والدین بخوانند؛ چگونه پدر و مادری همراه و مقتدر باشیم؟
گاهی آرزو میکنیم کاش فقط یکبار فرزندمان به خواسته ما احترام میگذاشت و توجه نشان میداد و ما مجبور نبودیم برای انجام خواستههایمان به تقلا و جنگ و جدال با او متوسل شویم؛ فرایندی خستهکننده و فرساینده که ضربههای اساسی به رابطه والد و فرزندیمان وارد میکند.
بارها پیش آمده از کودکمان توقعی داریم و او وقعی به خواسته ما نمینهد. گاهی فرزندانی را میبینیم که در موقعیتهای خاص به خوبی با پدر و مادرشان همراهی میکنند و ما حسرت میخوریم چرا جای پدر و مادر آن کودک نیستیم؟! گاهی آرزو میکنیم کاش فقط یکبار فرزندمان به خواسته ما احترام میگذاشت و توجه نشان میداد و ما مجبور نبودیم برای انجام خواستههایمان به تقلا و جنگ و جدال با او متوسل شویم؛ فرایندی خستهکننده و فرساینده که ضربههای اساسی به رابطه والد و فرزندیمان وارد میکند.
اگر مدعی شویم «حضور» و «همراهی» با کودکان، اصلیترین رمز موفقیت در اقتدار والدین است، بیراه نگفتهایم. در واقع وقتی بهشدت مشغولیم تا برای کودکانمان کاری انجام دهیم، فراموش میکنیم که فقط بودن با آنها چقدر مهم است. همراهی با کودک به زمانی مربوط است که کنار کودکمان نشستهایم و چیزی را که او دوست دارد تماشا میکنیم و لذت میببریم. وقتی به جای اینکه کودکمان را راهنمایی کنیم، در کنار او قرار بگیریم، با او همراه شویم و او ما را با خود به درون دنیایش ببرد، با او پیوند برقرارمیکنیم. در بعضی از کشورها، در مهدکودکها و پیشدبستانیها، مربیان، حتی در طرح درس خود زمانی را به این موضوع اختصاص میدهند و به جای اینکه کودکان را راهنمایی کنند، کنارشان مینشینند و از کاری که آنها به انجامش علاقهمندند لذت میبرند. مربیان میخواهند با این کار فرصتهایی خلق کنند تا با کودکان پیوند ایجاد کنند و همچنین عشق کودکان به یادگیری را تقویت کنند. پژوهشها نشان دادهاند برای ساختن ارتباط امن و احترامآمیز با کودکان، بدون «همراهی» راه به جایی نمیبریم.
در جستوجوی پیوند
گاهی اوقات رفتار کودکتان با انتظاری که شما از او دارید هماهنگ نیست؛ در همان زمان چهبسا کودک هم فکر کند که چیز بسیاری مهمی را گم کرده است. آن چیز مهم حس پیوند با شماست. وقتی میان شما و او پیوند نباشد، این فکر در ذهن او ایجاد میشود که مادرم یا پدرم کاری را که میکنم نمیبیند! و در مرحله بعد شاید فکر کند آیا من اصلا بلدم کارها را خوب انجام بدهم؟ اصلا آنها من را دوست دارند؟
تصور کنید با فرزندتان جایی مثل موزه رفتهاید و قرار است کلی دانش مهم به او بیاموزید، اما او اصلا همراهی نمیکند و مدام حواسش پرت چیزهای بیربط میشود. اگر ما به جای اینکه اسیر این موضوع شویم که فرزندمان را سرشار از اطلاعات مربوط به موزه کنیم، صبر کنیم تا خودش جذب یک بخش یا موقعیت شود و در ذهنش سؤال ایجاد شود بعد با او همراه شویم و با هدایت کنجکاویها و علاقهمندیهای او موزه را بگردیم، ممکن است فقط بخش خیلی کوچکی از موزه را ببیند و گاهی حتی مثلا ساختمان نیمهکاره یا پارک و یا درختهای کنار موزه دانش بیشتری برای کودک داشته باشد. برای کودک و در دنیای او، شما از همهچیز و همه کس مهمتر هستید. پس کودک حتی در این لحظهها هم بیوقفه تلاش میکند تا با شما پیوند ایجاد کند. با این حال زیاد اتفاق میافتد که تلاشهای کودک برای ایجاد پیوند کمکم ظاهر دیگری بهخود بگیرد و به رفتارهای منفی تبدیل شود.
