مرگ مشکوک مرد جوان/عشق دوران مجردی زن، جان شوهرش را گرفت!+جزییات
عشق دوران مجردی زن و مرد جوان بعد از ملاقات دوباره شعله کشید و منجر به قتل شوهر زن شد. حالا دو متهم پای میز محاکمه رفتهاند.
تهمان که در دوران مجردی با هم ارتباط داشتند هر کدام به صورت جداگانه ازدواج کردند، اما دیدار دوباره آنها در تهران یک بار دیگر شعلههای عشق را بینشان روشن کرد.
مرگ مشکوک
سال ۹۷ همسر مردی به نام حمید به پلیس گفت شوهرش گم شده است. این زن مدعی شد همسرش بعد از اینکه از خانه خارج شد و سر کار رفت، دیگر به تماسهایش جواب نداد.
پلیس در حالی تحقیقات خود را آغاز کرده بود که شهروندان خبر دادند در میان نخالههای ساختمانی جسدی پیدا کردهاند. شواهد نشان میداد جسد متعلق به مردی با مشخصات حمید است. با توجه به اینکه جسد لباسی به تن نداشت به احتمال فراوان در محل دیگر کشته و سپس جسدش عمدی زیر نخالههای ساختمانی مدفون شده بود.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و تلاش برای افشای راز جنایت آغاز شد. در این میان ماموران پلیس به بازجویی از همسر حمید به نام نسیم پرداختند و در تحقیقات گسترده به رابطه پنهانی این زن با یک مرد ۳۵ساله به نام شهاب پی بردند. بررسیها نشان میداد روزی که حمید ناپدید شده نسیم بارها با شهاب تماس تلفنی داشته است.
با افشای این ماجرا شهاب و نسیم تحت بازجویی قرار گرفتند و مرد جوان به رابطه پنهانی با نسیم و قتل شوهرش اعتراف کرد.
شهاب گفت: من و نسیم همشهری بودیم و از سالها قبل یکدیگر را میشناختیم، هر دو بعد از ازدواج به تهران آمدیم و مدتها از یکدیگر بیخبر بودیم تا اینکه بار دیگر با هم روبهرو شدیم و دوباره مثل قبل عاشق هم شدیم. ما با هم رفتوآمد خانوادگی داشتیم. تا اینکه همسر نسیم به رابطه ما پی برد. آخرین بار من حمید را نزدیک خانهشان در حوالی پارک دیدم. ما با هم درگیر شدیم و من یک ضربه به سینه او زدم. اما چون سابقه بیماری قلبی داشت حالش بد شد. من او را سوار ماشین کردم اما او در ماشین جان سپرد. به همین خاطر از ترسم جسد او را به حاشیه پردیس بردم و او را رها کردم.
متهم ادامه داد: میخواستم خیلی زود جسد پیدا شود. به همین خاطر جسد را در جایی رها کردم که رفتوآمد زیاد باشد و عابران آن را ببینند ولی نمیدانم چه کسی روی جسد نخالههای ساختمانی ریخته و آن را مدفون کرده است.
اعترافات زن جوان به رابطه پنهانی
به دنبال اظهارات این مرد نسیم نیز به رابطه پنهانی با شهاب اعتراف کرد.
به این ترتیب برای شهاب به اتهام قتل و برای نسیم به اتهام معاونت در جنایت خانوادگی کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آنها پای میز محاکمه ایستادند.
در جلسه دادگاه خواهر و برادران حمید که ولی دم هستند در جایگاه ویژه ایستادند و درخواست قصاص کردند.
سپس وکیل آنها گفت: دو متهم با هم رابطه پنهانی داشتند و تلاش آنها برای پاک کردن تماسهای تلفنیشان مؤید این موضوع است. آنها با برنامهریزی قبلی حمید را کشته و جسد را رها کردند که خوشبختانه پیدا شد.
او ادامه داد: جسد قربانی بدون لباس کشف شده و این موضوع نشان میدهد او به احتمال زیاد در خانهاش به قتل رسیده و دو متهم جسد را با ماشین به حاشیه شهر منتقل کردهاند. آنها با دروغگویی قصد دارند حقیقت را پنهان کنند. به همین خاطر موکلانم برای آنها درخواست اشد مجازات دارند.
قاضی خطاب به اولیای دم گفت: اگر با تکمیل تحقیقات مشخص شود قتل شبهعمد رخ داده آیا راضی به دریافت دیه هستید؟
و اولیای دم پاسخ مثبت دادند.
سپس دو متهم که با قرار وثیقه آزاد بودند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند.
شهاب گفت: من فوق لیسانس دارم و متاهل هستم. اما به خاطر سختی کار چند سالی است کار نمیکنم. من اتهام قتل را قبول ندارم. قبول دارم آخرین نفری بودم که با حمید روبهرو شدم و با او بحث کردم اما من او را نکشتم. او به بیماری قلبی مبتلا بود که یکباره حالش بد شد و من او را سوار ماشین کردم تا به بیمارستان برسانم، اما در ماشینم جان سپرد. به همین خاطر از ترس اینکه اثر انگشتم روی لباسهایش مانده باشد، لباسهایش را از تنش بیرون آوردم و جسد را رها کردم.
در این هنگام قاضی گفت: چرا در بازجوییهای ابتدایی موضوع را پنهان کردی؟
متهم پاسخ داد: مقصر نسیم بود. او به من گفته بود جسد شوهرش در حالی که چاقو خورده و بینیاش هم بریده شده در حاشیه تهران پیدا شده است. من فکر کردم بعد از اینکه حمید را رها کردهام یک نفر او را کشته است. به همین خاطر ترسیدم به پلیس بگویم من او را به آنجا منتقل کردهام. باور کنید وقتی او را از ماشین پیاده کردم زنده بود.
او ادامه داد: پزشکی قانونی هم سابقه بیماری قلبی در قربانی را تایید کرده و حمید خودش سکته کرد و جان سپرد.
قاضی گفت: چرا در بازجوییها به مشاجره لفظی با قربانی اعتراف کرده بودی؟
متهم پاسخ داد: من تحت فشار روانی بودم. قبول دارم از سال ۹۱ با نسیم رابطه داشتم اما هرگز قصد کشتن شوهرش را نداشتم.
سپس زن جوان به دفاع ایستاد و اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت. او گفت: من از نحوه قتل همسرم اطلاعی ندارم و نمیدانم چه کسی او را کشته است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.