//
کد خبر: 378435

نام های دختر و پسر اصیل ایرانی که با حرف الف شروع می شود + معنی

در این بخش اسامی دختر و پسر ایرانی با حروف الف را برایتان جمع آوری کردیم.

انتخاب اسم چه نام دختر و چه نام پسر از دغده هایی بوده که بخصوص یرای زوج های جوان بسیار مهم بوده در ینجا چندین نام با معنی فارسی جمع اوری کرده ایم که انتخاب اسم برای خانواده ها راحت تر گردد و اسامی قبل قبول برای ثبت احوال نیز باشد و اسامی کردی ،لری،ترکی و اسامی اصیل ایرانی را شامل میشود.

در این بخش اسامی دختر ایرانی با حروف الف را برایتان جمع اوری کردیم.

نام های دخترانه و پسرانه ایرانی

فرا:ستایش کردن

افشید:شکوه خورشید

آپامه :خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی

آتری :آذر

آتشگون :سرخ فام، سرخ رنگ

آتوسا :نام دختر کورش ، زن داریوش

آدخت :خجسته و نیکو

آذر :آتش، فروغ، روشنایی

آذربانو :بانوی آتش گون

آذرچهر :همانند روشنایی

آذرگون :گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین

آراسته :با نظم و ترتیب

آرام :قرار، سکون

آرام دخت :از نام های برگزیده

آرام دل :از نام های برگزیده

آرامش :آرمیدن

آرمیتا :آرمان، عشق پاک

آرمیتی :فروتنی و پاکی و محبت

آرمیدخت :از نام های برگزیده

آزادچهر :آزاده نژاد

آزاده :نام مادر گشتاسب

آزیتا :از نام های برگزیده

آژند :نام گلی است

آشتی :مهر و دوستی، یکرنگی

آشنا :یار، دوست

آشوب :شور، انقلاب

آشیان :لانه و کاشانه

آفتاب :گرمی، روشنایی

آفرین :درود و سپاس

آلاله :نام گلی است

آمی تیس :نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش

آناهیتا :بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو

آندیا :نام زن اردشیر ساسانی

آنیتا :از نام های برگزیده

آهنگ :سرود و نغمه

آوا :آواز، آهنگ

آوازه :شهرت و نام آوری

آویشن :گیاهی خوشبو

اختر :ستاره، شهاب

ارشیا :راست و درست

ارغوان :نام گلی است

ارمغان :پیشکشی، هدیه

ارنواز :نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید

اروس :سپید، درخشان و زیبا

اشااونی :زن پاک و راست

اشوچهر :از نام های برگزیده

اشودخت :از نام های برگزیده

اشوروی :از نام های برگزیده

اشوزاد :از نام های برگزیده

اشومهر :از نام های برگزیده

افروز :روشن، روشن کننده

افسانه :داستان، خاطره و یادمان

افسر :بالا و سرور

افسون :از نام های برگزیده

افشان :از نام های برگزیده

اَمُرداد :کمال و رسایی جاودانی

انارام :روشنایی بی فروغ و بی پایان

انگبین :عسل، شهد

انوش :جاویدان

انوشک :انوشه، جاودان

انوشه :بی مرگ و جاودان

انیران :روشنایی بی پایان

اَهونَوَر :نگهبان تن

ایران :آزادگان و سرزمین آزادی

ایرانبانو :بانوی ایرانی

ایراندخت :دختر ایران

ایشتار :ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

آلیش:قابل اشتعال

الیا:نام گل

آمیتریس:نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا

آموتیا:نام دوشیزه در زمان زندیه

آناهیتا:نام فرشتگان اهورامزدا

آندیا:همسر اردشیر اول

آنیتا:نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه

انوشا:خوشحالی و سرور و شادی

انوشک:نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی

انوشه:نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی

آرا:آراستن و زیبا کردن

آرمیلا:نام دختران در ایران باستان

آرمیتان:شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید

آروشا:درخشان – نورانی – باهوش

آرتا:نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند

ارنواز:شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید

آرتمیس:گوینده راستی- نام دریاسالار زن

آرتنوس:صادق – راستگو – نام دختر داریوش

آسا:نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت

آتاناز:نامی ایرانی

آتنا:نامی ایرانی

آتوسا:دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار

