//
کد خبر: 411989

آیا دوستی‌های دوران نوجوانی خطرناک هستند؟

این حد از توجه به تأثیر منفی همسالان در دوران نوجوانی قابل درک است: نوجوانی برهه‌ای است که بسیاری‌ از افراد، خصوصاً در برابر فشار همسالان، آسیب‌پذیر هستند، تا حدودی به این علت که همسالان در نوجوانی، در مقایسه با سایر مراحل زندگی، گروه مرجع مهم‌تری هستند.

مارتا میکلیکوسکا و لوری تیلتون-ویور، سایکی—تأثیر نوجوانانِ همسال روی یکدیگر معمولاً آوازۀ خوشی ندارد. به‌وفور می‌شنویم که جوانان یکدیگر را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند و رفقا با هم مواد می‌کشند یا وقتشان را در شبکه‌های اجتماعی هدر می‌دهند. به پدر و مادرها توصیه می‌شود مراقب باشند همسالانْ فرزندانشان را به موقعیت‌های پرخطر نکشانند یا آن‌ها را تشویق به رفتارهای نابهنجار نکنند. به نوجوانان هشدار داده می‌شود که مبادا وارد جمع‌های ناباب شوند. فیلم‌ها و رمان‌های بی‌شماری تعاملات پرخطر همسالان را مورد تأکید قرار داده‌اند و مقالات علمی درمورد اینکه چگونه همسالان رفتارهای ضداجتماعی و مصرف مواد را تسهیل می‌کنند نوشته شده است.

این حد از توجه به تأثیر منفی همسالان در دوران نوجوانی قابل درک است: نوجوانی برهه‌ای است که بسیاری‌ از افراد، خصوصاً در برابر فشار همسالان، آسیب‌پذیر هستند، تا حدودی به این علت که همسالان در نوجوانی، در مقایسه با سایر مراحل زندگی، گروه مرجع مهم‌تری هستند. نوجوانان هر روز بیشتر به همسن‌وسالانشان رو می‌آورند و همیشه احتمال این هست که رابطه‌ای که با والدینشان دارند، در مسیر کسب استقلال بیشتر، متشنج شود. از این گذشته، نوجوانان هنوز در حال کسب کنترل شناختی1 بر رفتارها و احساسات خود هستند؛ این یعنی جو مشکل‌‌آفرین همسالان می‌تواند خطرناک و هدایت آن سخت باشد.

با این وجود، دید بیش‌ازحد منفی به تأثیر همسالان بر نوجوان می‌تواند گمراه‌کننده باشد -و ممکن است باعث شود والدین و مربیان قابلیت آن را در کمک به رشد سالم نوجوان نادیده بگیرند. به‌عنوان مثال، نوجوانان ممکن است تحت تأثیر همسالان خود به رفتارهای جامعه‌پسند ازجمله کارهای داوطلبانه رو بیاورند. احتمالاً شما هم مواردی را به خاطر بیاورید که بعضی از دوستان نوجوانتان شما را ترغیب کرده‌اند تا به دیگران کمک کنید، خواه کمک به دانش‌آموزی دیگر در انجام تکالیفش باشد یا همیاری در توزیع غذا میان نیازمندان. در دو دهۀ گذشته، محققانی که تأثیر همسالان را مورد مطالعه قرار می‌دهند به روابط با همسالان به‌عنوان عاملی ضروری برای تحولات مثبت خوش‌بین‌تر شده‌اند. درحال‌حاضر ما شواهدی در اختیار داریم مبنی بر اینکه دوستان همچنین می‌توانند خطر ابتلا به مشکلات روانی را کاهش داده و حس هویت‌داشتن را در جوانان تقویت کنند. تأثیر دوستان می‌تواند به‌مرور زمان انباشته شده و به پایه‌ریزی سلامت روان و روابط در بزرگ‌سالی کمک کند. روابط مثبت با همسالان در دورۀ نوجوانی موجب می‌شود افراد در ادامۀ زندگی روابط عاشقانۀ رضایت‌بخش‌تر و کارآمدیِ شغلیِ بیشتری داشته باشند.

تأثیر مثبت بسیاری از دوستی‌های دورۀ نوجوانی تا حدودی مربوط به نقش این روابط در بهبود توانایی‌های بین‌فردی نوجوانان است. در این میان، مهم‌ترین توانایی بین‌فردی همدلی است -همدلی یعنی توانایی درک وضعیت روانی طرف مقابل، در احساسات دیگری شریک‌شدن و خوبی دیگری را خواستن. همدلی یک‌جور «چسب اجتماعی» است که به پایدارماندن روابط، تعاملات ارتباطیِ مثبت و مدیریت موفق تعارضات کمک می‌کند. جای تعجبی ندارد که پژوهش‌ها نشان می‌دهند افراد همدل، در مقایسه با سایرین، یاری‌رسان‌تر و مهربان‌تر بوده و بیشتر اهل همکاری هستند و کمتر احتمال دارد برای دیگران مزاحمت ایجاد کنند.

