مرور حوادث گذشته؛
نقشه شیطانی زن جوان / اینکار واقعا آخر پلیدی است و..
زنی جوان با اغفال زنی دیگر او را به عقد شوهرش درآورد و...
زن ۲۹ ساله که برای شکایت از هوویش وارد مرکز انتظامی شده بود، در تشریح سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسمآباد مشهد گفت: ۴ سال قبل و در حالی که دختر ۸ ساله ای داشتم، از همسرم طلاق گرفتم چرا که او اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی داشت و روزگارم را سیاه کرد. من هم برای آن که بتوانم دخترم را از این زندگی فلاکت بار نجات دهم بعد از جدایی از «فرامرز» به مشهد آمدم و به یکی از مراکز حمایتی دولتی رفتم. آن جا بود که با زنی آشنا شدم و سرگذشتم را برایش بازگو کردم. او هم با آرامش و طمأنینه پای درددلهای من نشست و به ماجرای تلخکامی هایم در زندگی گوش کرد و سپس قول داد هرکاری که بتواند برای من انجام می دهد تا از این آوارگی نجات یابم و بتوانم از دخترم مراقبت کنم! او حتی قول داد برای حمایت مراکز قانونی و خیریهای از من هرکاری که از دستش ساخته باشد، دریغ نخواهد کرد. من هم خیلی زود به آن زن جوان اعتماد کردم و مدارکم را به او سپردم.
از سوی دیگر وقتی فهمید که به خاطر شرایط خاص پدرم، می توانم از تسهیلات بانکی استفاده کنم با چرب زبانی گفت: شما به خاطر همین شرایط می توانید وام بانکی خوبی بگیرید. با این ادعا، من هم که جا و مکانی نداشتم به بهزیستی رفتم و مدتی را به همراه دخترم در آن جا ماندم ولی هنوز زمان زیادی از سپردن مدارکم برای گرفتن وام نگذشته بود که آن زن مرا اغفال کرد و مدعی شد اگر وام می خواهی بیا تو را به عقد همسرم دربیاورم که ما نیز از این تسهیلات کم بهره استفاده کنیم.
من هم که فقط در حد چند کلاس ابتدایی تحصیلات دارم و به آن زن اعتماد کرده بودم، حرف هایش را باور کردم. او می گفت: ما ۳۰ میلیون تومان به تو میدهیم ومقداری هم خودمان برمیداریم، اما نمیدانستم که آن ها چند صد میلیون تومان از این طریق وام می گیرند. بالاخره من به عقد «یاسین» درآمدم و به منزل آنها رفتم تا مانند خدمتکار از فرزندانش مراقبت کنم! این درحالی بود که هیچ رابطه ای با همسر او نداشتم و تنها به خاطر همین وام تن به ازدواج با او داده بودم. در این شرایط «شیما» مرا برای خدمات نظافتی به منازل دیگران هم می فرستاد اما دستمزدم را خودش می گرفت و من باید از لباس های کهنه فرزندان او به دخترم می پوشاندم و حتی ریالی برای خرید به من نمی داد تا حداقل نیازهای اولیه دخترم را تامین کنم!
در این هنگام وقتی به نقشه های زیرکانه آن زن جوان پی بردم به طور پنهانی از خانه بیرون زدم و ابتدا به محل کار آن زن رفتم و ماجرا را برای مسئولان آن جا بازگو کردم. آن ها زمانی که به حقیقت موضوع پی بروند هوویم را از محل کارش اخراج کردند و به من قول دادند تا همه حق و حقوقم را از او بگیرند! از طرف دیگر خودم به تنهایی یک سوئیت نقلی اجاره کردم و به همراه دخترم به پرستاری از یک زن سالمند مشغول شدم ولی «شیما» و همسرش که همه مبالغ پرداختی از سوی مراکز امدادی را به حساب خودشان واریز کرده اند، هنوز حاضر نیستند حقم را به من بازگردانند و با ارسال پیامک های ناروا و تهمت آمیز، مرا آزار می دهند! اکنون نیز مرا تهدید می کند که باید از شوهرش طلاق بگیرم ولی من تا روزی که همه حق و حقوق خودم و دخترم را از آن ها نگیرم، برای طلاق پیشقدم نمی شوم و… .
در پی شکایت این زن جوان، اقدامات مشاوره ای و بررسی های قانونی این ماجرا با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی