اطراف میدان خیام مشهد قرار ملاقات دارد. او سپس از من خواست تا او را با موتورسیکلت به محل قرارش برسانم و بعد به منزلشان بازگردانم اگرچه او را به محل قرار نبردم اما این جمله او افکارم را به هم ریخته بود و مدام با خودم درگیر بودم تا این که سوار موتورسیکلت شدم و در همان ساعت به محل قرار آن ها رفتم وقتی «ف» را با یک پسر جوان دیگر دیدم احساس کردم مورد تمسخر قرار گرفته و تحقیر شده ام دیگر نمی توانستم این صحنه را تحمل کنم به همین دلیل با آن پسر جوان به مشاجره لفظی پرداختم و برایش شاخ و شانه کشیدم بعد از این ماجرا بود که من هم برای تحقیر آن پسر جوان «ف» را سوار موتورسیکلت کردم و از مسیر بزرگراه به سمت بولوار آزادی به راه افتادم اما در مسیر احساس می کردم آن جوان پرایدسوار مرا تعقیب می کند اگرچه بعد از میدان شهید فهمیده دیگر آن پراید مشکوک را ندیدم اما همچنان افکارم درگیر این ماجرا بود و با سرعت ویراژ می دادم زمانی که به یکی از پیچ های میدان قائم (عج) رسیدم دوباره سرم را به عقب چرخاندم تا مطمئن شوم آن پسر جوان مرا تعقیب نمی کند ولی در یک لحظه پایم با جدول میانی کنار گذر برخورد کرد و کنترل موتورسیکلت از دستم خارج شد هنوز در حال تلوتلو خوردن بودم که «ف» از ترک موتورسیکلت به کف آسفالت خیابان سقوط کرد و من هم به همراه موتورسیکلت واژگون شدم و به شدت آسیب دیدم در یک لحظه چشمم به آن دختر جوان افتاد که روی آسفالت وسط خیابان افتاده بود سراسیمه و هراسان خودم را به بالین خون آلود او رساندم و با دست تکانش دادم ولی او هیچ پاسخی نداد و عکس العملی نداشت.
از ترس این که او مرده باشد سوار موتورسیکلت شدم و پا به فرار گذاشتم وقتی فهمیدم «ف» بر اثر سقوط از موتورسیکلت جان باخته است می دانستم دیر یا زود پلیس به سراغم می آید به همین دلیل در رفت و آمدهایم مراقب بودم تا به چنگ پلیس نیفتم اما حدود 40 روز بعد از این حادثه بود که ناگهان در محاصره کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفتم و دستگیر شدم ...
روز گذشته سرگذشت عبرت آموز یکی از سارقان حرفه ای مشهد منتشر شد که سرکرده شبکه «تبهکاران شب» بود. او در بیان سرگذشت خود به دختر جوانی اشاره کرد که پس از یک سال آشنایی به او خیانت کرده و با پسر دیگری دوست شده است.
دزد معروف به مجید جیغی مدعی شد آن دختر مدتی بعد به دلیل سقوط از موتورسیکلت آن پسر جوان جان خود را از دست داد و ...