آسیبهای اجتماعی| دانش آموز
گرفتاری دانش آموزان در دام آسیبهای اجتماعی
«هنوز چند صباحی از بروز بارقههای بلوغ در او نگذشته و به قول قدیمیها تازه پشت لبش سبز شده اما چشمان گودرفته و چهره زردش حکایت از واقعیتی تلخ دارد.
سیگاری روشن میکند. پکی میزند و درباره اولین تجربه مصرف مواد مخدرش میگوید: در مهمانی تولد یکی از دوستانم، نتوانستم در مقابل تعارف به کشیدن مواد مقاومت کنم و با این باور که همین یکبار است و تکرار نمیشود در جمع آنان نشستم اما شد همانکه نباید میشد.
«هنوز چند صباحی از بروز بارقههای بلوغ در او نگذشته و به قول قدیمیها تازه پشت لبش سبز شده اما چشمان گودرفته و چهره زردش حکایت از واقعیتی تلخ دارد. سیگاری روشن میکند. پکی میزند و درباره اولین تجربه مصرف مواد مخدرش میگوید: در مهمانی تولد یکی از دوستانم، نتوانستم در مقابل تعارف به کشیدن مواد مقاومت کنم و با این باور که همین یکبار است و تکرار نمیشود در جمع آنان نشستم اما شد همانکه نباید میشد. شانس آوردم پدر و مادرم سریع متوجه شدند و من را به کنگره ۶۰ آوردند تا تحت درمان ترک قرار بگیرم وگرنه معلوم نبود اوضاع و روزگارم چگونه پیش میرفت….»
این روایت کوتاه و مختصر، نشان میدهد که حرکت شتابان آسیبهای اجتماعی، جامعه میلیونی دانشآموزان را به شکل قابللمسی تهدید میکند، آنها به دلیل گذر از دوران وابستگی به والدین و تمایل به استقلال اجتماعی و تلاش برای ابراز وجود بهویژه میان همسالان و دوستان خود در مواجه با ناهنجاریها آسیبپذیرند، که این موضوع مستلزم تدبیر و چارهاندیشی است.
آسیبهای اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی اطلاق میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام رسمی و غیررسمی نباشد و ارتکاب آن باعث به هم خوردن قوانین اخلاقی و ارتباطی بین افراد، رواج بیبندوباری اخلاقی و قبحزدایی در جامعه شود. در این میان، دانش آموزان که در رده سنی نوجوانان قرار میگیرند یکی از گروههای پرخطر در گرداب آسیبهای اجتماعی، به شمار میروند که به دلیل اقتضائات سنی و شرایط روحی و روانی خود در برابر مخاطرات جامعه، بسیار آسیبپذیرند.
اگرچه خانوادهها با برآوردن نیازهای عاطفی، جسمی و فکری اعضای خود، بسترهای رشد و پرورش شخصیت و سازگاری بعدی آنان را فراهم میسازند اما گاهی گسستگی روابط و تضاد میان اعضای خانواده، باعث شده تبعاتی همچون عزتنفس پایین، کاهش استقلال و اختلال در اجتماعی شدن، نوجوان را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد، بااینحال برخی از اولیای دانش آموزان معتقدند اگر مدارس به تربیت و پرورش دانش آموزان توجه کنند، خطرات کمتری متوجه آنها خواهد بود.
مادر یکی از دانشآموز دوره متوسطه اول در این زمینه میگوید: «دخترم تا قبل از ورود به دوره متوسطه بسیار همراه و مطیع خانواده بود ولی اکنون نسبت به اصلاح رفتارهایی که از سوی ما پسندیده نیست سرباز میزند. معلمان و مدیران مدارس تنها نسبت به درس دانش آموزان حساسیت دارند، درحالیکه بیتوجهی به تربیت و پرورش و آگاهسازی والدین در مورد آسیبهایی که نوجوانان را تهدید میکند، مخاطرات جدیای را برای آینده دانش آموزان رقم میزند.»
او از متولیان تعلیم و تربیت میخواهد که ضمن آموزش و انتقال دانش، به پرورش دانش آموزان هم توجه کرده و خانوادهها را از آسیبهای اجتماعی که در بین دانش آموزان دیده میشود، آگاه کنند.
مادر یکی دیگر از دانش آموزان متوسط دوم به تشدید و گسترش آسیبهای اجتماعی در میان دانش آموزان اشاره دارد و تأکید میکند، رفتارهای پسرش که در پایه دهم تحصیل میکند گاهی مشکوک به نظر میرسد و زمانی که این موضوع را با معلمش درمیان گذاشته، صادقانه گفته است که ما درگیر مسئله اُفت تحصیلی دانش آموزان هستیم و فرصتی برای بررسی رفتارهای آنها نداریم.
