//
کد خبر: 379047

 چرا در شب یلدا «حافظ» می‌خوانیم؟

یکی از سنت‌های همیشگی ایرانیان در جشن‌ها و آیین‌هایشان، توجه ویژه به ادبیات چه به صورت شعر و چه به صورت قصه و داستان است. در این میان، ادبیات نقش بسیار ویژه‌ای در آیین باستانی شب یلدا دارد.

یکی از سنت‌های همیشگی ایرانیان در جشن‌ها و آیین‌هایشان، توجه ویژه به ادبیات چه به صورت شعر و چه به صورت قصه و داستان است. در این میان، ادبیات نقش بسیار ویژه‌ای در آیین باستانی شب یلدا دارد و حتماً در این شب، شعرخوانی و قصه گویی حضور دارد و به صورت ویژه تفأل به دیوان خواجه شیراز، حافظ؛  بخشی شیرین و جدایی ناپذیر از سنت‌های یلدایی ایرانیان است. اما چرا دیوان حافظ همیشه در چنین آیین‌هایی حضور دارد و مردم شعر حافظ را نه تنها برای لذت هنری، بلکه برای پیش‌بینی و پیشگویی آینده و چاره جویی در مشکلات خود می‌خوانند؟ مگر حافظ به عنوان یک شاعر چه تفاوتی با شاعران دیگر مثلاً مولانا، سعدی یا حتی انوری و خاقانی دارد که هیچکس حتی به ذهنش هم خطور نمی‌کند که شعر آنها را بخواند تا فالی درباره سعد و نحس روزگارش بزند، با وجود اینکه شاعران قدری هم هستند.

شاید سه ویژگی توأمان که در ادبیات فارسی تنها در شخص حافظ تبلور یافته است، باعث شده است او چنین جایگاهی در میان ایرانیان داشته باشد و هیچ شاعر دیگری نتواند چنین جایگاهی در دل و جان ایرانیان و فارسی زبانان برای خود پیدا کند.

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

نخستین ویژگی ارتباط میان حافظ و قرآن است. مشخص است که استخاره گرفتن از قرآن کریم یکی از سنت‌های مذهبی دیرینه در میان مسلمانان بوده است و جایگاه ویژه‌ای در اعتقادات مردم مسلمان داشته و دارد اما ابهت و قداست قرآن باعث شده است که استخاره گرفتن هم امری باشد که دارای حرمت و اعتبار ویژه‌ای است. به همین دلیل مردم در امور بسیار ویژه به نزد کسانی که دارای اهلیت و صلاحیت استخاره از کتاب خدا بوده‌اند، می‌رفته‌اند اما در دل به دنبال کسی هم بوده‌اند که بتواند از آینده شان خبر بدهد و در امور مختلف حتی امور پیش پاافتاده با آنان سخن بگوید و برای ارتباط گرفتن با او نیاز به واسطه‌ای هم نباشد. شاعران از دیرباز زبان گویای ایرانیان بوده‌اند و شاعری هم که ارتباط روشن و محکمی‌ با قرآن دارد، حافظ است که حافظ قرآن بوده است با چهارده روایت و خودش گفته که هرچه کرده، از دولت قرآن بوده است. پس فال زدن با دیوان شاعری که صدایش و کلماتش رنگ و بوی انس با قرآن دارد، جایگزین استخاره شده است که در موارد مهم و تصمیم گیری‌های سخت با مقدمات و شرایط ویژه سراغش می‌رفته اند.

اجر صبری است کزان شاخ نباتم دادند

ویژگی دومی‌ که در حافظ هست و در اغلب شاعران گذشته حتی شاعرانی با چندین قرن فاصله با حافظ، نیست؛ رازآلودگی شخصیت اوست. واقعیت این است که ما اطلاعات بسیار اندکی از شخصیت، زندگی و واقعیت حافظ به عنوان یک انسان دارای گوشت و پوست و خون داریم. در مقایسه با شاعری چون سعدی که یک قرن قبل از او می‌زیسته و درباره سفرهایش و ممدوحان و همصحبت‌هایش اطلاعات قابل اسنادی به ما داده است، حافظ از خودش و زندگی اش چیزی نگفته است و اگر جایی مثلاً می‌دانیم با فلان حاکم شیراز موافق تر بوده است یا فرزندش در بزرگسالی فوت شده است، از دل اندک شعرهایی است که شاعر کمی‌درباره خود و زمانه اش حرف زده است یا به لطف اطلاعات مختصری است که محمد گلندام به ما داده است. همین کمبود اطلاعات و کنجکاوی درباره شاعری به این اهمیت، باعث شده است پیرامون شخصیت و زندگی حافظ، افسانه‌های مختلف شکل بگیرد. داستان مشهور عاشق شدن حافظ و اقامت او در کوه و باز شدن زبانش به شاعری به دست مولای متقیان(ع) که همه اجزایش از تخیل افسانه ساز مردمان نشأت می‌گیرد، بخشی از تلاش مردمان روزگاران بعد به پرسش‌هایشان درباره شاعری چنین زبان آور و نابغه است.همین رازآلودگی که احتمالاً مهمترین منشأ آن خود حافظ به عنوان شاعری زیرک و رند و آگاه بوده است، باعث شده است توجه به او نیز بیشتر و بیشتر شود.

قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

اما ویژگی سومی‌ در حافظ هست که باعث شده است، او مرجع تفأل مردم باشد  و آن خود شعر اوست.شعر حافظ مانند زندگی شخصی او رازآلود و همیشه دارای مقداری ابهام است. می‌دانیم که هیچ شاعری به اندازه و به قدرت حافظ از ایهام تناسب در شعرش استفاده نکرده است اما رازآلودگی شعر او فقط نتیجه استفاده از صنعت ایهام نیست بلکه او با استفاده از قدرت خود در زبان شعر  و استفاده درست و رندانه از عنصر  طنز و نیز توجه به روایت‌های متضاد و متعدد از یک موضوع، همیشه چند وجهی حرف زده است. شعر حافظ شعری نیست که بشود در یک خط تعریفش کرد و از دستش خلاص شد، او همیشه چیزی نگفته دارد چرا که می‌دانسته هر اثر هنری قدرتمند، باید مقداری ابهام داشته باشد تا برای مخاطبانش هیچگاه تمام نشود. علاوه بر این بی اعتنایی حافظ به رعایت وحدت مضمونی در طول غزل ( در اغلب شعرهایش) باعث شده است او امکان این را داشته باشد که در یک غزل، چندین بیت با حال و هواهای متضاد و متفاوت را درکنارهم قرار دهد به همین دلیل هرکس سراغ شعر او آمده، همیشه چیزی برای پاسخ دادن به نیاز روحی و درونی اش داشته است، اتفاقی که در شعر بسیاری شاعران دیگر روی نمی‌دهد.