حکایت|عبید زاکانی
حکایت خواندنی جنازه و پسر درویش از عبید زاکانی
حکایت ها داستان های شیرینی هستند که می توان از آن ها مطالب زیادی را راجع به زندگی آموخت. این بار سراغ یکی از جالب ترین حکایت های خنده دار عبید زاکانی میرویم!
حکایت ها داستان های شیرینی هستند که می توان از آن ها مطالب زیادی را راجع به زندگی آموخت. این بار سراغ یکی از جالب ترین حکایت های خنده دار عبید زاکانی میرویم! خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفهپرداز ایرانی قرن هشتم هجری است میرویم.
حکایت جنازه!
جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسرش برسر راه ایستاده بودند.
پسر از پدر پرسید کـه: پدر در این جعبه (تابوت) چیست؟ گفت: آدمی!
پرسید: کجایش میبرند؟
گفت: بـه جایی کـه نه خوردنی و نه پوشیدنی. نه نان و نه آب. نه هیزم و نه آتش. نه زر و نه سیم. نه بوریا و نه گلیم.
پرسید: بابا؟ مگر بـه خانه ما می برندش؟!!
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را راجع به این حکایت و حکایات دیگر با ما در میان بگذارید!
اگر از علاقهمندان به طنز عبید زاکانی هستید حکایت خنده دار ازدواج با مرد دماغ گنده را از این شاعر نامی از دست ندهید. در انتها نگاهی کوتاه به زندگی پربار این خواجه طنزگو خواهیم انداخت.
عبیدالله زاکانی کیست؟
این ادیب و شاعر طنزپرداز در سالهای پایانی سدهی هفتم هجری یا سالهای نخست قرن هشتم هجری قریهای نامشخص از توابع قزوین دیده به جهان گشود.
نام کامل او «خواجه نظامالدین (یا نجمالدین) عبیدالله زاکانی» است که رتبهی رفیع اجتماعی و خانوادگیاش را هم نمایان میکند. بااینحال شهرت او با نام مختصر عبید زاکانی در تاریخ ماندگار شده است که در آثارش نیز از همین نام بهره میبرده.
اجداد این طنزپرداز، به خاندان زاکانیان میرسد که از اعراب طایفهی بنیخفاجه بودند. خاندان زاکان یا زاکانی مدتها قبل از تولد عبید به ایران مهاجرت کردند و در درجزین همدان مستقر شدند. سپس بهتدریج سراسر ایران پخش شدند و با حکومتهای محلی بهویژه حاکمان فارس روابط خوبی ایجاد کردند.
عبید زاکانی باید بسیار باهوش و دقیق و نکتهسنج بوده و در جوانی به شهرت رسیده باشد؛ زیرا حمدالله مستوفی که همعصر و همشهری اوست در سال ۷۳۰ (مقارن با سالهای جوانی عبید) کتاب «تاریخ گزیده» را نوشته و از وی و خاندانش سخن گفته و او را بهعنوان شخصی با فضل و دانش معرفی کرده است.
همچنین احتمالاً خواجه دارای منصب حکومتی یا صدارتی بوده چون در کتب آن عصر با عنوان «صاحب معظم» از او نام بردهاند.
صرف نظر از اینکه عبید شاعر بوده است، همگان نام او را با طنز و هزل عجین و اغلب عامه او را به لطایفش میشناسند. برخی عبید زاکانی را پدر طنز فارسی لقب دادهاند. در این میان منظومه موش و گربه شهرت بسیار داشته و ریش نامه و صد پند از همه لطیف ترند. مانند بسیاری از طنزپردازان متقدم مانند سعدی شیرازی، طنز و هزل به یکسان در لطایف او راه یافته است.