آتوشه:نام عمه یا خاله شاپور شاه

آوید:نامی ایرانی

آویسا:آب پاک و تمیز

آیدا:همچون ماه و مهتاب

آیدان چهره زیبا همچون ماه – آیسان

آیلا :نور ماه و مهتاب- آیناز

آبگینه :شیشه، بلور

آپامه :خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی

آتری :آذر

آتشگون :سرخ فام، سرخ رنگ

آتوسا :نام دختر کورش ، زن داریوش

آدخت :خجسته و نیکو

آذر :آتش، فروغ، روشنایی

آذربانو :بانوی آتش گون

آذرچهر :همانند روشنایی

آذرگون :گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین

آراسته :با نظم و ترتیب

آرام :قرار، سکون

آرام دخت :از نام های برگزیده

آرام دل :از نام های برگزیده

آرامش :آرمیدن

آرمیتا :آرمان، عشق پاک

آرمیتی :فروتنی و پاکی و محبت

آرمیدخت :از نام های برگزیده

آزادچهر :آزاده نژاد

آزاده :نام مادر گشتاسب

آزیتا :از نام های برگزیده

آژند :نام گلی است

آشتی :مهر و دوستی، یکرنگی

آشنا :یار، دوست

آشوب :شور، انقلاب

آشیان :لانه و کاشانه

آفتاب :گرمی، روشنایی

آفرین :درود و سپاس

آلاله :نام گلی است

آمی تیس :نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش

آناهیتا :بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو

آندیا :نام زن اردشیر ساسانی

آنیتا :از نام های برگزیده

آهنگ :سرود و نغمه

آوا :آواز، آهنگ

آوازه :شهرت و نام آوری

آویشن :گیاهی خوشبو

اختر :ستاره، شهاب

ارشیا :راست و درست

ارغوان :نام گلی است

ارمغان :پیشکشی، هدیه

ارنواز :نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید

اروس :سپید، درخشان و زیبا

اشااونی :زن پاک و راست

افروز :روشن، روشن کننده

افسانه :داستان، خاطره و یادمان

افسر :بالا و سرور

افسون :از نام های برگزیده

افشان :از نام های برگزیده

اَمُرداد :کمال و رسایی جاودانی

انارام :روشنایی بی فروغ و بی پایان

انگبین :عسل، شهد

انوش :جاویدان

انوشک :انوشه، جاودان

انوشه :بی مرگ و جاودان

انیران :روشنایی بی پایان

اَهونَوَر :نگهبان تن

ایران :آزادگان و سرزمین آزادی

ایرانبانو :بانوی ایرانی

ایراندخت :دختر ایران

ایشتار :ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

آذرمهر:آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا

آذرنوش:نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران

آزیتا:نام شاهزاده – ملکه و پرنسسز در ایران

الیکا:مادر زمین – شکوفه – نام دهی در شما ایران

الیزه:نام مکانی در رودبار

المیرا:فدا کننده

اریکا:مرتبط با زمین

اِستاتیرا:همسر داریوش سوم

ایرسا:رنگین کمان

آبنوش:از زنان ویس و رامین

آپاما:دختر سپیتمن سردار ایرانی

آرتادخت:وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی

آرتیستون:دختر کورش بزرگ – زن داریوش

آرگون:شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی

ارشانوش:از نام نامه نخعی

آتری:به معنی آتش – از نامهای باستانی

آپامه:خوشرنگ و زیبا – دختر اردشیر دوم هخامنشی

آرتا:از نامهای باستانی

آندیا:زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی

ارشین:از شاهدخت های هخامنشی

ارشنوش:نام نامه نخعی – نام باستانی

افروز :از نامهای پهلوی

آذرگون:دختران در زمان اشکانی ویس و رامین

آذرمهر:آتش مهر

آرتونیس:دختر ارته باذ و خواهر برسین

آرمه:ئیتی فروتنی – پاکی – نگهبان زمین

آذرمیدخت:دختر همیشه جوان – دختر خسروپرویز – زنی که شاه شد

آسیمن:نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است

آماستریس:دختر داریوش سوم

اَدرک:دختر یزدگرد سوم ساسانی

اَردویسور:فرشته آب در ایران باستان

آرته دخت:شهبانو اشکانی همسر اردوان

اَرشیت:دوست ترین – نامی از دوره هخامنشی

اَمِستریس:شهبانوی خشایارشا

اوراشی:زن پسر سیامک

آریا ناز:نامی ایرانی

آبان سا :مانند آبا ن – آبان ماه تغییر آب و هوا است و آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد Ĥ آبان

