قتل مرد جوان با شلیک سارقان مسلح طلافروشی خانی آباد + عکس و جزییات
دو پسرعمو که در جریان سرقت مسلحانه از طلا فروشی در خانی آباد ،شهروند شجاع را با شلیک گلوله کشته بودند در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شدند و ابراز پشیمانی کردند آنها که در سرقت طلاها ناکام مانده بودند از سوی شاهدان دستگیر شدند.
رسیدگی به این پرونده از 10 خرداد سال1401 به دنبال سرقت مسلحانه از طلا فروشی در خانی آباد آغاز شد .دو مرد نقابدار وارد طلا فروشی شدند. آنها که مسلح بودند با تیراندازی و شکستن ویترین طلافروشی با پتک مرد طلا فروش را تهدید به مرگ کردند و یکی از آنها شروع به جمع آوری طلاهای پشت ویترین کرد.
شهروندان با دیدن این صحنه وحشت کرده بودند که به کمک مرد طلا فروش رفتند .در این میان ماموران گشت بسیج که صدای تیراندازی را شنیده بودند به محل امدند و یکی از آنها در جوی آب مقابل طلا فروشی پنهان شد تا در فرصتی مناسب دزدان را ناکام بگذارد.اما یکی از دزدان که متوجه حضور وی شده بود شروع به تیراندازی کرد. دزدان بعد از اجرای نقشه شومشان از طلا فروشی خارج شدند و قصد فرار داشتند که در این میان شهروند47ساله ای به نام بهزاد یکی از آنها را از پشت سر گرفت اما دزد دیگر شروع به تیراندازی کرد و بهزاد هدف شلیک گلوله دزدان قرار گرفت .مرد بسیجی که در جوی پنهان شده بود لگدی به موتور دزدان زد و آنها که در فرار ناکام مانده بودند از سوی سایر شاهدان دستگیر شدند.
مرگ شهروند شجاع در بیمارستان
بلافاصله خبر سرقت مسلحانه به ماموران کلانتری خانی آباد رسید و 2 دزد بازداشت شدند و بهزاد و شهروند دیگری که در این درگیری زخمی شده بود به بیمارستان هفت تیر منتقل شدند.
ماموران پلیس در بازرسی از 2 دزد خشن، بیش از ۶ کیلو طلایی که قصد داشتند سرقت کنند را کشف کردند.
چهار روز از این ماجرا گذشته بود که از بیمارستان خبر رسید بهزاد به خاطر شدت جراحات روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است.
با مرگ این شهروند دو دزدناکام که پسرعمو هستند تحت بازجویی قرار گرفتند و به شلیک مرگبار اعتراف کردند .
در بررسیهای بعدی مشخص شد آنها در سال 1400 نیز دست به سرقت مسلحانه از یک طلا فروشی در پرند زده بودند .
دو دزد ۳۳ و ۴۳ ساله به جرمشان اعتراف کردند .
اعتراف به سرقت مسلحانه
پدرام 43 ساله گفت: حدود 20 سال قبل هم دست به سرقت مسلحانه از یک طلافروشی زدم و حدود سه کیلوگرم طلا دزدیم. اما به دوستم که همدستم بود به دروغ گفتم فقط یک کیلو طلا دزدیده ام. من بعد از مدتی دستگیر شدم و چند سال در زندان بودم. بعد از آزادی پول طلاها را خرج کردم. اما زندگی آرامی نداشتم. همسرم از من جدا شد و همراه دو فرزند خردسالم رفت و من به تنهایی زندگی می کردم.من برای تامین مخارج زندگی ام با موتور کار می کردم. به همین خاطر بعد از سالها دوباره به فکر سرقت مسلحانه افتادم و این بار از پسرعمویم خواستم تا همراهم باشد.ما سال قبل از یک طلافروشی در پرند سرقت کردیم ولی وقتی دیدیم یکسال از سرقت گذشته و پلیسی ردی از ما به دست نیاورده به فکر افتادیم دوباره سرقت کنیم.
تشریح شلیک خونین به شهروند شجاع
وی در تشریح شلیک مرگبار گفت: پسر عمویم با پتک شیشه ویترین را شکست و شروع به تیراندازی کرد.من هم با مرد طلافروش درگیر بودم. وقتی مردم متوجه ماجرا شدند و برای کمک به مرد طلافروش آمدند اسلحه را به سمت آنها گرفتم و تهدید کردم کسی جلو نیاید.همان موقع پسرعمویم فریاد کشید شلیک کن. من چندین تیر شلیک کردم تا مردم را بترسانم. وقتی دیدم پسرعمویم با بهزاد درگیر شده به ناچار به پا و کتف او شلیک کردم. ولی من واقعا قصد آسیب زدن به کسی را نداشتم و پشیمانم.