دوستی‌ها چگونه باعث پرورش حس همدلی می‌شوند؟ طبق نظریۀ یادگیری اجتماعی، دوستان همدل برای نوجوان نقش الگو را دارند. تعامل مکرر با دوستان همدل برای نوجوانان فرصت‌هایی فراهم می‌کند تا ببینند و الگو بگیرند از کسانی که دغدغه‌های همدلانه دارند، گفت‌وگوی نوبتی می‌کنند، و از منظر دیگران به مسائل می‌نگرند. وقتی دوستی به دوست دیگر واکنشی همدلانه نشان می‌هد (مثلاً بعد از اینکه دوستش با او درددل می‌کند)، این رفتار حمایتگرانه قلمداد می‌شود و می‌تواند رشتۀ دوستی را محکم‌تر کند و احتمال بروز رفتارهای همدلانۀ بعدی را بین دوستان افزایش دهد. علاوه‌براین، خودافشایی متقابل بین دوستان این امکان را فراهم می‌کند که از افکار، نیت‌ها و احساسات دیگری باخبر شوند. همۀ ما می‌دانیم که حفظ روابط دوستانه در طول زمان نیازمند این است که یاد بگیریم درمورد نیازهای همۀ افراد گفت‌وگو کنیم.

اخیراً ما پژوهشی انجام دادیم که کمک می‌کند چگونگی تأثیر دوستی بر پرورش همدلی در دوران نوجوانی را بهتر درک کنیم. ما پرسش‌نامه‌های مربوط به ۳۱۸ نوجوان سوئدی را، که محققی به نام اریک آمنا و تیمش در دو نوبت و به فاصلۀ یک سال جمع‌آوری کرده بودند، بررسی کردیم. هر نوجوان حداکثر ۸ نفر از دوستان مدرسه اش را نام می‌برد، و اگر دوستش هم این دوستی را تأیید می‌کرد، ما این دو دانش آموز را یک جفت دوست به حساب می‌آوردیم. همچنین به این جفت‌های دوستی گزاره‌های معینی دربارۀ همدلی دادیم و این افراد، بسته به اینکه این گزاره‌ها تا چه حد دربارۀ شخص خودشان صادق است، نمره دادند. این پرسش‌ها دو نوع همدلی را می‌سنجیدند: یکی دیدگاه‌گیری2، یعنی توانایی دیدن مسائل از دریچۀ نگاه دیگران (مثلاً: «گاهی اوقات سعی می‌کنم به مسائل از دید دوستم نگاه کنم تا او را بهتر درک کنم»)؛ و دیگری نگرانی همدلانه (مثلاً: «وقتی می‌بینم کسی دارد مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد، دلم می‌خواهد از او دفاع کنم»).

نتایج ما نشان می‌دهند که، برای پرورش همدلی به بهترین شکل، اینکه صرفاً با افراد زیادی دوست باشیم کفایت نمی‌کند. ما پی بردیم نوجوانانی که دوستان زیادی داشتند الزاماً همدل‌تر نبودند -یعنی، در مقایسه با افرادی که دوستان کمتری داشتند، تمایل بیشتری به دیدن مسائل از نگاه دیگران نداشتند و نگران بقیه نبودند. مهم این است که دوستان همدل داشته باشید. نوجوانانی که دوستانشان در دیدگاه‌گیری و نگرانی همدلانه نمرات نسبتاً بالایی داشتند، در مقایسه با کسانی که دوستانشان همدلی کمتری داشتند، پس از گذشت یک سال نمرۀ همدلی بالاتری به خودشان دادند.

پژوهش دیگر ما نیز مشابه همین الگو را نشان می‌دهد: اگر نوجوانان دوستی از یک خانوادۀ مهاجر داشتند، به مرور زمان میزان همدلی‌شان با مهاجران افزایش می‌یافت و نگرششان به آن‌ها مثبت می‌شد. بااین‌حال، به نظر نمی‌رسید که داشتن دوستانِ مهاجرِ بیشتر تأثیر بسزایی داشته باشد. بنابراین، کیفیت دوستی از کمیت آن در پرورش احساس همدلی در نوجوانان مهم‌تر است.