آباندخت :دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی

آبانفام :به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است

آبگینه :شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب

آبنوس :درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور دارد

آبیژ :صورت دیگر آیید،شراره، اخگر،آتش – کنایه از افراد پر جنب و جوش

آپاما :نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی

آپامنه :نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان

آترا :آذر- آتش – نام یکی از ماههای پاییز

آتبین :آبتین ،روح کامل و نیکو کار – از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آپامه :نام دختر سپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوس

آتسا :آتوسا

آتش :از شخصیتهای شاهنامه، مخفف نام نوش آذر، یکی از چهار پسر اسفندیار

آتشدخت :دختر آتش یا دختری که چون آتش است – کنایه از دختر با شور و حرارت

آتیه:عربی آینده

آتورینا :آشوری متحول کننده ، تغییر دهنده ، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است

آتوسا :یونانی نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی

آتیس :نام خدای حاصلخیزی فریگیان

آتشین :نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

آتلاز:ترکی اطلس، حریر – پارچه نرم و لطیف

آتنا:فرانسه در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت

آتنه:فرانسه آتنا-در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت

آتور:اوستایی-پهلوی آذر،آتش

آدا :پاداش مینوی، فرشته توانگری

آدنا :نام روستایی در نزدیکی چالوس

آدورینا:آشوری آدور- مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، کمک کننده، یاری دهنده

آدونیس:فنیقی آدنیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود

آدیشه:آتش – در گویش خراسان آتش کوچک

آذر:اوستایی-پهلوی نام ماه نهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم

آذر:افروز هردو روشن کننده آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، نیز دلداده بهرام در داستان همای و

آذرخاتون :آذر+ خاتون،بانوی آتش

آذردخت :دختر آتش

آذرک :شراره آتش، اخگر، نام دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی

آذرگل :گلی سرخ رنگ شبیه شقایق

آذرگون :گلی است از دسته شقایق ها که رنگش زرد است و میانش مشکی است – به رنگ آتش

آذرمه :رئیس و بزرگ آتشها( آتشکده ها)

آذرمینا :لعلگون، سرخ رنگ

آذینگل :زینت گل، زیورگل – کنایه از زیبایی بسیار زیاد

آراسته :آن که دارای صفتهای خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است

آرا :مخفف آراینده آرایشگر-زیور زینت

آراگل :آراینده گلها – زیبا کننده گلها

آرالیا:انگلیسی نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی، و درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند

آرامدخت :دختر آرام دختر ساکت دختر با وقار

آرتمیس:یونانی در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون – همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی

آرزو :میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه

آدنیس:فنیقی آدونیس ، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود

آرتیستون :نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی

آرمتی :فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمین

آرمیتا:اوستایی-پهلوی الهه نعمت – آرامش یافته

آرمیندخت :دختر آرمین

آرمینه:ارمنی ارمنی، دختر ارمنی

آریادخت :دختر آریایی – دختر ایرانی

آریانا :نامی که جغرافی دانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریایی ها داده بودند

آریاناز :موجب فخر و مباهات قوم آریایی

آریانوش :شادکننده و خوشحال کننده آریاییان

آریژه :نام شهری در زمان اسکندر

آرینا کردی آریایی نژاد – از نسل آریایی

آریندخت :دختر آریایی – دختر ایرانی

آزاددخت :دختر آزاده ، نام همسر شاپور اول پادشاه ساسانی

آزاده :عاری از صفات ناپسند اخلاقی،رها ، وارسته،از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر رومی بهرام گور پادشاه ساسانی

آزاله :فرانسه گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می

شود

آزالیا:انگلیسی گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می

شود

آزرم :شرم وحیا،ملایمت، مهربانی،از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی

آزرمخاتون :آزرم + خاتون ،بانوی با حیا

آزرمدخت :دختر با حیا

آزرمیدخت :دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان معروف به عادله که ? ماه زمام حکومت را در اختیار داشت، دختر باحیا