دانش آموزان در دام آسیبهای اجتماعی
بسیاری از نوجوانان در دوره دانشآموزی با دریایی از تهدیدات و آسیبها مواجه شده و بهدلیل ناآگاهی سرگردان میشوند. افسانه برومند در قامت روانشناس تربیتی میگوید: «دانش آموزان به دلیل گذر از دوره وابستگی محض به والدین و تمایل به استقلال اجتماعی و تلاش برای ابراز وجود بهویژه میان همسالان و دوستان خود و میل و رغبتی که برای نشان دادن تواناییها و استعدادهای خوددارند، در مواجه با مسائل مختلف اجتماعی و هنجارها و ناهنجاریهای جامعه دچار فراز و نشیبهای زیادی میشوند و اگر رهبری فکری و نقشهراه والدین آگاه و معلمان دلسوز نباشد، به دلایل مختلف و ازجمله نداشتن تجربه رویارویی با این آسیبها، در اقیانوس بیکران اجتماع متلاطم، سرگردان شده و بیهیچ هدف مشخصی توانایی تشخیص راه از بیراهه را ندارند.»
به گفته این روانشناس، آسیبهای اجتماعی معلول عوامل فردی، روانی، محیطی و اجتماعی است که این عوامل از خود شخص تا خانواده و مدرسه و محیط پیرامون را شامل میشود و برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی باید خانوادهها نسبت به رفتارهای پرخطری که فرزندان آنان را تهدید میکند، آگاه و هوشیار باشند. متولیان مدرسه نیز بهویژه معلمان و مربیان باید بهعنوان مرجع تربیتی دانش آموزان برای شناسایی آسیبهای پیرامون مدارس آگاهانه و سریع وارد عمل شوند.»
برومند خاطرنشان میکند: «بسیاری از نوجوانان از حقیقت وقایع موجود در جامعه بیاطلاع هستند و ازآنجاکه طبیعت تنوعطلب و هیجانخواهی دارند، بسیار متمایل هستند با تجارب جدید روبهرو شوند، اگرچه گاهی نیز ممکن است برخی از همسالان جسور، آنها را ترغیب به انجام برخی از کارها کنند. چهبسا یک نوجوان به خاطر کم نیاوردن و فرار از تحقیر دوستان یا ابراز وجود و قدرتنمایی؛ به مصرف سیگار و قلیان یا مواد مخدر روی آورده و با خود میگوید که «مصرف یکباره آن مرا معتاد نخواهد کرد و قادرم هر زمان که بخواهم مصرف آن را ترک کنم»، این همان اندیشه غالبی است که باعث شده بسیاری از نوجوانان و جوانان با توسل بر آن، در ورطه اعتیاد و نابودی فرود آیند. برای مواجهه با وسوسههای لحظهای نوجوان و اجتناب از تکانههای اجتنابناپذیر این دوران، بر والدین واجب است که ذهن و روح فرزندشان را با اطلاعاتی غنی در این زمینه اشباع کنند. بهتر است درباره خصوصیات و ویژگیهای دوستان خوب با فرزند خود صحبت کرده و او را با روشهایی که ممکن است فریب دوستان ناباب را بخورد، آشنا سازند.»
علیرضا نوروزی، روانپزشک و عضو مرکز ملی مطالعات اعتیاد نیز با تأکید بر اینکه فرزندپروری مؤثر، نخستین عامل پیشگیری از سوق نوجوانان به مصرف مواد مخدر است، توضیح میدهد: «فرزند پروری مؤثر از دو مؤلفه «مجموعه مهارتهای والدین برای ایجاد دلبستگی در فرزندان» و «ایجاد تعهد در آنان نسبت به ارزشها و انتظاراتی که خانواده دارد» تشکیل میشود.
این مهارتها در کلاسهایی که مراکز سلامت جامعه تحت نظر روانشناسان وزارت بهداشت به خانوادهها ارائه میدهد، قابل یادگیری است، محتوای این دورههای آموزشی برای والدینی که فرزندان هفتتا دوازده سال یا دوازدهتا هفده سال دارند متفاوت است و به والدین در ایجاد محیطی باکیفیت، گرم و صمیمی کمک میکند.»
به بیان این روانپزشک، به والدین آموخته میشود که «از طریق بهبود کیفیت ارتباط با فرزندان، چطور رفتارهای مثبت آنان را ببینند و تقویت کنند و احیانا اگر دارای فرزندی با رفتارهای مشکلآفرین هستند چگونه او را مدیریت کنند. بیتردید مصرف مواد مخدر در فرزندانی که این مهارتها را از والدین کسب میکنند بهشدت کاهش مییابد.
