تعریف حد و مرز داشتن در رابطه جنسی| خط قرمزهایتان را مشخص کنید!
در این مقاله قصد داریم به طور مفصل این موضوع را برایتان شرح دهیم.
احتمالا تا به حال این جملات را زیاد شنیدهاید:” در رابطه حد و مرز داشته باش”، “حد خودت رو نگه دار”، “احترامت دست خودت باشه”، “خودت تعیین میکنی دیگران چطور باهات رفتار کنن”، و … این جملات چرا مهم هستند و چطور میتوان آنها را به شیوه درست و اصولی در رابطه به کار برد طوری که منجر به سوء تفاهم و تنش در رابطه نشود؟ در این مقاله قصد داریم به طور مفصل این موضوع را برایتان شرح دهیم.
حد و مرز در رابطه به چه معناست و چه فوایدی دارد؟
تعریف حد و مرز داشتن در رابطه
حد و مرز داشتن در رابطه به زبان ساده یعنی من علاوه بر داشتن رابطه عاطفی و شریک شدن عواطف و احساساتم با فرد دیگر هویت مستقلی از او دارم و برای حفظ این هویت دارای اصول و باورهایی هستم که به آن پایبند میمانم. در ادامه مقاله فواید داشتن این اصول یا حد و مرز را برایتان شرح میدهیم.
هویتتان حفظ می شود
مهمترین دلیلی که باید در رابطه حد و مرز داشته باشید این است که بتوانید هویت و شخصیتتان را حفظ کنید. هویت و شخصیت چهارچوب اصلی سلامت روان شماست و هرآنچه آگاهانه یا غیرآگاهانه آن را خدشهدار بکند بهزیستی روانی شما تحت تاثیر قرار میگیرد. برخی افراد سعی میکنند خود را تحت هر شرایطی با جمع سازگار کنند تا بتوانند تایید دیگران را بگیرند. مثلا وقتی با فردی که اهل خوردن مشروبات الکلی است وارد رابطه میشوند با اینکه خودشان اهل مشروب نیستند اما شریک عاطفیشان را همراهی میکنند و به مرور خود را درگیر مشروب میکنند یا فرد دیگری ممکن است برونگرا باشد روابط دوستی گستردهای داشته باشد اما با ورود به یک رابطه با فرد درونگرا برای حفظ رابطه سعی کند شبیه به درونگراها رفتار کند و به مرور دچار خشم و افسردگی و حتی کینه نسبت به شریک عاطفیاش شود. داشتن حد و مرز در رابطه باعث میشود شما مجبور نباشید هربار رنگ عوض کنید و شخصیت اصلیتان را فراموش کنید.
اهدافتان از بین نمیرود
هر فردی برای داشتن یک زندگی معنادار نیازمند هدفمندی در زندگی است. اهداف میتوانند کاملا متفاوت باشند، ممکن است فردی در پی تحصیلات بالا، فرد دیگر در پی کسب درآمد و دیگری هدفش سفر به کل دنیا باشد یا شاید فردی بخواهد یک زندگی آرام با حداقلها داشته باشد، ما نمیتوانیم برای اهداف دیگران تعیین تکلیف کنیم و بگوییم کدام هدف درست و کدام هدف غلط است، انسان بر اساس تجربه زیسته خودش، سبک تربیتیاش، سبک فرهنگیاش و … اهداف مخصوص به خود را انتخاب میکند و این وظیفه خود اوست که بتواند به این اهداف جامه عمل بپوشاند برای این کار شما نیاز به تعیین حد و مرز دارید. مثلا اگر هدفتان قبولی در کنکور دکتری است نمیتوانید اجازه دهید هرکس هر زمان میخواهد برنامه شما را تغییر دهد و از تلاش کردن منصرفتان کند. در رابطه عاطفی نیز وجود چنین حد و مرزهایی ضروری است. صحبتهای شکیبا از مراجعین ما را بخوانید تا متوجه شوید نداشتن حد و مرز با شریک عاطفیاش چطور او را از اهدافش دور کرده بود :” من سه سال تمام روی پیجم کار کردم، تازه بالا رفته بود دیده میشد مشتری هام چندین برابر شده بود هیچ وقت تو زندگی کاریم به این حجم از موفقیت نرسیده بودم، علیرضا اومد تو زندگیم گفت باید پسورد پیج کاریت رو داشته باشم من گفتم آخه چرا پیج کاری من فقط مشتری هام پیام میدن گفت نه باید داشته باشم، خلاصه پسورد رو بهش دادم و یه روز پسورد رو بدون اجازه من عوض کرده بود، بهش گفتم چرا اینکار رو کردی گفت میخواستم امتحانت کنم ببینم چقدر برات ارزش دارم ولی فهمیدم تو به کارت بیشتر اهمیت میدی! حالا اینکه چقدر این حرفش غیر منطقی بود به کنار از اون بدتر پیجم دیگه باز نمیشد و اون همه زحمت سه ساله ام به باد رفت”! با خواندن این صحبتها اولین چیزی که به ذهن یک روانشناس میرسد این است که چرا نباید یک فرد برای کارش حد و مرز داشته باشد و آن را با رابطه عاطفی قاطی نکند؟