آزرمیدخت :آذرم + ی نسبت + دخت، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهت-نام دختر پرویز نوه انوشیروان که ? ماه بر

ایران فرمانروایی کرد

آزیتا:فارسی

آسا :زیور مایه زیبایی و آرایش – وقار و ثبات و تمکین و آسودگی

آسادخت :دختر زیبا،دختر آرام،دختر با وقار

آسمان :فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم،نام کوهی

در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس

آسمانهور :خورشید آسمان،کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد

آسو :(کردی) شفق،هنگام طلوع خورشید،همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند،نام محلی در

مسیرلار به لنگه

آسیمن:اوستایی-پهلوی سیمین، نقره فام

آشتی :دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلح

آشنا :آن که او را می شناسیم، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر می آوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده

آشورینا:آشوری منسوب به آشور،برهم زننده،تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد

آفاق:عربی افقها،عالم آسمان،زمانه روزگار، نام همسر نظامی گنجوی

آفت:عربی بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

آفتاب :مرکب ازآف(مهر،خور) + تاب(فروغ،نور)، نوری که از خورشید به زمین می تابد،کنایه از زیبایی و خیره کنندهگی

آفتابدخت :دختر آفتاب، دختر خورشید،کنایه از زیبایی و خیره کنندگی

آفرین :هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، مرحبا، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام

آفریندخت :مرکب از آفرین( واژه تحسین) + دخت ( دختر)،دختر تحسین برانگیز،دختری که تمام خوبی ها را دارد 0

آفرینگل :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + گل،گل تحسین برانگیز کنایه از دختر بسیار زیبا

آفرینماه :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + ماه(قمر)،ماه تحسین برانگیز کنایه از دختری که زیباییش مانند ماه است

آفرینمهر :مرکب از آفرین(واژه تحسین) + مهر (محبت یا خورشید)،کسی که از زیبایی مانند خورشید است یا بسیار با

محبت

آفرینناز :مرکب از آفرین(وازه تحسین) + ناز(کرشمه، غمزه)،دختری که بسیار ناز داردکنایه از دختر زیبا و طناز

آفریننوش :شنونده آفرین،کسی که تحسین همه را بر می انگیزاند

آفسانه :افسانه،داستان،خیال،مشهور،کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید

آفشید :خورشید، روشنایی آفتاب

آگاهدخت :دختر آگاه، دختر مطلع،بانوی باخبر

آگرین کردی آتشین، به رنگ آتش

آلا :پروا احتیاط

آلاگل:فارسی,ترکی آلا( ترکی) + گل (فارسی) ، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این اواخر نابود شده

آلاله :شقایق،گلی به رنگ زرد سفید یا قرمز که انواع گوناگون خودرو و زینتی دارد

آلاوه :آتشدان،شعله آتش،جایی که در آن آتش روشن می کنند

آلتنای:ترکی زر، طلای ناب

آلتون:ترکی آلتنای،زر، طلای ناب

آلتینگلین:ترکی عروس طلایی

آلکا هردو :در گویش سمنان نام امامزاده ای

آلما:ترکی سیب، کنایه از زیبایی

آلماز:ترکی از اعلام زنان

آلنوش:ارمنی عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربا

آلوگونه :نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو می ماند،دختر زیبا و به اصطلاح