هرگز فراموش نکنیم که رابطه میان والدین و فرزندان، باید ترکیبی از محبت و محدودیت باشد تا منجر به ایجاد دلبستگی و تعهد شده و والدین؛ قوانین خانواده و ارزشها را با زبان صریح و روشن با فرزند در میان بگذارند و از او بخواهند نسبت به آن پایبند باشد. البته این امر منوط به این است که صمیمیت و دلبستگی قوی در خانواده شکلگرفته باشد و در این صورت است که فرزندان هم انتظارات خانواده را برآورده میکنند.»
نوروزی با یادآوری این موضوع که دوستان و همسالان نقش برجستهای در بروز رفتارهای مثبت و منفی فرزندان دارند، به خانوادهها توصیه میکند: «در دایره دوستان هم مهارتهای جدیدی آموخته میشود و هم بسیاری از چیزها تبادل پیدا میکند. بنابراین والدین باید در کنار آموزش مهارتهای دوستیابی، به فرزندان بیاموزند درصورتیکه رفتاری از دوستانشان سر زد که باارزشها و استانداردهای اخلاقی خانواده همخوانی نداشت آن را مدیریت کنند.»
خانواده باید محل امنی برای نوجوان باشد
حمیدرضا صدرایی در قامت روانشناس از دیگر صاحبنظرانی است که در تحلیل این موضوع و با اشاره به اهمیت توجه به آسیبهای اجتماعی در دانشآموزان، خاطرنشان میکند: «برای کنترل این موضوع ابتدا باید آگاهیهای لازم را به والدین دانشآموزان بدهیم؛ یعنی اینکه چه رفتارهایی را با فرزندان خود داشته باشند؛ چراکه خانواده باید محل امنی برای نوجوان باشد. در غیر این صورت، باعث میشود دانشآموز مشکلات خود را به مدرسه انتقال دهد.»
وی با تأکید بر توجه به مسائل عاطفی، روحی، اجتماعی و نیازهای دانشآموزان، تصریح میکند: «باید به این موضوع توجه کرد که دانشآموزان به چه چیزی نیاز دارند؛ چراکه آنها در سنی هستند که به آن «بحران هویت» گفته میشود، یعنی دورهای که دانشآموز نه بزرگ است و نه کوچک، بلکه شخصیت آنها در حال ساختهشدن است و باید به نیازهایشان توجه شود و با برطرف کردن آن، اعتمادبهنفس لازم را ایجاد کرد.»
این روانشناس بابیان اینکه در دوره نوجوانی ویژگی «وندالیسم» وجود دارد، بیان میکند: «البته تاریخچه این موضوع به قبایل وحشی برمیگردد که درگذشتههای دور به دیگر قبایل حمله میکردند و آنها را بهطورکلی نابود میکردند؛ درنتیجه به کسانی که خرابکاریهای زیادی را در جامعه به بار میآورند «وندالیسم» گفته میشود و نهایت خشم نوجوانان با این عنوان بیان میشود، یعنی گروهی که برای تخریبگری ایجادشدهاند. در این میان تخریب گری و پرخاشگری در پسران بیشتر از دختران است، مشکلات دختران بیشتر به مسائل جنسی برمیگردد و اگر خانوادهها به آنها اعتمادبهنفس نداده و قدرت «نه» گفتن را آموزش ندهند، آنها طعمه دیگران میشوند.»
صدرایی با اشاره به راههای پیشگیری از وقوع آسیبهای اجتماعی در بین دانشآموزان، عنوان میکند: «مهمترین کار این است که والدین فرزندان را وزیر و مشاور خود قرار دهند، با آنها مشورت کرده و برایشان ارزش قائل شوند و خانواده را محیط امن قرار دهند، این باعث میشود تا دانشآموزان امیدوار شده و بتوانند از خود محافظت کرده و قدرت «نه» گفتن پیدا کنند و در محیطهای اجتماعی به درخواستهای نامتعارف پاسخ منفی دهند.»
وقتی نیروهای مشاور در مدارس، نیروی کمکی معاونین هستند!
میگویند در بین هر ۱۰۰ دانشآموز، ۲.۱ نفر معتادند؛ آماری که از سوی محمد جمالو، معاون پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلامشده و به گفته او، بیشترین میزان اعتیاد دانشآموزان، مربوط به مصرف الکل است و آمارها از اعتیاد ۵.۴ درصدی دانش آموزان به این ماده حکایت دارد. معاون پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر به این آمار هم اشارهکرده که در بین دانش آموزان هنرستانی ۲.۱ درصد جمعیت شان مبتلابه مواد مخدرند که ۰.۱۵ درصد شیشه، ۰.۳۶ درصد حشیش، ۰.۹۶ درصد ماریجوانا و ۵.۴ درصد الکل مصرف میکنند.