پویا 32ساله نیز گفت: من در مغازه نجاری کار می کردم ولی وضع مالی خوبی نداشتم. به همین خاطر وقتی پسرعمویم پیشنهاد سرقت مسلحانه از طلافروشی را داد قبول کردم. ما طبق نقشه کلاه کاسکت به سر گذاشتیم و با موتور مقابل طلافروشی رفتیم. من ویترین طلافروشی را شکستم و شروع به جمع کردن طلاها شدم . پسرعمویم هم شاهدان را تهدید کرد. ولی وقتی می خواستیم فرار کنیم بهزاد از پشت سر مرا گرفت و پسرعمویم به سمت او شلیک کرد و ما همانجا دستگیر شدیم.
دو دزد به بازسازی صحنه سرقت مسلحانه و شلیک مرگبار به شهروند شجاع پرداختند.
به این ترتیب پرونده آنها با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا آنها از خود دفاع کنند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه همسر قربانی که ولی قهری سه فرزند خردسالش است درخواست دیه را مطرح کرد و گفت: سه فرزندم که بزرگترین آنها به تازگی ۹ ساله شده یتیم شدهاند و من برای آینده آنها تقاضای دیه دارم .
سپس مرد بسیجی که در صحنه تیراندازی مرگبار حضور داشت روبه روی قضات ایست تا به عنوان شاهد به تشریح آنچه دیده بود بپردازد.
وی گفت :ما در پایگاه بسیج بودیم که صدای شلیک گلوله را شنیدیم و متوجه سرقت مسلحانه شدیم. من خودم را به طلافروشی رساندم. مردم با دیدن صحنه تیراندازی شوکه شده، خودروهایشان را در خیابان رها کرده و گریخته بودند. آنها فکر می کردند حمله تروریستی رخ داده است. من به داخل جوی آب رفتم و خودم را به طلا فروشی نزدیک کردم .مردم وحشت زده بودند و سکوت عجیبی در محل حکم فرما بو.د وقتی صدای بیسیم من به گوش رسید پدرام شروع به شلیک کرد. من در جوی آب خزیدم . به همین خاطر گلولهای به من اصابت نکرد .همان موقع دومین متهم به نام پویا که اسلحه در دست نداشت سوار موتور شد تا همدستش به او بپیوندد و فرار کنند. اما همان موقع بهزاد ترک موتور او نشست و با او درگیر شد .پدرام که شاهد ماجرا بود بیهدف شروع به شلیک کرد .پویا فریاد میکشید:« شلیک کن» .
این شاهد ادامه داد: در این ماجرا چندین نفر آسیب دیدند و بهزاد هم کشته شد. وقتی دزدان سوار موتور شدند و قصد فرار داشتند من با لگد به موتور آنها زدم. موتور واژگون شد و آنها دیگر نتوانستند فرار کنند .
وی گفت: در این ماجرا چندین نفر مجروح شدند. من دیدیم کودکی را که در همان لحظه از مسجد خارج شد و تیر با کف دست او برخورد کرد. اما چون دزدان همه را تهدید به مرگ کرده بودند خانواده او شکایتی را مطرح نکردند. سایر مجروحان نیز از ترسشان سکوت کردند و پیگیر پرونده نشدند.
پشیمانی از شلیک خونین
سپس پدرام روبه روی قضات ایستاد و شلیک خونین را گردن گرفت .
وی گفت: قبول دارم به بهزاد شلیک کردم .اما من قصد کشتن او را نداشتم .او از پشت سر پسر عمویم را گرفته بود .همان موقع پویا فریاد کشید شلیک کن و من بیهدف شلیک کردم .من از مرگ بهزاد شرمنده هستم .
این متهم سرقت از طلا فروشی پرند را نیز گردن گرفت .
سپس همدستش روبه روی قضات ایستاد و اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت.
وی گفت: من روی موتور نشسته بودم تا پسر عمویم بیاید و فرار کنیم که بهزاد از پشت سر مرا گرفت. همان موقع پسر عمویم به او و سایر شهروندان شلیک کرد. من اصلاً به پدرام نگفته بودم شلیک کند. به همین خاطر اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.