خود واقعیتان خواهید بود
همانطور که توضیح دادیم وقتی حد و مرز داشته باشید لازم نیست دائم رنگ عوض کنید تا همرنگ جماعت شوید. افرادی که در رابطه عاطفی حد و مرز دارند میتوانند با خیال راحت خودشان باشند و دائم نگران این نباشند که الان چه رفتاری داشته باشند. مثلا نگین یکی از مراجعین ما بود که از ترس همسرش با خانوادهاش قطع رابطه کرده بود زیرا همسرش در جمع او را تحقیر میکرد و نگین نمیخواست خانوادهاش از این موضوع باخبر شوند درحالیکه اگر نگین میتوانست برای خودش حد و مرز قائل باشد اجازه نمیداد همسرش او را تحقیر کند اما به جای ریشه یابی و حل و فصل این مشکل تحقیر را پذیرفته است. البته خودِ واقعی نبودن تنها به مواردی تا این اندازه منفی ختم نمیشود شما میتوانید به موارد مثبتی تغییر کنید اما اگر برای این تغییر آماده نباشید و تنها برای جلب رضایت همسرتان این تغییرات را پذیرفته باشید به زودی دوری از خودتان بودن شما را فرسوده خواهد کرد. صحبتهای فرشاد را در این زمینه بخوانید :”راستش من خیلی اهل کوه نوردی و کمپینگ کردن نیستم، وقتی با شبنم آشنا شدم و دیدم چقدر برای این کارها ذوق و شوق داره منم سر ذوق اومدم گفتم خب چرا که نه منم باهاش کوه میرم، با تور میریم سفر و شاید شبنم بتونه منو از لاک خودم خارج کنه، گاهی بهش میگفتم بد نیست یک هفته هم خونه بمونیم قبول نمیکرد تا اینکه من واقعا خسته شدم دلم میخواست یه روزایی برای خودم باشم ولی همیشه ونمون مهمون بود یا شبنم داشت تصویری صحبت میکرد با دوستاش و من حس میکردم واقعا به استراحت روانی نیاز دارم “. همانطور که خواندید تغییرات فرشاد لزوما منفی نبوده است اما نکته اینجاست که او را از خودش و علایق و سلایقش دور کرده است. شاید اگر هر دو علاوه بر وقت گذاشتن در کنار هم و احترام به زندگی مشترکشان حد و مرز مشخصی برای تفریحات شخصیشان نیز داشتند میتوانستند در کنار هم لذت بیشتری ببرند.
نیازهایتان نادیده گرفته نمیشود
یک معنای حد و مرز داشتن به زبان ساده یعنی من توقعات و انتظاراتی دارم که برخواسته از نیازهایم است و دلم میخواهد رابطهای داشته باشم که بتوانم با خیال راحت و بدون ترس از قضاوت شدن این نیازها را مطرح کنم. افرادی که حد و مرز ندارن اجازه میدهند دیگران نیازهایشان را نادیده بگیرند و هر زمان دلشان خواست حق آنها را بخورند. باید برای نیازهای خودتان ارزش قائل باشید. این موضوع به هیچ عنوان به این معنی نیست که شما باید با خودخواهی تنها به خود فکر کنید و دیگران را نادیده بگیرید، به هیچ وجه! منظور ما این است که شما باید در کنار درک متقابل دیگران به خصوص شریک عاطفیتان به نیازهای خودتان هم اهمیت بدهید و برایش حد و مرز مشخص داشته باشید تا زمانی که خودتان این نیازها را نشناسید و برای ارضا کردنش برنامه مشخص نداشته باشید شریک عاطفیتان نیز نمیتواند چنین کاری برای شما انجام دهد و از طرف دیگر شما از او توقع دارید که این نیازها را بشناسد و برایش ارزش قائل شود! به هیمن راحت بذر خشم و کینه در رابطهتان کاشته میشود.