تا به حال برایتان پیشآمده مهمان داشته باشید و از قضا همان روز فرزندتان بدقلقترین روزش را به منصهظهور بگذارد؟ آیا برایتان پیشآمده که دقیقا هر وقت مشغله یا نگرانی دارید، کودکتان شروع به اذیت کردن خواهر یا برادر کوچکش میکند یا دست به کارهایی میزند که به او گفتهاید نکند؟ در چنین مواقعی، اگر نتوانیم درک کنیم که نیت واقعی کودکمان «ایجاد پیوند» با ماست، ممکن است گرفتار چرخهای منفی شویم که در آن دیگر نتوانیم خود کودک را ببینیم و فقط خطاهایش را ببینیم. درحالیکه میتوانیم به جای اینکه گرفتار «اصلاح» رفتار کودک شویم و هر دو به کلافگی و درماندگی برسیم، لحظههای پرانرژی عاطفی بسازیم که برای هر دوی ما پرارزش خواهد بود.
همراهی، پیوندها را محکم و محکمتر میکند. اگر دنبال کاری بگردیم که کودکمان میتواند انجام دهد نقطه شروع خوبی را یافتهایم. در این صورت میتوانیم از کودکمان در جایی که هست حمایت کنیم نه در جایی که ما دوست داریم باشد. بنابراین وقتی کودک احساس کند خودش و نیازش دیده شده است و به او اهمیت داده میشود، بهاحتمال زیاد با ما همکاری میکند. بهعبارتی، برای اینکه رفتارهای کودکمان مطلوبتر شود باید ابتدا وجود خودمان را برای تقویت چنین رفتارهایی در او بگشاییم.
سرنخهای کشف گوهر درون
شاید فکر کنید همیشه وقت و شرایط برای همراهی با کودک با ما یار نیست. اما مگر جروبحث با کودک وقتگیر نیست؟ فراموش نکنید همراهی با کودک بهمعنای این نیست که همیشه با زمان زیادی بازی کنید یا در خدمتش باشید. همین که به اطلاعش برسانید متوجه خواسته و نیاز او شدهاید چند مرحله پیش رفتهاید. اینکه با او همقد شوید و چشم در چشم و با مهربانی به او بگویید میفهمید چه میخواهد اما الان فرصت و زمان مناسبی نیست و شما به حمایت و همراهی او نیاز دارید، به این ترتیب هم او را دیدهاید و هم به کودکتان آموختهاید که شما و نیازهای شما (و دیگران) را ببیند و محترم بشمارد. هر کودکی با گوهر درونش زاده میشود. هریک از ما در طول فرایند رشد دچار تحولهای بزرگ میشویم. انگار بچهها پروانههای سرزندهای هستند که به شکل یک کرم درآمدهاند و راه رشد را طی میکنند. وقتی کاری را که کودکمان قادر است انجام دهد ببینیم و با او همراهی کنیم، کودک سرنخهای کشف گوهر درون خود را مییابد. این سرنخها لزوما چیزهای خارقالعاده یا شگفتانگیز نیستند و ممکن است کارهای سادهای باشند مثل نوازش کردن صورت مادر، یا گفتن جملهای خیلی ساده به خواهر یا برادر. از قدم گذاشتن به دنیای فرزندتان نهراسید، این همگامی چرخههای مثبت با هم بودن را به حرکت درمیآورد و به کودک انگیزه میدهد تا پدر و مادرش را بیشتر دوست بدارد و در نتیجه میآموزد تا با دیگران هم مهربان باشد. با هم بودن را از چیزهای کوچک شروع کنید؛ مثلا وقتی زمان بازی کودک در پارک به پایان رسیده و موقع بازگشت به خانه است، به جای اینکه کودک را با جیغ و گریه و اجبار از وسایل بازی جدا کنیم میتوانیم همراهش شویم و وارد بازی او شویم؛ مثلا اگر سوار سرسره است با او قطار درست کنیم و سر بخوریم و وارد ریلی خیالی شویم که ایستگاه بعدیاش خانهمان است.
