شلیک مرگبار به دوست قدیمی برای فرار از بدهی میلیاردی
مردی که به دوستش بدهکار بود او را کشت و جسدش را دفن کرد.
بدهی میلیاردی مرد جوان به دوستش جنایتی هولناک را رقم زد و متهم بعد از قتل ، جسد را دفن کرد تا ردی از او باقی نماند.
متهم که مردی جوان است بعد از اینکه از دوستش پول قرض گرفت و نتوانست آن را پس بدهد، دست به قتل هولناک زد.
رسیدگی به این پرونده از روزی آغاز شد که پلیس باخبر شد مرد ثروتمندی به نام پویا ناپدید شده است. همسر این مرد به ماموران گفت شوهرش یک روز است که از خانه رفته و برنگشته است.
او گفت: شوهرم مدتی است پولی به یکی از دوستانش به نام سهراب قرض داده اما سهراب بدهیاش را پس نمیدهد. دیروز شوهرم با سهراب قرار ملاقات داشت تا با او تسویهحساب کند. پویا از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. گوشی موبایل شوهرم خاموش شده و من نگران او هستم.
با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد جوان آغاز شد.
ماموران در نخستین گام از تحقیقات به بررسی آنتندهی گوشی تلفن پویا پرداختند و دریافتند موبایل او آخرین بار در باغی در دماوند آنتندهی داشته است. ماموران همچنین در بررسی ریز مکالمات تلفنی مرد گمشده دریافتند او چند مرتبه با سهراب تماس تلفنی داشته است.
با افشای این ماجرا سهراب به عنوان مظنون بازداشت شد اما ادعا کرد از سرنوشت دوستش هیچ اطلاعی ندارد و نمیداند او چطور ناپدید شده است. متهم گفت: ما با هم قرار ملاقات داشتیم. صحبت کردیم و بعد پویا از من جدا شد و رفت، بعد از آن دیگر از او خبر ندارم.
یک روز بعد مردی به پلیس گزارش داد جسدی را در باغش پیدا کرده است. او گفت: چون باران زیادی باریده بود به باغ رفتم که مطمئن شوم اتفاق خاصی نیفتاده است، همینطور که داشتم قدم میزدم با یک جسد روبهرو شدم. باران گل و خاک را از روی جسد کنار زده و بخشی از بدن او پیدا شده بود. من به چیزی دست نزدم و منتظر پلیس شدم.
بررسی جسد نشان میداد مقتول همان مرد گمشده است که با شلیک گلوله کشته شده است. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و سهراب که میدانست دستش برای پلیس رو شده لب به اعتراف گشود و به قتل دوستش به خاطر اختلاف حساب مالی اعتراف کرد.
او گفت: من و پویا سالها با هم دوست بودیم. مدتی قبل پولی از او قرض گرفته بودم و قرار بود چند ماه بعد پول را به او پس بدهم؛ اما توان پرداخت بدهیام را نداشتم. به پویا چک داده بودم و موعد چکهایم گذشته بود. او هر روز با من تماس میگرفت و پولش را میخواست. به همین خاطر از او خواستم به باغ دماوند برویم و در این باره با هم صحبت کنیم.
متهم ادامه داد: من به او گفتم دو ماشین ۲۰۶ دارم که آنها را به او میدهم و بابت باقی بدهیاش هم چک میپردازم؛ اما او قبول نکرد و مدام حرف خودش را میزد که دعوا میان ما بالا گرفت و پویا فحاشی کرد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با اسلحهای که همراه داشتم به سمتش شلیک کردم، وقتی پویا خونین روی زمین افتاد ترسیدم. همان موقع با یکی از دوستانم تماس گرفتم و به کمک دوستم اردشیر جسد را در باغ دفن کردیم.
سهراب درباره حمل اسلحه گفت: چون در دماوند در باغ بزرگی زندگی میکنم همیشه اسلحه همراه دارم تا روباه یا گربه وحشی به من حمله نکند. به همین خاطر وقتی عصبانی شدم اسلحهای را که همیشه همراه داشتم بیرون آوردم و یک تیر به دوستم شلیک کردم؛ ولی باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم.
به دنبال اظهارات این مرد، همدستش نیز ردیابی و بازداشت شد.
اردشیر گفت: وقتی سهراب با من تماس گرفت به باغ رفتم و با جسد روبهرو شدم. من ترسیده بودم. به همین خاطر قبول کردم به سهراب کمک کنم. ما با هم گودالی در باغ کندیم و جسد را همانجا دفن کردیم. سپس من سوار ماشین مقتول شدم و آن را به خارج از دماوند بردم و در حاشیه خیابان رها کردم.
به دنبال اظهارات این مرد و بازسازی صحنه جرم از سوی سهراب، برای آنها کیفرخواست صادر و پروندهشان به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به زودی به جرم آنها رسیدگی شود. این در حالی است که اولیای دم برای آنها اشد مجازات خواستهاند.