سرخ و سفید

آلیس:فرانسه بانوی نجیب زاده ، دختر اصیل ، خانم با اصل و نسب

آلیش:ترکی شعله، شعله گیر

آلیشان:هردو ترکی شعله ور

آماتیس:یونانی نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رود

آمال عربی آرزوها،خواسته ها،دوست داشتنی ها

آمستریس :نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی

آمنه :عربی نام مادر پیامبر(ص)،مونث آمن به معنای بانوی نترس،زن دلیر،خانم استوار

آمیتیدا :نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشی

آمیتیس :نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی

آمین:هردو عبری قبول کن،بپذیر،چنین باشد

آن :سبب علت دلیل،قصد عزم عقیده

آنا:ترکی مادر

آنا:عبری دوست داشتنی ظریف خوش اندام،برانگیزاننده لطف و محبت

آنالی:ترکی برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادر

آناهیتا :ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده

است

آناهید :آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف

شده است

آندیا:بابلی نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی

آنسه:عربی انس گیرنده ، مانوس ، خو گیرنده ، همنشین نیکو

آنو:بابلی در دین بابلی، نام خدای آسمان

آنوش:ارمنی از پایتختهای قدیم ارمنستان

آنیا:اسپانیایی

آنیتا :انیبا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است

آنیتا :آناهیتا،ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف

شده است

آوا :صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد

آوات:کردی آرزو،خواسته

آوادان:ترکی زیبا، قشنگ

آوادخت :مرکب از آوا ( آواز) + دخت ( دختر)،دختر آوازه خوان ، بانوی خوش صدا

آوادیس :مرکب از آوا ( آواز) + دیس ( مانند)،کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی دارد

آوانوش :شنونده آوا

آوشن :آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی

آون :آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته

آونگ :نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته

آویده :مشتاق، خواهان

آوین:کردی عشق

آهار :گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر و

پر زیاد دارد

آهنگ :قطعه موسیقی، اراده، قصد

آهو :جانور معروف که نام دیگر آن غزال است، آهو به زیبایی چشم و خرامش در رفتار شهرت دارد

آهید :در گویش فارس آهوی صحرایی

ارزنده :محترم، دارای احترام

ارزینه :ارزنده، گرانبها

ارسا :ارس

ارسان :نام همسر نرسی پادشاه ساسانی

ارشا :از نام های ایران باستان

ارشامه :آرشامه

ارشین :با فتح (الف) و کسر (ر)- نام یکی از شاهدختهای هخامنشی-مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین

پسوندتفضیلی – به معنی عاقلترین هوشمند ترین

ارغون:یونانی مخفف ارغنون(نام سازی است )

ارکیده :گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است

ارم :نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه

ارمغان:ترکی رهاورد، سوغات، هدیه

ارمیتا :آرمیتا،الهه نعمت،راحتی و آرامش

اروس:اوستایی-پهلوی سفید ، درخشان، زیبا

اروس:فرانسه در اساطیر یونان، خدای عشق

اریحا:عبری مکان خوشبو، نام شهری قدیمی در فلسطین، گلی که شکوفه آن چلیپا شکل است

اریدیس ترکی به ضم الف)نام همسر ارفاوس، شاعر و موسیقی دان ترکیه-در افسانه ها آمده است که اریدیس فرشته ای بود)

که معشوقه ارفاوس بود

اریکا :نام روستایی در استان مازندران

اسپنوی :از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی

استاتیرا :همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی

استر عبری ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی

اسرا :در گویش سمنان اشک

اسما عربی جمع اسم، نامها، نام دختر ابومسلم خراسانی

اشک :آبی که از چشم می ریزد

اطلس:یونانی پارچه ابریشمی، دیبا

اطلسی یونانی,:اطلس(معرب) + ی (فارسی) گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ

اعظم:عربی بزرگوارتر، بزرگ تر

افرا :درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد

افروز :ریشه افرختن

افرینا :نام دختر سیامک پیشدادی

افسانه :داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده – زیبا

افسر :کلاه پادشاهی، تاج

افسرخاتون :افسر(فارسی) + خاتون(فارسی)، تاج بانو ، سر آمد همه زنان

افسردخت :افسر( تاج) + دخت ( دختر)سرآمد همه دختران

افسون :سحرانگیزی، جاذبه

افشان :آشفته و پریشان(در مورد زلف به کار می رود)، ریشه افشاندن

افشید :روشنایی خورشید

افشین :نام سردار معروف معتصم خلیفه عباسی،تون اپ ????