اعتماد به نفس و عزت نفستان حفظ میشود
حد و مرز داشتن در یک معنای ساده دیگر یعنی من خودم را دوست دارم و اجازه نمیدهم کسی به حقوق و شخصیت من بیاحترامی کند یا بدون خواست من این مرزها را رد کند. افرادی که عزت نفس دارند در طول زندگی یاد گرفتهاند ارزشمند هستند و برای ارزش داشتن نیازی به باج دادن به دیگران و گرفتن تایید آنها ندارند بنابراین برایشان مهم است که همانطور که خودشان به خودشان احترام میگذارند دیگران هم این احترام را حفظ کنند. این افراد مانند یک والد دلسوز از خودشان و عزت نفسشان مراقبت میکنند و دیگران به راحتی نمیتوانند به خودشان اجازه دهند سر او فریاد بزنند، به او دروغ بگویند، کتکش بزنند، سرش کلاه بگذارند، به او خیانت کنند و یا هر رفتار ناپسند دیگری. دلیلش این است که افراد دارای حد و مرز و عزت نفس اولا در انتخابشان نیز این حد و مرزها را در نظر میگیرند دوما به محض مواجه شدن با نشانهها به جای نادیده گرفتن آنها به طور قاطعانه سعی در ریشهیابی و رفع آن دارند بنابراین افرادی که نمیخواهند نقاط ضعفشان را بپذیرند و مسئولیت رابطه را بپذیرند جایی در کنار چنین فردی نخواهند داشت.
در چه مواردی باید حد و مرز داشته باشیم؟
باورها و دیدگاهها کلیتان را مشخص کنید
هر فردی با توجه به گذشتهاش، تربیتش، ژنتیکش، تجربیاتش، زندگی شخصیاش و اطرافیانش دارای باورها، دیدگاهها و عقایدی است که ذهن، روان، شخصیت و هویتش را مشخص میکند و همانطور که پیشتر توضیح دادیم حد و مرز داشتن برای باورها و دیدگاهها یکی از مهمترین مراحل تعیین حد و مرز است. نکته مهمی که در اینجا باید مد نظر قرار دهید این است که درمورد منطقی بودن باورها و عقایدتان مطمئن شوید، ما نمیتوانیم برای باورهای نامعقولمان حد و مرز قائل باشیم و توقع داشته باشیم دیگران نیز به آن احترام بگذارند اما زمانی که به کمک مطالعه، مشاور، خودشناسی و … باورهایتان را ارتقا ببخشید و مطمئن باشید بر اساس اصول صحیح، علمی و منطقی است دیگر در رعایت و داشتن حد و مرزش با کسی تعارف نداشته باشید.
