//
کد خبر: 398183

گناه بزرگی مرتکب شدم؛ نمی‌توانم توی چشمان همسرم نگاه کنم/ این حق شوهرم نبود ...

یک اشتباه و یک اقدام بچگانه زندگی مرا به تباهی کشانده است.

خواندن و شنیدن روایت تلخ برخی افراد معادل با به صدا در آمدن زنگ خطری است که می گوید آهای آقایان آهای خانم ها هوشیار باشید ! مراقب زندگی تان باشید !مراقب پاکدامنی تان باشید.این مطلب و مطالبی از این دست برای سرگرمی نیست ،درس عبرت است ،زنگ خطر است .این سرگذشت تلخ یکی از همین روایت هاست .

من باعث یک گناه خیلی بزرگی شدم که هنوز برای خودم خیلی سخته که من چجوری همچین کاری کردم ازتون کمک میخام که از اشتباهی که کردم بخشیده بشم من یه روز از یه آدمی که نمی دونم کی بود یه شماره گرفتم اومدم خونه و شیطون گولم زد و وسوسه شدم نمی دونم چجور شد که شمارشو ذخیره کردم بعد بهش پیام دادم تمام این عذاب ها از همون جایی شروع شد که شمارشو ذخیره کردم‌ .

یک چند روزی همین جوری بود تا این که ازم خواست بیام بیرون ببینتم اون قدر باهام خوب حرف میزد اونقدر خوب خودشو جلوه داده بود که من گول خوردم و قبول کردم که برم بیرون و کاشکی نمیکردم، کاشکی بیرون نمیرفتم، اونم درست وقتی که شوهرم تو خونه خواب بود، شوهری که الان حاضرم بمیرم ولی زجر کشیدنشو نبینم.

من رفتم بیرون فقط برای پنج دقیقه قرار بود دور بزنیم شروع به حرف زدن کرد آن قدر خودش رو خوب جلوه داده بود که هیچ فکر بدی راجبش نمی کردم. او بعد چند دقیقه رفت توی یک خیابان که خلوت بود، خیابانی که انتهای آن بیابان بود و آنجا نگه داشت و ماشین رو خاموش کرد اونجا هنوزم فکر نمیکردم که همچین آدم پستی باشه که بخواد اقدامی انجام بده.

او از ماشین پیاده شد و رفت صندلی عقب نشست وازمن خواست که برم عقب که میخاد چیزی نشونم بده و منم اون قدر به اون آشغال اعتماد داشتم که بلند شدم رفتم عقب نمی‌دونم چجوری شد زمانی که نشستم و درو بستم قفل ماشین اومد پایین و درا قفل شده بود و من اونجا بود که ترس اومد سراغم هرچی سعی کردم درو باز کنم نشد دستو پا زدم نشد اون ازم داشت سو استفاده میکرد به شکلی که من شکه شده بودم کاری از دستم بر نمی اومد اون ازمن داشت سو استفاده میکرد و من داشتم خفه میشدم از این همه درد که یک دفعه گوشیم زنگ خورد شماره شوهرم بود دنبالم میگشت و من خونه نبودم خیلی سخته گفتن اینا تا همینجاش کفایت میکنه که هرجور خواست سو استفاده کرد.

الان من ماندم و یک گناه نابخشودنی که نمیدونم با این بار سنگین که روی شونه‌هام افتاده چکار کنم.