افق:عربی خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد

اقاقی:یونانی اقاقیا،درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد

اقاقیا:یونانی درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد

اقبال:هردو عربی خوشبختی، سعادت، در باور مردم آنچه باعث خوشبختی شود، بخت

اقدس:عربی پاک تر، مقدس تر

اقلیما:یونانی نام دختر آدم(ع)

اقلیمیا:یونانی اقلیما،نام دختر آدم(ع)

اکرم:عربی بزرگوار، گرامی

اکلیل:عربی تاج

الاهه:عربی الهه

السا :نان خواه – دانه ای خوشبو که بر روی خمیر نان می پاشند و در درمان نیش عقرب مفید است

الکا:ترکی سرزمین، ناحیه

المیرا:فارسی,ترکی ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل

النا:یونانی نورانی

الناز:فارسی,ترکی ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل

الوا :ستاره

الهام:عربی فکری که به طور ناگهانی در ذهن پیدا می شود

الهه:عربی در اعتقادات قدیم، نیمه خدایی که نماینده انواع خاص بوده و به صورت زنی تجسم می شده است

الیکا :نام روستایی در مازندران

الینا :نام روستایی در نزدیکی رودیار

امالبنین:عربی نام همسر علی(ع) و مادر عباس(ع)

امیتیس :آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی

امیده :امید

امیرا عربی,:امیر(عربی) + ا (فارسی) امیره

امیردخت عربی,:دختر پادشاه، شاهدخت

امیره عربی مؤنث امیر

امیندخت عربی,:امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار

امینه:عربی مؤنث امین

انار :میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین

انارگل :گل انار

اندیشه :آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر

انسیه:عربی مونث انسی، مربوط به انس، انسانی

انگیزه :آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث

انوشا :صورتی از نغوشا، پیرو مانی

انوشک :نام زنی در زمان ساسانیان

انوشکزاد :انوش زاد

انوشه :جاودان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده ای ساسانی در تیسفون و نام دختر نرسی،نام

انوشهدخت :دختر جاویدان، دختر شادمان

انوشهروان :انوشیروان،دارای روان جاوید ، نام یکی از پادشاهان نامدار ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر(ص) در زمان این

پادشاه متولد شد

انیبا :انیتا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است

انیتا :انیبا،در زبان زندوپازند نام درخت مورد است

انیس:عربی همدم

انیسه:عربی همدم

اوران :در گویش سیستان

اورانوس:فرانسه نام هفتمین سیاره منظومه شمسی

اورنینا:یونانی ربه النوع فراوانی نعمت

اورینا :یونانی در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی

اولدوز:ترکی ستاره

ایده :فرانسه فکر و اندیشه، رأی

ایران:اوستایی-پهلوی مکان آریائیان، نام کشور باستانی ما، از نظر لغوی هم ریشه با کلمه آریا و ایرج

ایرانا :مرکب از ایران + الف اطلاق

ایراندخت :دختر ایران، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی

ایرانشید :خورشید ایران

ایرانمهر :خورشید ایران

ایرانناز :موجب فخر و مباهات ایران

ایرانه :منسوب به ایران

ایرن :نام ملکه روم شرقی

ایزدچهر :دارای چهره ای چون فرشتگان

ایسیه:عبری آسیه

ایلناز:فارسی,ترکی ایل (ترکی)+ناز(فارسی)،مایه ناز ایل، الناز

ایما :عربی اشاره

ایمنه عربی آمنه

ایواز :آراسته و پیراسته

اشتار:آشوری الهه عشق و برکت

آریان:نام یکی از مورخین آسایش آسودنآصف نام دبیر حضرت سلمان

ابراهیم:استواری، سازنده خانه کعبه ابوالقاسم پدر قسمت کننده، مقسم

ابوذر :از صحابه نامدار پیامبر(ص)

احسان:نیکی، بخشش احد یگانه، یکتا احمد بسیار ستوده، نام پیامبر

ادریس:نام یکی از پیامبران اردشیر شیر خشمناک، مقدس، بنیان گذار دودمان ساسانی

ارژنگ:آرایش، زینت

ارسطو:نام دانشمندی در یونان

ارسلان:(ترکی) شیر، شیر درنده، مجازا مرد شجاع

اسحاق:کهنه شدن جامه، حضرت ا براهیم(ع)

اسدالله:شیر خدا، لقب حمزه بن عبدالمطلب و کنیه امام علی(ع)

اسد:شیر جنگل

اسفندیار:پدر سام شهلوان نامی ایران

اسکندر:الکساندر، یاری کننده مرد

اسماعیل :پسر ابراهیم، شنونده

اشرف:با شرافت و با شخصیت، شریف

اشکان:منسوب به بنیان گذار پادشاهی پارت ها و نام سومین نیای پاکو اصغر کوچک، ریزه نقش، کوچک تر

