//
کد خبر: 431900

پرسئوس در اساطیر یونان کیست؟

پرسئوس یک قهرمان شناخته شده از اساطیر یونان است که گورگون مدوزای وحشتناک را به قتل رساند. اما او داستان های زیادی به نام خود دارد.

پرسئوس یک قهرمان اصلی در اساطیر یونان بود و حتی امروزه نام او مطمئناً یکی از آشناترین نام های تاریخ باستان است. اما او دقیقاً چه کسی بود؟ او به طرز معروفی گورگون مدوسای وحشتناک را کشت ، کاری به ظاهر غیرممکن، که با خفا و حیله یواشکی تکمیل شد. برخلاف برخی از قهرمانان یونانی، قدرت او نه از قدرت فیزیکی، بلکه از ویژگی های درونی حیله گری و شجاعت ناشی می شد و او را به یکی از شخصیت های پیچیده اسطوره یونان تبدیل می کرد . برای اطلاعات بیشتر در مورد سوء استفاده ها و ماجراجویی های بی باک او به ادامه مطلب مراجعه کنید.

پرسئوس پسر زئوس و دانائه بود

ملیله نشان‌دهنده زئوس و دانائه (از مجموعه داستان پرسئوس)، فلاندر، حدود 50-1525، تصویر با اهدای لطف از موزه هنرهای زیبا، بوستون

پرسئوس در شرایط غیرمحتمل آبستن شد. پدرش زئوس خدای یونانی و مادرش دانائه ، شاهزاده خانم فانی زیبا بود. دانائه دختر آکریسیوس پادشاه آرگوس بود. متأسفانه برای دانائه، آکریسیوس پدری وحشتناک و کنترل کننده بود. زمانی که یک اوراکل به آکریسیوس گفت که روزی تنها نوه‌اش او را خواهد کشت، او سخت‌تر شد. او دخترش دانایی را در اتاقی برنزی حبس کرد و اجازه نداد او را ببیند یا با کسی صحبت کند. ساده لوحانه، آکریسیوس فکر می کرد این تنها راه برای جلوگیری از به دنیا آمدن نوه است.

در همین حین زئوس از دور دانائه را زیر نظر داشت و کاملاً عاشق شد. او خود را به بارانی از باران طلایی تبدیل کرد که به او اجازه داد وارد اتاق قفل شده دانایی شود. سپس او را با فرزندی باردار کرد که به قهرمان بزرگ پرسئوس تبدیل شد. وقتی آکریسیوس متوجه شد که دخترش فرزندی به دنیا آورده است، هر دوی آنها را در جعبه ای چوبی به دریا فرستاد و معتقد بود که آنها خواهند مرد. اما زئوس آنها را ایمن نگه داشت و دانائه و نوزادش را به جزیره سریفوس تحویل داد. در آنجا یک ماهیگیر محلی به نام دیکتیس آنها را پذیرفت و پرسئوس را به عنوان پسر خود بزرگ کرد.

پرسئوس از مادرش محافظت می کرد

Johannes Gossaert، Danae، 1527، تصویر توسط Sotheby’s

با بزرگتر شدن، پرسئوس به شدت از مادرش محافظت کرد. چون زیبا ماند، خواستگاران زیادی داشت. یکی از ستایشگران پرخاشگر پادشاه پولیدکتس بود که به شدت مصمم بود با دانایی ازدواج کند. پرسئوس فوراً از پولیدکتس متنفر شد و معتقد بود که او مغرور و مغرور است. او هر کاری از دستش بر می‌آمد برای جلوگیری از تشکیل اتحادیه آنها انجام داد. اما پادشاه پولیدکتس آنقدر مصمم بود که با دانائه ازدواج کند که نقشه ای برای دور کردن رقیبش از سر راه برداشت.

پرسئوس مدوسا را ​​کشت

پرسئوس با سر مدوسا، تصویر با حسن نیت از TES

سرانجام به بخشی از داستان می رسیم که پرسئوس را به شهرت رساند. پادشاه پولیدکتس به کل پادشاهی گفت که با یک زن خیالی ازدواج می کند و همه باید برای او هدایایی بیاورند. پرسئوس از این که با مادرش ازدواج نمی کند آنقدر خوشحال بود که هر هدیه ای را که دلش می خواست به پولیدکتس تقدیم کرد. بنابراین، پولیدکتس از پرسئوس خواست که به ظاهر غیرممکن - سر بریده گورگون مدوسا - را برای او بیاورد . پرسئوس با اکراه موافقت کرد، اگرچه نمی دانست چه کاری باید انجام دهد.