خط قرمزهایتان را مشخص کنید
هر فردی برای خودش خط قرمزهایی دارد که بسته به تجربه زیسته و فرهنگش متفاوت است. شاید برای یک نفر چت کردن با جنس مخالف خط قرمزش باشد و برای دیگری این مورد عادی باشد، شاید برای یک نفر سوال در مورد مسائل شخصیاش عادی باشد و برای دیگری خط قرمز جدی باشد، این تفاوتها کاملا عادی است اما مهم این است که اولا خودتان تکلیفتان با این خط قرمزهای شخصی مشخص باشد دوما در بیانش با دیگران صریح و صادق باشید تا دیگران بتوانند به آن احترام بگذارند. صحبتهای نوشین در این زمینه را بخوانید تا بیشتر با این موضوع آشنا شوید:” من اصلا معتقد نیستم که زوجها قبل از ازدواج برای شناخت هم لازمه رابطه جنسی داشته باشن، نمیخوام کسی رو قضاوت کنم ولی تصمیم من این بود که قبل ازدواج رابطه جنسی نداشته باشم، وقتی با امیر آشنا شدم از همون هفتههای اول شروع کرد به درخواست رابطه جنسی و وقتی من میگفتم الان خیلی زوده میگفت من نیاز جنسی دارم، اگه من رو دوست داشته باشی میپذیری، تو قبول نکنی مجبورم برم با کس دیگه این نیاز رو برآورده کنم و از این صحبتها، خب من امیر رو خیلی دوست داشتم نمیخواستم از دستش بدم و بالاخره بعد از یکسال به خاطر همین که نره با کسی پذیرفتم اما بعدش انقدر ناراحت بودم و انقدر عذاب وجدان گرفتم و غر زدم و گفتم تقصیر تو بود تو مجبورم کردی که دائم دعوامون میشد کلا بعد از رابطه جنسی رابطه مون مثل قبل نشد چون من همش نارحت بودم و خشم داشتم نسبت به اینکه امیر مجبورم کرده بود”. شاید اگر مراجع ما برای خط قرمزهایش حد و مرز قائل میشد و آن را رد نمیکرد به جای خشم و کینه نسبت به شریک عاطفیاش سعی میکرد اتفاقات مهم رابطه مانند رابطه جنسی را در یک موقعیت مناسب و همخوان با حد و حدود خودش تجربه کند و این امر نه تنها منجر به خراب شدن رابطهشان نمیشد بلکه آن را ارتقا میداد.
حد و مرزهای جنسی را جدی بگیرید
در بالا با یک مثال اهمیت داشتن حد و مرز و خط قرمز جنسی را توضیح دادیم، این موضوع به خصوص برای خانمها اهمیت دوچندانی دارد به دلیل اینکه رابطه جنسی برای خانمها اولا همراه با احساسات و هیجانات بیشتری است و آنها را از لحاظ عاطفی بیشتر از آقایان درگیر خواهد کرد دوما با توجه به فرهنگ ما عواقب داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج برای خانمها بدون تردید بیشتر است و هر ساله دخترخانمهای بیشماری از این قضیه آسیب میبینند. توجه داشته باشید از نظر علم روانشناسی و جامعه شناسی فرهنگ درست و غلط ندارد، شاید فرهنگ با روند رشد فرهنگ سازگار و ناسازگار باشد اما لزوما درست یا غلط نیست. وقتی ما به عنوان یک روانشناس از فرهنگ صحبت میکنیم در واقع بافت اجتماعی و محیطی شما را ارزیابی میکنیم و سود و زیان خلاف آن عمل کردن را برایتان باز میکنیم تا بتوانید آگاهانه تصمیم بگیرید. از نظر فرهنگی جامعه ما رابطه جنسی قبل از ازدواج را به دلایل شرعی و عرفی نمیپذیرد و وقتی شما به عنوان یک خانم در رابطه هستید باید بتوانید از این لحاظ از خودتان مراقبت کنید و برای خودتان حد و مرز داشته باشید و اجازه ندهید یک آقا که پس ذهنش این فرهنگ را برای خواهر، مادر و همسر آیندهاش قبول دارد برای شما رعایت نکند! حد و مرز جنسی تنها مختص خانمها نیست آقایان هم قطعا باید به لحاظ روانی و بهداشتی این حد و مرز را برای خودشان قائل باشند.
خط مشی مالیتان را مشخص کنید
در مورد مسائل مالی به خصوص اگر قصد ازدواج و زندگی مشترک دارید کاملا تکلیف خود را روشن کنید. یکی از مشکلات اصلی زوجها بعد از رابطه جنسی مسائل مالی است زیرا اولا قبل از اردواج حد و مرزشان را مشخص نکردهاند و درباره آن صحبت جدی نداشتند دوما بعد از دانستن این حد و مرز به آن احترام نمیگذارند. شما نمیتوانید دیگران را متهم کنید که چون از شما کمتر خرج میکنند خسیس هستند! یا نمیتوانید چون کسی شیوه خرج کردنش با شما فرق دارد به او برچسب ولخرج بزنید. برچسب زدن به دیگران را کنار بگذارید، روی خودتان و خواستههای مالیتان متمرکز باشید، آن را به شیوه اصولی و منطقی تعیین و حد و مرزتان را مشخص کنید. وقتی حد و مرز مالی داشته باشید هم در انتخاب شریک عاطفی تکلیفتان مشخص است هم مجبور نیست بعد از آغاز رابطه با آزمون و خطا و تنش به دیدگاه مشترک مالی برسید.