الیاس:نام پیامبر، پسر زاده سام بن نوح و عموی خضر که موکل بر خشکی است. امرسان یکی از یخچال های طبیعی در کوه های کردستان

امید:آرزو، دلگرمی

امیر:فرمانروا، شاه سلطان و خلیفه

امین:الله امانت دار خدا

امین:درستکار، امانت دار، راستگو

اندی:خاص یا خاصه، بو، امید

ایاز:نسیم شب، شبنم، سرمای سخت زمستان ایرج نام پسر فریدون و یاری دهنده آریایی ها

ایوب:برگشت به سوی خدا، نام پیامبر نمونه صبر و شکیبایی

آبان دخت :دخترآبان ، نام زن داریوش سوم

آبتین :نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آتوسا :قدرت و توانمندی – دختر کورش وزن داریوش اول

آفر :آتش – ماه نهم سال شمسی

آفره دخت :دختر آتش – دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .

آذرنوش :شیرین و دل انگیز

آذین :زیور، طاق نصره ، تزئین ، آرایش

آراه :نام فرشته موکل روز بیست و یکم ازماه پنجم درآئین زردشت

آرزو :کام ، مراد ، معشوق ، امید

آرش:درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانیان – پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر

آرتین:عاقل و زیرک,نام پهلوان ایران در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی

آرتام:والی فریگه در زمان کوروش هخامنشی

آرتمن:نام برادر بزرگ تر خشایار شاه پسر داریوش شاه

آرشام :بسیار قوی – پدر بزرگ داریوش بزرگ هخامنشی

آرمان :آرزو – خواهش – امید

آرمین :آرام گرفتن – پسر کیقباد پادشاه پیشدادی

آرمیتا:آرامش یافته ، کلمه ای زردشتی است

آریا فر:دارنده شکوه آریائی

آریا :آزاده نجیب – یکی از پادشاهان ماد – مهمترین نژاد هند و اروپائی

آریا مهر :دارنده مهر ایران – از سرداران داریوش سوم

آرین :سفید پوست آریائی

آزاده :دلیر و بی باک ، رها

آزرم :شرم ، مهر ، محبت ، عشق

آزرمدخت :یکی از ملکه های ساسانی

آزیتا :آزاده

آناهیتا :الهه آب

آونگ :شبنم – نام کردی

آهو:شاهد ، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار

آیدا :شاد، ماه – نام تذکمنب

اتسز :لاغر و استخوانی – از پادشاهان خوارزم

اختر :ستاره ، علم ، درفش

ارد :خیر وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی

ارد شیر :شیر زیبا – اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان

اردوان :نام پادشاهان معروف اشکانی

ارژن :درختی با چوب بسیار سخت و محکم – نام کردی

ارژنگ :آرایش – کتاب مانی نقاش – دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت

ارسلان :شیر، دلیر و شجاع – نام پادشاه سلجوقی

ارغوان :نام درختی با گل و شکوفه های سرخ رنگ

ارمغان :هدیه ، تحقه ، سوغات

اروانه :نام گلی کوهی است – نامی کردی

استر :ستاره – بردارزاده مردخای وزن خشایارشاه

اسفندیار :پاک آفریده شده – پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد

اشکان :منسوب به اشک – بنیانگذار سلطنت پارتها

اشکبوس :پهلوان کوشانی که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد

افسانه :داستان ، سرگذشت ، حکایت گذشتگان

افسون :سحر و جادو ، حیله و تزویر

افشین :با همت .

امید :انتظار ، آرزو

انوش ( آنوشا ) :استوار و جاوید – دخترمهرداد ششم

انوشروان :دارنده لوح جاویدان – لفب خسرو اول پادشاه ساسانی

اورنگ :عقل و کیاست ، تخت پادشاهی

اوژن :شکست دهنده ، دشمن برانداز

اوستا :نام کتاب آسمانی زردشت

اهورا :صاحب ، فرمانروای دانا

ایاز :بزرگ و پاینده – نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی

ایران :محل زندگی آریائیها

ایراندخت :دختر ایران

ایرج :یاری دهنده آریائیها – پسرفریدون ، پادشاه و پهلوان ایرانی

ایزدیار :کسی که خداوند یار اوست