//
کد خبر: 433095

حکایت | کولوچه‌های خانم، هدیه‌ای از جنس عشق

زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد. در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.

داستان جذاب کلوچه های خانم

وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت. در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!

هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه‌ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی‌تر می‌کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”

مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت! زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت. وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده. تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش در نیاورده بود. مرد بدون اینکه خشمگین یا عصبانی شود بسته کلوچه‌اش را با او تقسیم کرده بود!

نتیجه اخلاقی داستان کلوچه های خانم

هیچ وقت زود قضاوت نکنید.