موارد شخصی مربوط به خانواده
با داشتن حد و مرز درباره خانوادهتان وارد بازی درگیری با خانوادهها، بیاحترامی و دخالت از جانب شریک عاطفیتان نخواهید شد. خانواده هرکس جزء حریم خصوصی است، ممکن است با آنها مشکل داشته باشید، باورهایتان متفاوت باشد یا حتی درگیر تنشهای زیادی با هریک از اعضای خانوادهتان داشته باشید اما این دلیل نمیشود دیگران یا شریک عاطفیتان اجازه توهین به آنها داشته باشند! صحبتهای حسام از مراجعین ما را در این زمینه بخوانید :” من آدمی نیستم که نسبت به خانوادهام تعصب الکی داشته باشم اما توهینهای شیما برام قابل پذیرش نیست، کلا من خانوادهام رو شاید ۳ ماه یکبار ببینم چون تو یه شهر زندگی نمیکنیم و اصلا هم کاری به ما و زندگیمون ندارن، بنده خداها اصلا پیر هستند بعد هربار سر هرچیزی دعوامون میشه شیما شروع میکنه توهین و فحش به اونا! مثلا چند وقت پیش من یه کم دیر رسیدم خونه مهمون داشتیم، اومده تو اتاق شروع میکنه به خانواده و مادر من فحش دادن و من دیگه نمیخوام چنین اجازهای بهش بدم”. البته تعیین حد و مرز تنها شامل جلوگیری از توهین و فحش نمیشود و شامل بسیاری از موارد دیگر مانند حد و حدود معاشرت، دخالت در امور عاطفی شما که مربوط به آنهاست و … هم میشود و فراموش هم نکنید که در این زمینه نباید درگیر تعصب شوید.
موارد شخصی مربوط به گذشته
گذشته شما مربوط به خودتان است و این شمایید که درموردش تصمیم میگیرید. به غیر از یک سری موارد خاص مانند داشتن بیماریهای خاص روانی و جسمانی، داشتن فرزند، سوء پیشینه و … که بازگو نکردنش پنهان کاری به حساب میآید باقی موارد گذشتهتان مربوط به شماست و شمایید که حد و مرز ورود به آن را تعیین میکنید. اینکه در مورد چه قسمتهایی از گذشته مایل هستید صحبت کنید، چه زملنی میخواهید درباره آن صحبت کنید، چقدر از موضوع را میخواهید باز کنید و … مربوط به حد و مرزی است که خودتان تعیینش میکنید.
حد و مرزهای روزمره
هر فردی یکسری حد و مرز روزانه هم دارد مثلا اینکه قوانین خانه و خودش حکم میکند ساعت ۹ شب در منزل باشد یا دوست ندارد بعد از ۱۲ شب به بعد با کسی چت کند یا قوانینی مثل اینکه دلش نمیخواهد در مهمانی مشروب بخورد، سرکار پاسخ گوی تلفن نیست، دوست ندارد کسی در امور تحصیلی و کاریاش دخالت کند و یا هر مورد شخصی دیگری که از فردی به فرد دیگر متفاوت است. بهتر است در این موارد هم حد و مرز مشخص داشته باشید تا رابطهتان همه امور زندگیتان را مختل نکند و در عین حال بتواند یک نیرو محرکه عاطفی قوی برایتان باقی بماند.
چطور باید حد و مرزهایمان را عنوان کنیم؟
تحمیل نکنید
داشتن حد و مرز به این معنی نیست که همه موظف به رعایت آن هستند! این حد و مرز شخصی و متعلق به شماست کسی مجبور نیست آن را رعایت کند. شما اولا باید با در نظر گرفتن این حد و مرز شریک عاطفیتان را انتخاب کنید که مجبور نباشید برای قبولاندنش به او تلاش کنید! مثلا اگر دوست دارید آخر هفتهها به کوه بروید و ورزش یکی از ارکان اصلی زندگیتان است نباید با فردی که از کوه بیزار است وارد رابطه شوید و شروع کنید به قانع کردن او که ورزش کردن برایتان اهمیت دارد و او هم باید پا به پایتان ورزش کند! دوما قبل از جدی شدن رابطه باید راجع به حد و مرزهایتان مهمتان با او صحبت کنید و به او حق پذیرش و انتخاب دهید. نباید چنین موارد مهمی را از او مخفی نگه دارید. مثلا اگر دلتان نمیخواهد همسرتان سرکار برود باید این موضوع را از قبل با او مطرح کنید نه اینکه با یک خانم شاغل ازدواج کنید و بعد از اینکه زیر یک سقف رفتید شروه به تحمیل عقیدهتان به او بکنید و اجازه ندهید سر کار برود!