یا وقتی او را به گردش میبریم و او میخواهد برگها، تنه درختان، لاستیک اتومبیلها، کرکره خاکی مغازهها، شیر آتشنشانی و... را لمس و کشف کند، به جای اینکه دستش را بگیریم و بگوییم کثیف است، دست نزن! همراه با او آن شئ را لمس کنیم در کشف با او شریک شویم. به این ترتیب کودکتان همراهی و احترام به دیگران را از شما میآموزد. از سوی دیگر، این لحظات همراهی، مثل آجرهایی ساختمان رابطه والدین و کودک را میسازد و وقتی در نوجوانی بهدنبال رابطه سازنده با او هستید به کارتان میآید؛ در واقع سرمایه رابطه سالم شما و فرزندتان میشود.
همچنین فراموش نکنید همراهی و احترام به کودک و رفتارها و نیازهایش به او این پیام را منتقل میکند که مهم و محترم است و پدر و مادرش دوستش دارند. تکرار چنین تجربههایی باعث میشود او از خودش تصویر خوشایندی داشته باشد و این تصویر در رفتارش با دیگران هم جلوهگر شود.
باتو قد میکشم
هر پدر و مادری دوست دارد لحظات شادی را با فرزندش سپری کند، نه اینکه لحظههای خود را به دعوا و جر و بحث با او بگذراند. خواندن این کتاب و مثالهای فراوانی که در آن وجود دارد، به شما کمک میکند تا در موقعیتهای مختلف بتوانید همراهی و اقتدار با کودکتان را تمرین و تجربه کنید. این کتاب به قلم رابین دالبی است و توسط ساره طارمی راد، علی ترقیجاه، سوده شبیری، سمیه طبیانی ترجمه و بازنویسی شده است.
مکث: از قدم گذاشتن به دنیای فرزندتان نهراسید، این همگامی چرخههای مثبت با هم بودن را به حرکت درمیآورد و به کودک انگیزه میدهد تا پدر و مادرش را بیشتر دوست بدارد و در نتیجه میآموزد تا با دیگران هم مهربان باشد. با هم بودن را از چیزهای کوچک شروع کنید
مکث: اگر مدعی شویم «حضور» و «همراهی» با کودکان، اصلیترین رمز موفقیت در اقتدار والدین است، بیراه نگفتهایم. در واقع وقتی بهشدت مشغولیم تا برای کودکانمان کاری انجام دهیم، فراموش میکنیم که فقط بودن با آنها چقدر مهم است
مکث: وقتی کاری را که کودکمان قادر است انجام دهد ببینیم و با او همراهی کنیم، کودک سرنخهای کشف گوهر درون خود را مییابد. این سرنخها لزوما چیزهای خارقالعاده یا شگفتانگیز نیستند و ممکن است کارهای سادهای باشند مثل نوازش کردن صورت مادر، یا گفتن جملهای خیلی ساده به خواهر یا برادر
مکث: تماشا کردن کودک از نزدیک به این معنا نیست که کودک را در همه لحظات و در حال انجام هر کاری فقط تماشا کنیم؛ بلکه به این معناست که زمانی را بهوقتگذرانی با او اختصاص دهیم و به او این پیام را بدهیم که «از بودن با تو لذت میبرم.» این کار ما به کودک کمک میکند تا احساس ما را از ارزشمند بودن خودش و نه لزوما کاری که میکند دریافت کند.