مدیران مدراس و رهبران جوامع که در صدد کمک به پرورش همدلی هستند می‌توانند از امکان تأثیر مثبت همسالان، که در این تحقیقات به آن‌ اشاره شد، بهره ببرند. پویش‌های مردمی مانند پویش «دانش‌آموزان علیه افسردگی» در بریتاینا و پویش «وی گیلار اولیکا»3 (به معنی «ما تفاوت‌ها را دوست داریم») در سوئد به قدرت الگوبرداری از همسالان در سوق‌دادن نوجوانان به‌سوی رفتارهای جامعه‌پسند پی برده‌اند. همچنان‌که برنامه‌های مبتنی بر یادگیری اجتماعی و هیجانی در بسیاری از مدارس به نوجوانان آموزش می‌دهند که خود را جای دیگران بگذارند و دغدغۀ دیگران را داشته باشند، مدارس می‌توانند اثربخشیِ تدریس را با بهره‌بردن از تأثیر همسالان به حداکثر برسانند. به‌عنوان مثال، مدارس می‌توانند از نمایندگان کلاس‌ها بخواهند تا با همکلاسی‌های خود مشورت کرده و دانش‌آموزانی را که باید بخاطر تلاش‌های همدلانۀ خود مورد قدردانی قرار گیرند مشخص کنند و به‌این‌ترتیب از ظرفیت‎های تأثیر همسالان استفاده کنند. دخالت‌دادن افرادی که به‌عنوان رهبر کلاس شناخته می‌شوند یا جایگاه مهمی در کلاس دارند اهمیت دارد، چراکه احتمالاً بر همسالان خود تأثیر زیادی می‌گذارند.

علی‌رغم قدرت آشکاری که همسالان در تشویق پرروش همدلی دارند، برخی روندها وجود دارند که سد راه چنین تأثیرات مثبتی می‌شوند. می‌دانیم که نوجوانان مایل‌اند دوستانی شبیه به خودشان داشته باشند. و این بدین معناست که نوجوانان همدل احتمالاً افراد نسبتاً همدل را برای دوستی انتخاب می‌کنند، درحالی‌که نوجوانانی که چندان همدل نیستند احتمالاً دوستانی را انتخاب می‌کنند که مانند خودشان احساس همدلی کمتری دارند. نوجوانانی که همدلی کمی دارند با همسالانی دوست می‌شوند که همدلی کمی دارند و به‌این‌ترتیب از آن چیزی که دوستی با همسالانِ همدل به ما می‌آموزد محروم می‌شوند. این امر ممکن است مشکلات اجتماعی این نوجوانان را وخیم‌تر کند.

جهت مقابله با آن دسته از تأثیرات همسالان که مانع از پرورش همدلی می‌شوند چه کاری می‌توان انجام داد؟ یک راه‌حل این است که والدین، مدارس و سازمان‌های محلی به تعاملات گروه همسالان توجه بیشتری داشته باشند. برای مثال، مدارس می‌توانند با برگزاری کلاس‌های مبتنی بر یادگیری اجتماعی و هیجانی در مسیر تقویت روابط مثبت میان همسالان گام بردارند و بکوشند تا نوجوانان با مشکلات اجتماعی کمتر به حاشیه رانده شوند. همچنین می‌توانند مانع از هم‌گروهی‌شدن نوجوانان کمتر همدل یا نوجوانان پرخاشگر با یکدیگر شوند و درعوض فرصت‌هایی برای دوستی و ارتباط نوجوانان همدل با نوجوانان کمتر همدل فراهم کنند. هنگامی‌که چنین دوستی‌هایی شکل بگیرند، احساس همدلی را در نوجوانان کمتر همدل افزایش می‌دهند. مایۀ تاسف است که کلاس‌های مبتنی بر یادگیری اجتماعی و هیجانی معمولاً پیش از ورود به دبیرستان تمام می‌شوند؛ پژوهش ما دربارۀ پرورش حس همدلی در نوجوانان نشان می‌دهد که دانش‌آموزان دبیرستانی همچنان می‌توانند از چنین کلاس‌هایی سود ببرند.

امروزه، با توجه به طولانی‌ترشدن تحصیلات و وجود شبکه‌های اجتماعی، جوانان بیش‌ازپیش می‌توانند با دوستان خود ارتباط داشته باشد. این رویه‌های جدید باعث شده‌اند روابط همسالان نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کند. پژوهش ما نشان می‌دهد که این موضوع الزاماً نگران‌کننده نیست: به نظر می‌رسد همسالان سالم می‌توانند به نوجوانان کمک کنند تا به وضعیت روانی دیگران توجه بیشتری داشته باشند و یاد بگیرند به نیازهای هیجانی دیگران رسیدگی کنند. خوب است همان‌قدر که به روابط همسالیِ نگران‌کننده توجه می‌کنیم، این نوع روابط همسالی را نیز ببینیم.