سر جنگ نداشته باشید!
همانطور که در بالا توضیح دادیم قرار نیست حد و مرزتان را تحمیل کنید یا برای اثبات و پذیرش آن سر جنگ داشته باشید. برخی افراد تصور میکنند داشتن حد و مرز به آنها حق متعصب بودن درباهر عقاید و دیدگاههایشان را میدهد. فراموش نکنید حد و مرزها همیشگی نیستند و شما میتوانید بنابر تجربیات زندگی و اقتضای زمان و مکان آن را تغییر دهید. شاید حد و مرزی که خودتا در ۲۰ سالگی داشتید در ۳۵ سالگی برایتان قابل پذیرش نباشد. پس نسبت به این حد و مرز منعطف باشید و با دیدی باز اجازه دهید طرف مقال هم نظرش را درباره این حد و مرز عنوان کند. چرا که نه شاید با نظر او بتوانید حد و مرز رابطهتان را اصولیتر بنا کنید.
از طرف مقابل هم انتظار حد و مرز داشته باشید
فواید حد و مرز داشتن را خواندید و متوجه شدید این کار چه کمکی به ارتقای شخصیت، هویت و مسیر و اهدافتان میکند پس به دنبال اشخاصی باشید که آنها هم برای خودشان حد و مرز قائل هستند و به این حد و مرز احترام بگذارید. همانطور که انتظر دارید دیگران به اصول شما احترام بگذارند.
آماده پذیرش عواقب احتمالی حد و مرزهایتان باشید
وقتی درست و اصولی زندگی کنید و حد و مرز مشخص داشته باشید ممکن است بسیاری از افراد که بدون داشتن هیچ قید و بندی زندگی میکنند و تعدادشان نیز کم نیست شما را از خود برانند، به شما برچسب بزنند و نخواهند با شما در ارتباط باشند. مثلا دخترانی که حاضر نیستند با فردی که تنها چند روز است با او آشنا شدند رابطه جنسی داشته باشند گاهی برچسب امل میخورند! یا آقایانی که برای زنشان ارزش قائل هستند و در کارها با همسرشان مش.ورت میکنند گاهی لقب زن ذلیل میگیرند و … یادتان باشد شما انتخاب کردهاید بهای رشدتان را بدهید و حاضر نیستید همرنگ جماعت و با باورهای غلط دیگران جلو بروید! قدر این رشد را بدانید و مسئولیتش را بپذیرید.
مطمئن شوید حد و مرزهایتان منطقی است
یکی از مهمترین نکاتی که سعی کردیم در مقاله هم به آن اشاره کنیم این است که قبل از داشتن حد و مرز منطقی بودن آن را چک کنید! نمیتوانید هر طوری دلتان میخواهد رفتار کنید و ادعا کنید دارای حد و مرز و اصول مشخص خودتان هستید. مثلا سمیه یکی از مراجعین ما بود که تا سن ۴۳ سالگی حتی به یک مرد اجازه نداده بود با او همکلام شود و معتقد بود اگر مردی او را بخواهد لزومی ندارد با یکدیگر صحبت کنند و باید مستقیما به خواستگاری او بروند که چنین دیدگاهی با معیارهای انتخاب امروزی همخوانی دارد و نتیجهاش این بود که با وجودی که بسیار مایل به ازدواج بود از آن مرحوم مانده بود یا رضا مراجع دیگر ما بود که حد و مرزش در اختیار قرار ندادن پول به همسرش بود و معتقد بود هرچه هسمرش بخواهد باید به او بگوید و لزومی ندارد یک خانم در کیفش پول باشد و همین موضوع سبب جدایی مسرش از او شده بود. بنابراین حتما میتوایند در مورد اصولی که شما را با چالش در رابطه روبرو کرده است مشورت و مشاوره بگیرید