جلوههای رفتار مثبت
گاهی لازم است به جای راهبری و راهنمایی کودکتان، فقط با او همراه شوید و کاری را که او انجام میدهد نام ببرید؛ مثلا بگویید: آجر صورتی را برداشتی. داری یک ابر میکشی. نمک روی غذایت ریختی و... . به این ترتیب او یاد میگیرد کاری را که انجام میدهد، بهصورت قابلفهم بیان کند. این به پیوند و ارتباطش با دیگران کمک خواهد کرد. توانایی ابراز خود چنانکه برای دیگران قابلفهم باشد، یکی از جلوههای رفتار مثبت است و دستاوردش اعتمادبهنفس و ایجاد روابط اجتماعی مثبت خواهد بود.
وقتی کودکمان کاری انجام میدهد، مسیر و روندی طی میکند و به ما فرصتی میدهد که او را ببینیم و از دیدنش لذت ببریم و شاد شویم. لحظههای شاد شدن به کودکان کمک میکند که احساس امنیت کنند. باور کنید شاد کردن کودکان اسباب لوسشدن آنها را فراهم نمیکند. وقتی کودک در بازیاش دست به کشف میزند و ما به جای اینکه به او بگوییم باید چه کار کند، او را با علاقه و کنجکاوی فقط تماشا کنیم، او با اعتمادبهنفس بیشتری بازی میکند. این علاقه ماست که به او اعتمادبهنفس میدهد؛ علاقهای که این پیام را هم برای او دارد که هر وقت به طرف ما بیاید پذیرای او هستیم. همراه شدن مشتاقانه با کودکان کاری است که بخشی از برنامه روزانه مهدکودکها و پیشدبستانیهای باکیفیت دنیاست.
یادمان باشد تماشا کردن کودک از نزدیک به این معنا نیست که کودک را در همه لحظات و در حال انجام هر کاری فقط تماشا کنیم؛ بلکه به این معناست که زمانی را به وقتگذرانی با او اختصاص دهیم و به او این پیام را بدهیم که «از بودن با تو لذت میبرم.» این کار ما به کودک کمک میکند تا احساس ما را از ارزشمند بودن خودش و نه لزوما کاری که میکند دریافت کند.
پس کی راهبر باشم؟
راهبری مربوط به لحظاتی است که برای کودک خود ساختار تعریف میکنیم، مثل زمانی که کودکمان را به پارک میبریم یا از او میخواهیم اسباببازیهایش را جمع کند. راهبری همچنین شامل زمانیهایی است که کاری میکنیم تا کودکمان را ایمن نگه داریم یا به او کمک میکنیم یاد بگیرد نسبت به دیگران با احترام رفتار و با آنها همکاری کند. شاید گاهی نیز دخالت کنیم تا به کودکمان کمک کنیم اختلافی را حل کند و در نتیجه او را از رفتار منفی یا خطرناک در آن موقعیت بازداریم یا به او کمک کنیم احساساتش را ساماندهی کند.
خردسالان ممکن است در مدیریت هیجانات نیرومند خود با مشکل مواجه شوند. بیایید ببینیم چگونه والدین و کودکان میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند تا این ارتباط به کودکان ساختاری را که لازم دارند بدهد و به والدین هم امکان دهد در عین اینکه پیوند خود را با کودکشان حفظ میکنند، او را راهبری کنند. وقتی کودک را راهبری میکنیم، اگر کار موردنظرمان را به شکلی مطرح کنیم که او احساس کند برای رهنمود ما آماده است و همچنین احساس احترام کند، تأثیر شگرفی بر ساختن روابط محترمانه با کودک گذاشتهایم. ساختار دادن و صبر کردن کاری محترمانه است. خوب است وقتی رهنمودی میدهیم، صبر کنیم و ببینیم آیا کودکمان آن را دریافت کرده است یا نه. گاهی ممکن است این صبر بیش از حد انتظار ما طول بکشد. از طرفی وقتی صبر میکنیم میفهمیم قدم بعدی او چیست و آیا در مسیر چیزی که از او خواستهایم حرکت میکند یا خیر. اگر حرکت کند که از او تشکر میکنیم و اگر نه، شاید لازم باشد توضیح بیشتری برایش بدهیم.