وی بابیان اینکه شیوعشناسی اعتیاد هر پنجسال یکبار انجام میشود و شیوعشناسی جدید در حال اجراست، افزوده: در بین دانشآموزان دبیرستان ۰.۱۹ درصد مصرف شیشه، ۰.۲۴ درصد حشیش، ۰.۵۷ درصد ماریجوانا و ۳.۵۳ درصد الکل مصرف میکنند. همچنین ۵.۳۹ درصد جامعه فعال کشور یعنی ۴ میلیون و ۴۰۲ هزار و ۸۰۰ نفر در سنین ۱۵ تا ۶۴ سال آلودگی به اعتیاددارند و این رقم در کل دنیا نیز تقریباً به همین صورت است.
رسول سهرابی، آسیبشناس اجتماعی دراینباره بر مسئله سبک زندگی تأکید میکند، موضوعی که به گفته او، اصلیترین تعیینکننده مسیر زندگی، شکلدهنده تفکر و روابط فردی و اجتماعی است: «تغییر سبک زندگی و ارزشها باعث شده تا قلیان و سیگار بهعنوان سرگرمی بین نوجوانان روزبهروز گسترش یابد و مصرف مواد مخدر گیاهی مانند «گُل» تبدیل به یک وسیله برای ابراز شخصیت شود. از طرفی ضعف کنترل فرزندان در فضای مجازی و حضور طولانیمدت آنها در محیط بازیهای رایانهای و شبکههای اجتماعی باعث افزایش آسیبهای رفتاری شده و ناهنجاریهای اخلاقی را در نوجوانان و جوانان ایجاد کرده است.»
این آسیبشناس، عوامل دخیل در پدید آمدن آسیبهای اجتماعی را اشتغال طولانیمدت والدین در خارج از خانه، فقدان برنامههای پرورشی و تربیتی در مدارس، گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و رسیدن سن استفاده از تلفن همراه به دوره دبستان دانسته که باعث آثار نامطلوبی بر تربیت و رشد فرزندان جامعه شده است.
سهرابی با تأکید بر نقش مشاوره در مدارس کشور برای پیشگیری از آسیبها میگوید: «به خاطر محدودیت امکانات و مسائل بودجهای در آموزشوپرورش، موضوع مشاوره در مدارس بسیار ضعیف است و اغلب مراکز آموزشی مشاور ندارند. بسیاری از دبیرستانهای پسرانه، فاقد هرگونه مشاور هستند. ساعت اختصاصی به این مسئله هم جای بحث دارد.
به ازای هر پانزده نفر، یک ساعت نیروی مشاوره تعلق میگیرد که اگر بخواهیم این را در کل مجموعه دانش آموزان تقسیم کنیم؛ میبینیم این رقم بسیار ناچیز است. شما تصور کنید در مدرسه باآنهمه مشکلات پیچیده، از یک نیروی مشاور غیرمتخصص و غیر مرتبط استفاده میکنند. آن مشاور چهکاری میتواند انجام دهد؟ حتی نیروی مشاوره خوانده و متخصص، با حجم سنگین دانش آموزان مشکلدار، چقدر میتواند کارساز باشد؟ مشاوره یک فرآیند کاملا تخصصی است و باید به آن حرفهای نگاه کرد.
ما در مدارس از نیروهای مشاور بهعنوان یک نیروی کمکی استفاده میکنیم که در اختیار معاونین هستند و اگر کاری هم باشد، عموماً در حد مشاوره تحصیلی و برنامهریزی درسی است. در بسیاری از مدارس خاص هم از اسم مشاوره استفادهشده و این نیروها فقط برنامهریزی درسی میکنند که اغلب از رشتههای بیارتباط به مشاوره استفاده میشود.
مثلاً رشتههای مهندسی و یا حقوق. با این وصف، اگر مشاورهای هم صورت گرفته باشد؛ در حد نصیحت کردن و حتی گاهی بدتر از آن، برخورد قهرآمیز واداری بوده است. به هر شکل لازم است برای پیشگیری، کنترل و مقابله با آسیبهای اجتماعی، والدین و معلمان پل ارتباطی مستمری با یکدیگر داشته و مهارتهای زندگی بهویژه «نه» گفتن به درخواست غیرمنطقی دوستان و مهارت دوستگزینی را به فرزندان در خانواده و مدارس آموزش دهند.»