آتنا پرسئوس را به سمت Graeae هدایت کرد، آنها نیز به نوبه خود پرسئوس را به Hesperides هدایت کردند ، گروهی از پوره ها که برای کمک به او هدایایی به او می دادند. در آنجا به پرسئوس یک کوله پشتی برای سر مدوسا به همراه سپر صیقلی آتنا و صندل های بالدار هرمس داده شد . در همین حال، زئوس یک شمشیر قدرتمند و یک کلاه ایمنی نامرئی به پسرش تحویل داد. پرسئوس با استفاده از سپر انعکاسی توانست مدوسا را ​​بدون اینکه در چشمانش نگاه کند، او را با شمشیر زئوس به قتل برساند و از صندل های بالدار و کلاه نامرئی برای فرار استفاده کند.

در راه بازگشت، او با آندرومدا ازدواج کرد

حلقه فرانس فرانکن دوم، پرسئوس و آندرومدا، 1581-1642، تصویر توسط کریستیز

پرسئوس با استفاده از صندل های بالدار هرمس با سر مدوزا به خانه پولیدکتس پرواز کرد. در راه، او هنوز چند ماجراجویی داشت که باید انجام دهد. اولین مورد تبدیل تیتان پرومتئوس به سنگ بود و از سر بریده مدوسا به عنوان سلاح استفاده کرد. سپس، او بر فراز اتیوپی پرواز کرد، جایی که شاهزاده آندرومدا را از دست یک مار دریایی وحشیانه و وحشتناک نجات داد . سپس در همانجا با او ازدواج کرد و او را با خود به سریفوس برد. سرانجام پرسئوس و آندرومدا صاحب 9 فرزند شدند که در مجموع به عنوان Perseids شناخته می شوند.

پرسئوس پادشاه پولیدکتس را به سنگ تبدیل کرد

آنیبال کاراکی، پرسئوس دشمنان خود را با سر مدوسا به سنگ تبدیل می کند، قرن هفدهم، تصویر با حسن نیت از موزه هنرهای زیبای سانفرانسیسکو

در بازگشت به سریفوس، پرسئوس متوجه شد که مادرش برای فرار از دست پولیدکتس که به شدت خشن تر می شد، مخفی شده بود. او همچنین متوجه شد که پولیدکتس قصد دارد او را به قتل برساند اگر او با موفقیت از تلاش خود با سر مدوسا بازگردد. پرسئوس خشمگین به کاخ پادشاه پولیدکتس حمله کرد و سر مدوسا را ​​از کیسه بیرون کشید که پولیدکتس یک نگاه به آن انداخت و بلافاصله تبدیل به سنگ شد.

پدربزرگش را به طور تصادفی کشت

فرانتس فراکن دوم، فینیاس عروسی پرسئوس و آندرومدا را قطع می کند، قرن هفدهم، تصویر توسط کریستیز

در طی یک مسابقه پرتاب دیسک در تسالی، پرسئوس به طور تصادفی به سر پدربزرگش، آکریسیوس، پادشاه آرگوس، ضربه زد. این ضربه او را در دم کشته و به این ترتیب پیشگویی پادشاه از تمام آن سال‌ها محقق شد. پرسئوس پدربزرگش را نمی‌شناخت، بنابراین تا دیر نشده بود، نمی‌دانست چه بلایی سرش آورده است. اما شرم‌آوری که این عمل تصادفی برای پرسئوس و خانواده‌اش به ارمغان آورد به این معنی بود که آن‌ها مجبور شدند پادشاهی خود را ترک کنند و در عوض در شهر دورافتاده Tiryns مستقر شوند . در آنجا پرسئوس پادشاه شد و برخلاف ماجراجویی‌های قبلی‌اش، به رهبری صلح‌جو و خیرخواه تبدیل شد.

منبع : https://www.thecollector.com